کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health
کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health

رازهای شگفت انگیز ذهن انسان

رازهای شگفت انگیز ذهن انسان


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


  رازهای شگفت انگیز ذهن انسان ذهن شما همه چیز را کنترل می کند ... پس باید رازهای درون ذهنتان را بدانید .. مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه  اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم .  ویلیام جیمز به نظر شما مغز انسان چگونه کار میکند ؟ ایا میدانید مغز انیشتین چند برابر مغز یک انسان معمولی بود؟ آیا می دانید قضیه نسبیت انیشتین ناشی از قدرت ذهن و خلاقیت او بوده؟؟ به نظر شما او به چه نکاتی  از ذهن خود پی برده بود ؟ آیا میدانید  رییس جمهورهای دنیا  از رازهای قدرت ذهن استفاده می کنند ؟ بزرگترین راز جهان هستی را کشف کنید با دانستن رازهای ذهنتان به  رازهای موفقیت خواهید رسید شناخت ذهن انسان ذهن انسان همه چیز را کنترل می کند . ادراکات، تصورات ، تفکرات ، اعتقادات . بطور کلی تمام جنبه های شناختی رفتار انسان تحت کنترل است. جهان و هر آنچه  که در آن موجود است، ازطریق تصورات ما در ذهن انعکاس می یابد. ما می توانیم از طریق  روشهای کنترل ذهن این تصورات را تغییر دهیم و آن وقت خواهیم دید که واقعیت های زندگی ما نیز دستخوش تغییر خواهند شد، یا به زبان دیگر اگر ما توان آن را داشته باشیم که ذهن خودمان را تحت کنترل در آوریم قادر خواهیم بود دنیای مطابق با آرمانها و ایده آل های خودمان بسازیم.   جواب بزرگترین پرسش دانشمندان اینجاست... رازهای شگفت انگیز ذهن انسان تصویر ذهنی که ما از خویش داریم براساس اعتقادات ، باور ها ، ارزش های حاکم بر جامعه، تجارب گذشته ، موفقیت ها ، شکست ها ، تحقیرها  و پیروزیها شکل گرفته است  و از مجموعه این عوامل است که در ذهن تصویری از خود می سازیم . ذهن انسان دارای دو بخش است: - ذهن هوشیار یا ضمیر خود آگاه   - ذهن نیمه هوشیار یا ضمیر ناخودآگاه  . به نظر شما او به چه نکاتی از ذهن خود پی برده بود بهترین راه درک ذهن هوشیار و نیمه هوشیار این است ک به آنها بصورت یک باغچه نگاه کنیم . شما یک باغبان هستید و در طول روز مشغول کاشتن دانه هایی ( همان ان ه‌هائیست که روزانه به فکر خود راه می‌دهید) هستید. هرچه را که می کارید در تن و محیط زندگیتان درو می کنیم . اکنون مشغول کاشتن افکار مربوط به آرامش ، عمل درست، حسن نیت و سعادت بشوید و  به آرامی و علاقه در باره ویژگیهای آنها بین ید، آنچه را که ان یده اید به طور کامل در ذهن آگاهتان جای دهید و به کاشتن این دانه های شگفت انگیز ادامه دهید دراین صورت محصول با شکوهی را درو خواهید کرد. ذهن شما همه چیز را کنترل می کند ... پس باید رازهای درون ذهنتان را بدانید . ذهن شما همه چیز را کنترل می کند ... پس باید رازهای درون ذهنتان را بدانید .... با دانستن رازهای ذهنتان به  رازهای موفقیت خواهید رسید... اگر راز ذهن را بدانید به رازهای شاد زیستن پی خواهید برد

http://kharidenovin.com/jpeggg/brain6.jpg

داستانهای واقعی از معجزه های خود درمانی

قهرمان اولین داستان ما مرد بیماری است که بوسیله نیروی ذهن توانست خود را درمان کند . بطوری که در عنوان آمده ؛ این داستان واقعی است . اسم این مرد «آقای ایکس» است ، او اکنون یکی از اشاعه دهندگان روش درمان بوسیله نیروی ذهن می باشد . داستان آقای ایکس را از زبان خود او بیان می کنیم : در چهارده سالگی به اسلئومیلیت (Asleomyelitis) که بیماری شبیه به سرطان استخوان است مبتلا شدم ، در این بیماری سلولهای استخوانی بتدریج از بین می روند ؛ در من این فرسودگی در ناحیه زانوانم به وقوع پیوست ، پزشگان سعی کردند در مرحله اول با تجویز آنتی بیوتیک به درمان من بپردازند ولی این روش فایده ای برای من نداشت ، پس از آن قرار بر این شد که هر سال یکبار زانویم مورد عمل جراحی قرار بگیرد ، در طی عمل پزشگان سعی کردند از طریق اشعه درمانی و تابندن اشعه بر روی عفونت آن را از بین ببرند ولی اثر این جراحی فقط حدود دوسال دوام پیدا کرد ، پس از آن آنها سعی کردند روش دیگری بکار ببرند ، در این روش نخست بافتهای ناسالم را زا پایم جدا کردند و پس از بمباران با اشعه آنها را دوباره سر جای خود قرار دادند ، این عمل هر دو هفته یکبار انجام گرفت ولی متاسفانه مثمر ثمر واقع نشد . یک روز زانویم به شدت ورم کرد ، بطوری که اندازه آن به بزرگی یک بادکنک رسید و من ناچار به استفاده از چوب زیربغل شدم ، درد پایم شدت گرفت و هیچکدام از روشهای پزشگی نتیجه نداد و پای من در آستانه قطع شدن قرار داشت ، از آنجا که دیگر قادر به حرکت نبودم در بسترم دراز کشیدم ، ورم زانویم قریباً به اندازه یک توپ والیبال شده بود بطوری که پاچه شلوارم از روی زانویم رد نمی شد ؛ همان شب با خودم گفتم اگر من واقعاً به روش درمان ذهنی که دوره آن را گذرانده ام ایمان دارم پس لازم است آن را امتحان کنم بنا بر این با شمارش معکوس در سطح آلفا قرار گرفتم ، بخاطر آوردم که گویچه های سفید خون قادر به از بین بردن سلولهای عفونی هستند ، پس شروع به تجسم گویچه های سفید بدنم کردم و آنها را از تمام نقاط بدنم فرا خواندم ، این فرا خوانی را نخست از انگشتان پایم شروع کردم . از تمام گویچه های سفید بدنم خواستم که بسمت زانوی آسیب دیده ام حرکت کنند ، در خیالم چنین دیدم که لشگری از گویچه های سفید بدنم به میدان جنگ هجوم می آورند . زمانی که لشگری از گلبولهای سفید گرد آمدند ، آنها را سوار بر اسبان سفید و مجهز به سپرها و شمشیرهایی سفید نمودم ، پس از انسجام این ارتش در خیالم به آنها دستور آماده باش دادم ، پس از آن فوجی از نیروهای این ارتش بسوی منطقهُ اصلی ( مفصل زانویم ) هجوم آوردند و شروع به مبارزه و گشتار سلولهای ناسالم نمودند ، لازم به توضیح است که سلولهای ناسالم را در خیالم ضعیف ، لاغر ، سیاه و با شمشیرها و سپرهایی از کار افتاده تجسم کرده بودم . در خیالم گروه ، گروه از نیروهای خودی را به منطقه نبرد گسیل داشتم . این تصاویر ذهنی را کاملا با واقعیت عجین کرده بودم ، بطوری که زانویم داغ شد . ولی هنوز پیروزی تکمیل نشده بود . فکر کردم پزشگان معمولا سعی می کنند سلولهای ناسالم را خراش دهند و از بین برند ، بنابراین یک دستگاه اشعه لیزر را وارد میدان کارزار کردم و تلاش نمودم سلولهای ناسالم را مورد هدف قرار دهم ، چنان غرق در تیراندازی بسوی سلولهای ناسالم بودم که ترسیدم مبادا به سلولهای سالم زانویم آسیب وارد کنم . پس از مدتی دستگاه لیزر را خواموش کردم . احساسی از درد و خستگی تمام وجودم را فرا گرفته بود ؛ لذا فوراً خواب مرا ربود . فردا صبح ، پس از بیداری از خواب ، متوجه شدم که ورم پایم به اندازهُ یک توپ پینگ پنگ رسیده است ، در حدود ظهر دیگر اثری از درد و عفونت در زانویم دیده نمی شد و وضعیت آن روز به روز بهتر می گردید ، در تابستان همان سال پس از بهبودی زانویم برای اولین بار والیبال بازی کردم

http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم
ادامه مطلب ...

قدرت نرم توان حکومت بر قلب‌ها و ذهن‌ها ا

مغزابزای دینامیک


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg

قدرت نرم توان حکومت بر قلب‌ها و ذهن‌ها است

در قدرت نرم به جای تسخیر سرزمین و بازارهای اقتصادی مستقیما بر ذهن و قلب جوامع حکومت می‌کنند. با اشاره به این که آنچه را که منشاء کرامت می‌نامند، گزاره «تقوا» است، نزد خداوند کسی کرامت بیشتری دارد که تقوای بیشتری داشته باشد. تکریم یا تحقیر از سوی خداوند، بستگی جدی به «ضریب تقوا» دارد و کسی که عالم را محضر خدا می‌داند، آنچه را که او نمی‌پسندند، انجام نمی‌دهد. علم استراتژی، علم بقای جامعه و تمدن است در این زمینه، دو نکته را بررسی می کنیم: قدرت نرم و منازعه‌ی نامتقارن. انسان در هر کجا که باشد، در حال تولید قدرت است، و مساله تولید قدرت، همزاد بشر است. لذا قدرت یکی از موضوعات اصلی بشر است.عباسی بیان کرد: قدرت در دانش استراتژی یعنی توانایی تحمیل اراده‌ی خود بر طبیعت، تحمیل اراده‌ی خود بر خود و تحمیل اراده‌ی خود بر دیگران. هر کسی که این سه بخش را در زندگی خود دنبال می‌کند، در واقع در جستجوی قدرت است. قدرت مانند امنیت و حیات جزء لاینفک وجود انسان و جامعه است اما آن‌چه مهم است روش استفاده از تحمیل اراده بر طبیعت، خود و دیگران می‌باشد.: تحمیل اراده بر طبیعت موجب تسخیر طبیعت گشته، تحمیل اراده بر خود، کنترل و مهار خود را ایجاد کرده و تحمیل اراده بر دیگری چیزی است که اقتصاد، سیاست، فرهنگ و نظامی‌گری آن را دنبال می‌کننددانشی که حد و اندازه و سازوکار این تحمیل اراده بر طبیعت، خود و یا دیگران را تبیین می‌کند، جزئی از دانش استراتژی است و در علوم استراتژیک مسأله‌ی تولید قدرت نامیده می‌شود. با اشاره به این که تقسیم قدرت به صورت سخت،‌ نیمه سخت و نرم معلول «صلابت قدرت» است، در قدرت سخت برای تحمیل اراده خود صلابت بیشتری ضرورت دارد، اما در قدرت نرم، به صلابت کمتری برای تحمیل اراده نیاز است و بدون این‌که انسان متوجه شود به تسخیر یک فکر یا یک فرهنگ درمی‌آید. قدرت سخت، نظامی‌گری را برمی‌تابد و آماج آن تصرف سرزمین و سیادت بر دریا و هوا است و روش آن قهری و به شیوه خشونت‌آمیز است، در قدرت نیمه‌سخت آن چه اقتصاد و سیاست نامیده می‌شود آماجش تصرف دولت یا تصرف بازار است و روشی که در آن استفاده می‌شود روش تشویقی و تنبیهی است. اما در قدرت نرم آنچه که آماج محسوب می‌شود تصرف قلب‌ها و سیادت بر ذهن‌ها است و روش آن ارضایی و اغنایی است. در قدرت نرم که قدرت فرهنگی، علمی و روانی هر جامعه می‌باشد قدرت اقناع و ارضاء مطرح است، و تحمیل اراده خود بر دیگران از طریق شک و یقین و حب و بغض انجام می‌شود. اگر در جنگ سخت نیاز به «مدیریت دفاعی» مطرح است یا در جنگ نیمه‌سخت «مدیریت بازار»، در جنگ نرم نیز «مدیریت شک و یقین، و مدیریت حب و بغض» مطرح می‌شود. با اشاره به عناصری که این 4 دسته را مدیریت می‌کنند، عناصری که حب و بغض را رقم می‌زنند هنرمندان یا ورزشکاران هستند و اثری که آنها خلق می‌کنند یا موفقیتی که کسب ارضاء هواداران را در پی دارد. در واقع می‌توان نتیجه گرفت، مدیریت حب و بعض مدیریتی بعضاً هنری است. اما عناصری که شک و یقین را ایجاد می‌کنند، اصحاب علم و اصحاب رسانه هستند. حب و بغض در فروع دین اسلام به تبری و تولی منتج می‌شود، به این معنا که برآیند از چیزی یا کسی به تبری منتج می‌شود و خوشایند از کسی یا چیزی به تولی می‌انجامد. در حوزه شک و یقین دو عامل حق و باطل وجود دارد، انسان به طور فطری به دنبال حق و حقیقت است. قدرت تفکیک حق از باطل، فرقان نامیده شده است و قدرت فرقان نیز در اثر تقوا به دست می‌آید. فردی که با حب و بغض، مناسبات تولی و تبری خویش را مدیریت می‌کند، و با تشخیص حق از باطل، سامان می‌دهد، می‌تواند اراده‌ی بر حقی را بر دیگران تحمیل کند و آن را به سطح جامعه تعمیم بدهد. کشوری مانند آمریکا، قدرت و توان تحمیل اراده خود بر دیگران را دارد، زیرا سالیانه به طور متوسط 900 فیلم در هالیوود می‌سازد و انگاره‌های خود را به تمام دنیا منتقل می‌کند. البته قدرت نرم آمریکا صورت‌های دیگری نیز دارد.عباسی افزود: مثلا در امپریالیسم زبانی، همه‌ی دنیا محکوم و مجبورند که به زبان انگلیسی در ISI مقاله منتشر کنند و این خود تحمیل اراده بر دیگر جوامع است که در قدرت سخت پدید آمد و اکنون در قدرت نرم میوه آن چیده می‌شود. کمتر از 5 درصد از مقالات دانشمندان ایرانی که در ISI منتشر می‌گردد، به زبان فارسی ترجمه می‌شود، اما فردی که در انگلیس، آمریکا، کانادا و دیگر کشورهای انگلوساکسون زندگی می‌کند به راحتی می‌تواند از نتایج تحقیقات دانشمندان جهان که به انگلیسی می‌نویسند، استفاده کند. و لذا کشورهایی که از طریق علم قدرت نرم را اعمال می‌کنند در تولید علم از ما جلوتر نیستند، بلکه دیگران مانند کارگران فکری هستند که برای آنها علم تولید می‌کنند.رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال خاطرنشان کرد: تفوق رسانه‌ایی، علمی و هنری امروز که به تبع تفوق‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری ایجاد شده است، در واقع قدرت نرم تولید کرده و «حب و بغض» و «شک و یقین» را مدیریت می‌کند و تبری و تولی مورد نظر صاحبان آن‌ها را رقم می‌زند. آنجایی که حب می‌ورزد «تولی» و آنجایی که بغض می‌ورزد «تبری» می‌جوید البته همه‌ی حب‌ها و بغض‌ها ستایش شده نیستند. با اشاره به این که مطلق انسان‌ها صاحب ولی هستند: در سوره بقره نوع ولایت به دو دسته تقسیم شده است، ولایت‌ «الله» که مخصوص مؤمنین است و این ولایت آنها را از ظلمت به سوی نور خارج می‌کند و ولایت «طاغوت» که مختص کفار است، همان کسانی که از نور به ظلمات اخراج می‌شوند. با اشاره به لفظ اولیا در آیت‌الکرسی طاغوت، متعدد و متکثر است و یک نفر، و یا یک چیز را شامل نمی‌شود، یک بار انسان یک نظریه و فکر را می‌پرستد، یک بار یک نفر بر انسان حکومت می‌کند و گاهی اوقات نفس خود فرد بر او حکومت می‌کند و همه اینها می‌تواند طاغوت باشد و این متکثر بودن طاغوت به عنوان اولیاء کفار زمینه‌ی مباحث پلورالیسم دینی است در قدرت نرم تصرف سرزمین‌ها و بازارها مطرح نیست، تصرف قلب‌ها و ذهن‌ها مطرح است و این به معنای منفعل بودن انسان صاحب ذهن و قلب نیست. یک واحد انسانی، موجودی منفعل نیست که «ولایت‌الله» یا «ولایت طاغوت» آن را تسخیر کند، بلکه مختار است که مومن یا کافر شود، و به اختیار، مسیر خود را انتخاب کند. انتخاب هر یک از این ولایت‌ها سه نوع جنگ را ایجاد می‌کند.نزاعی که بین خدا و طاغوت به وجود می‌آید.نزاع بین طاغوت و انسان بر سر آن قلب و ذهنی که قرار است به تسخیر درآید.منازعه‌ایی که بین انسان و خدا وجود دارد که قلب و ذهن خود را به خدا بسپارد یا نه. در خصوص نپذیرفتن ولایت‌الله،باید گفت دکارت 400 سال پیش بیان کرده که من در همه چیز شک می‌کنم، فقط در یک چیز نمی‌توانم شک کنم و آن هم این است که شک می‌کنم. لذا گفت من با اندیشه‌ی خود شک می‌کنم، پس هستم، چون می‌اندیشم. این استدلال «کوجیتو»ی دکارت، مبنای سوبژکتیویسم مدرن شد، و سوبژکتیویسم، پایه‌ی «نئوپاگانیسم» یا «کفرکیشی» نوین گردید. مبتنی بر سوبژکتیویسم، آنچه مبناء قرار می‌گیرد، ولایت ذهنی خویش است، لذا پاگانیسم موضوعیت پیدا می‌کند.عباسی گفت: دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در کنار دانشگاه علوم پزشکی تهران دو دانشگاه اصلی علوم پزشکی کشور هستند، که عمده استادان و دانشجویان آن افراد متدین و سالمی هستند، امّا وقتی جلوی ساختمان پزشکان قرار می‌گیرید و تابلوها را نگاه می‌کنید، قطعات بدن را تکه تکه کرده‌اند، و متخصصان قلب، مغز، مو، پوست، گوش و حلق و بینی و ... نام خود را بر روی هر یک از تابلوها نوشته‌اند اما اثری از نام متخصص فطرت و نفس انسان در آن تابلوها دیده نمی‌شود.وی خاطرنشان کرد: قرار نیست استانداردهای سازمان بهداشت جهان«WHO» انسان طراز قرآن را با آن چه که حضرت ابراهیم تحت عنوان قلب سلیم فرمود سامان دهد. فرق شما با آن فرد ملحد و مشرک که جسد را درمان می‌کند و مبنای کارش بیوشیمی است در چیست و این چه راهی است که فطرت در آن دیده نمی‌شود؟ حکیم یا طبیبی که در گذشته وجود داشت، روح و جسم را توامان درمان می‌کرد

The image “http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:c_L3t6KpiSyuwM:http://www.bornanews.ir/Images/News/larg_pic/29-9-1387/IMAGE633653689825468750.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

در دنیای امروز مبنای پدیده‌ها و شکل‌گیری همه چیز ماده است، آیا در وزارت بهداشت و در دانشگاه علوم پزشکی الف، ب، ج و غیره چیزی غیر از آن وجود دارد؟ ما هم انسان را از بعد مادی آن در نظر گرفته‌ایم و به تمام ابعاد انسان به چشم مادی نگاه می‌کنیم. آیا این چیزی غیر از ماتریالیسم است؟پس قدرت نرم یعنی WHO که توانسته است نظریاتش را بر قلب و ذهن من و شما حاکم کند و ما را به تسخیر خود دربیاورد.در استعمار کلاسیک سرزمین‌ها را به تسخیر درمی‌آوردند و دولت بلاواسطه تشکیل می‌دادند. در استعمار نو، به جای این که خود مستقیماً دولت تشکیل دهند، حکومتی به نیابت از خود، تشکیل می‌دادند و به اصطلاح با قدرت نیمه‌سخت و از طریق تسخیر دولت و بازارهای اقتصادی اهدافشان را عملی می‌کردند، مانند دولت پهلوی. اما در استعمار فرانو، سرزمین و بازار و دولت تسخیر نمی‌کنند، بلکه به‌طور مستقیم بر قلب‌ و ذهن انسان‌ها حکومت می‌شود.: قسمت دوم مربوط به خانمی مسیحی است که به علت تعلیم و و تربیت بر مبنای داروینیسم در مدارس آمریکا به فرزندان خود اجازه رفتن به مدرسه نمی‌دهد، و آنها را در خانه آموزش می‌دهد. و در قسمت سوم مربوط به خانم عرب تباری است که در آمریکا زندگی می‌کند و به خاطر داشتن حجاب، سرباز خدا معرفی می‌شود. آن خانم مسیحی فرزندان خود را به خاطر تفکر داروینیستی از رفتن به مدرسه منع می‌کند و خودش فرزندانش را در منزل آموزش می‌دهد و از این رو «سرباز خدا» نامیده می‌شود. اما در ایران بهترین بچه‌های ما بعد از پایان دوره راهنمایی در رشته‌ای به نام علوم تجربی تحصیل می‌کنند و سپس با محصلان علوم تجربی، تشکیلات عظیمی به نام وزارت بهداشت و درمان به‌وجود می‌آید. و آن‌گاه پرسش می‌شود که چرا انگاره‌های ما دینی نیست.: اگر دانشجویان ما دارای فرهنگ و تربیت دینی هستند ربطی به دانشگاه و مدرسه ندارد، بلکه به خاطر لقمه‌ی حلال و شیر پاکی است که در دوران طفولیت خورده‌اند.رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال اظهار داشت: پس ولایت طاغوت شیطانی که عجیب و غریب باشد، نیست. بلکه می‌تواند ولایت یک تئوری، ولایت یک فرد یا هزاران پدیده‌ی دیگر باشد و انسان بدون این که بداند، بسیاری از مسائلی را قبول دارد، که از بنیان زیر سوال هستند، مانند داروینیسم.البته نباید ناامید بود، زیرا برخی از دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی در حال بررسی سلامت تن با انگاره‌های سلامت نفس و روح و جسم توأمان هستند، و استادان دلسوزی، به دنبال حل این قضایا هستند. دومین انگاره‌ایی که از صدها گزاره در علوم استراتژیک می‌توان از آن بحث کرد انگاره‌ی «کنش نامتقارن» است. در دکترین اقدام نامتقارن. با یک زمین بازی تعریف می‌شود و روش‌های اقدام با تقارن مثبت و یا تقارن منفی ساماندهی می‌شوند.رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال گفت: در این انگاره، ابتدا باید زمین را خود تعریف نمود، و آن‌گاه مرز خود را با دشمن معین کرد. سپس نوبت طراحی قواعد بازی است، که باید مشخص شود انسان با قواعد چه کسی در زمین خود و یا در زمین حریف بازی می‌کند. افراد و جوامعی موفق‌اند که موقعیت خود را مشخص می‌کنند، نخست اینکه در زمین خود با قواعد خود بازی ‌کنند، که به آن «اقدام متقارن مثبت» گفته می‌شود، دوم این‌که در زمین دشمن نیز با قواعد خود بازی کنند که «اقدام نامتقارن مثبت» خوانده می‌شود. اگر کسی در زمین دشمن با قواعد دشمن بازی کرد یعنی «اقدام متقارن منفی» و در زمین خود نیز با قواعد دشمن بازی کرد، یعنی «اقدام نامتقارن منفی» که در این صورت فاجعه‌ای بزرگ رخ داده است و مصداق خطبه 27 نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین می‌شود که می‌فرماید: "ذلیل و خوار نشد مگر کسی که در خانه‌ی خود با دشمن مبارزه کرد



در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم

مغزابزای دینامیک-قدرت ذهن

مغزابزای دینامیک


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


مغز شما ابزاری کاملاً پویا و دینامیک است. از لحظه ای که به دنیا می آیید و تا زمانی که از دنیا بروید، تریلیون ها مدار را آزمایش و تست میکند تا شما در مسیر زندگی خود پیش روید. اگر سیم کشی ها مفید و صحیح باشد، شما به فردی موفق در زندگی تبدیل خواهید شد، و اگر که نه مطمئناً شکست خورده خواهید بود. مسئله ی امیدوارکننده این است که هر چقدر شما از مغزتان استفاده یا سوء استفاده کنید، عاقبت به اوج قوه ی ذهنیتان خواهید رسیدزمانی در زندگیتان که قدرت های شناختی و خلاقیتی شما در آخرین حد خود کار می کنند. اما می دانم که بسیار دوست دارید بدانید که چه وقت این زمان فرا می رسد؟ یا شاید آن را گذرانده باشید؟ پاسخ این سوال به عواملی بستگی دارد که قدرت ذهنی را تشکیل می دهند. بنابر تحقیقات، شما زمانی به این نقطه ی اوج می رسید که بین سه عامل زیر تعادل برقرار کرده باشید:

1. توانایی در جذب اطلاعات جدید

2. توانایی برای ارائه ی ایده و عقیده های خود

3. توانایی به کار انداختن آن ایده ها و عقاید از طریق تجربه و تفکر انتقادی

بگذارید ببینیم که هر کدام از این توانایی ها چگونه در طی زندگی شما پرورش مییابند

http://www.mindtraining.net/images/memory_mind_small.jpg

جذب اطلاعات

توانایی شما برای جذب اطلاعات جدید به سخت افزار مغز شما مرتبط است. گرچه اکثر سلول های مغزی قبل از تولد شکل می گیرند، اما اکثر ارتباطات بین این سلول ها در طی دوران طفولیت و کودکی ایجاد می شود. به همین دلیل است که مغز یک کودک 3 ساله دو برابر مغز یک انسان بالغ کار می کند. مغز یک کودک، علاوه بر فعال شدن بیش از اندازه، بسیار متراکم است. مغر در اولین دهه ی عمر خود به همین صورت باقی می ماند، تا سن 11 سالگی که در تلاش برای جدا شدن از ارتباطات زائد و غیر ضروری برمی آید. این مرحله که متخصصین آن را "هَرس کردن" می نامند، با ایجاد ارتباطات قوی تر و کارآمدتر، قدرت های شناختی مغز را افزایش می دهد. دکتر هری چوگانی، استاد عصب شناسی کودکان در دانشگاه ایالتی واین، اظهار می دارد: "مغز نیز در این دوره مانند یک بزرگراه است. جاده هایی که ترافیک بیشتری داشته باشند، گسترده تر میشوند. و آنها که به ندرت مورد استفاه قرار می گیرند، خراب خواهند شد." در نوجوانی، غلبه بر برخی توانایی هامثل یادگیری زبان سواحیلی یا نواختن قره نی بدون تمرین و پشتکار زیاد، بسیار مشکل خواهد شد. خوشبختانه مغز شما با تقویت نیروهای بینشی و قضاوتی، از عهده ی این کمبودها برمی آید. شما همچنین بهتر می توانید در این دوره با احساسات خود برخورد کنید. در دهه ی 20 سالگی مغز شما باید مثل یک دستگاه خوب روغن کاری شده، کار کند. در این نقطه، تجربیات زندگی شما با ایجاد ارتباطات بادوام و مستحکم کمک بسیاری می کند. اما شما هنوز هم دچار اشتباهاتی می شوید که اکثر آنها مربوط به مسائل جنسیتان می شود نه مغزتان! سعی کنید تا می توانید از دوران اولیه مغز خود نهایت استفاده را ببرید چون با گذشتن از مرز 20 سالگی، مغز شما هر ساله 1 گیگ از حجم خود را از دست می دهد و خوشبختانه بعضی از این تلفات با تقویت عصب های باقی مانده جبران می شوند. یعنی اینکه حتی پس از رفتن به خانه ی سالمندان، شما هنوز قادر خواهید بود اطلاعات جدید را جذب کنید.

تولید ایده و عقاید

با اینکه مغز شما در طول زندگی قادر به ساختن ایده های جدید و افکار خلاق است، جامعه برای پی بردن به کل محتوای این نیروی بالقوه، از بروز آن ممانعت خواهد کرد. برای مثال در نظر بگیرید در سن 5 سالگی شما تقریباً از %80 نیروی بالقوه ی خلاقیت خود استفاده می کنید. در آن سن شما با خلق بازی های جدید و یافتن دوستانی تازه، چه واقعی و چه خیالی، از خلاقیت خود استفاده می کنید. اما، وقتی به 12 سالگی می رسید، نیروی بالقوه ی خلاقیت شما به %2 نزول خواهد کرد. این کاهش شدید نشانگر فشارهای اجتماع برای همرنگ شدن با جامعه است. با بالا رفتن سن کودکان، زمان بازی کوتاه تر می شود، درحالیکه مسئولیت ها و فشارهای زندگی واقعی افزایش می یابند. در حقیقت، شما هیچگاه نیروی خلاقیت خود را از دست نمیدهید؛ فقط تشویق و ترغیب اطرافیان کمرنگ یا پررنگ می شود


در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم
ادامه مطلب ...

یادگیری چگونه رخ می دهد؟

یادگیری چگونه رخ می دهد؟


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


معلم باید همواره جوی حمایتی و تشویق کننده ایجاد کند تا دانش آموزان فعالانه درفرآیند یاددهی- یادگیری شرکت کنند. علاوه بر این معلم باید انتظارات خود را از دانش آموز به روشنی به وی منتقل کند. در چندین تحقیق مشخص شده است که انتظارات معلم و توانایی انتقال مؤثر این انتظارات به دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی آنان ارتباط دارد، معلمان مسئولیت پذیر پاسخ گویی شخص دانش آموزان را برای تلاش در نایل شدن به آن انتظارات، مورد تأکید قرار می دهند درعصر ارتباطات، دانش با سرعت بیشتری به دست انسان می رسد، اما فرصت به کار گیری، طبقه بندی و انتظام بخشیدن به آن امر مهمی است که از درون تعلیم و تربیت و با تمرین کردن و به آزمایش گذاشتن به دست می آید. این که نیازمند چه نوع دانشی هستیم؟ آن را به چه منظور و هدفی می خواهیم و چگونه باید آن را بکار ببریم؟ از پرسش های اساسی است که پاسخ به آن از اهداف اصلی آموزش و پرورش می باشد. به همین دلیل جا دارد که روش های آموزش و یادگیری و درونی کردن دانش های آموخته شده به شکل یک مهارت و عادت رفتاری مورد بررسی آموزگاران و مدیران و برنامه ریزان قرار گیرد..

http://vvfbr.persiangig.com/image/motefarege1/modiriat.JPG

یکی از روان شناسان تربیتی می گوید: «تدریس سودبخش و مؤثر به شناخت معلم درباره نکات زیر ارتباط دارد:

۱) مردم چه چیز را دوست می دارند و به آموختن چه مطالبی نیازمندند؟

۲) هدف های آموزش و پرورش در محیطی که معلم در آن قرار گرفته است چیستند که وی باید برای رسیدن به آنها دخالت کند؟

۳) روش های مؤثر برای برانگیختن یادگیری دانش آموزان چیست؟

۴) شایستگی و کفایت شخصیت معلم.

هدایت دانش آموزان به سوی یادگیری امری است قانونمند که خارج از چارچوب قوانین یادگیری روان شناسی فرد هرگز اتفاق نخواهد افتاد، بنابراین اگر بخواهیم یادگیری در دانش آموزان اتفاق بیفتد باید خود را به اصول آن مجهز نمائیم. مطالعات و مشاهدات نشان داده است که استفاده از سلیقه ها و تجربیات فردی بدون شناخت اصول یادگیری نه تنها در عمل موفق نبوده اند، بلکه در بسیاری از مواقع تحت عنوان روش های سنتی موجب بی رغبتی، ترس و فرار دانش آموزان از محیط آموزشی کلاس و مدرسه شده است که مسئولیت این نوع اتفاق ها مستقیماً به عهده معلمی است که در راستای ماهیت پویایی تعلیم و تربیت حاضرنیست به مهارت ها و دانش خود در زمینه تدریس آموزش و یادگیری بیفزاید. «روشهای سنتی تدریس و آموزش اساساً تدریس را عمل «بیان» و عرضه واقعیت ها و اطلاعات به دانش آموزان قلمداد می کنند. درست مثل پرکردن یک لیوان خالی. این روش ها در ایجاد مهارت های سطح پایین موفق بوده اند، اما عموماً در پرورش دانش و توانایی هایی که دانش آموزان برای زندگی روزانه خود نیاز دارند، ناموفق بوده است. معلم باید همواره جوی حمایتی و تشویق کننده ایجاد کند تا دانش آموزان فعالانه درفرآیند یاددهی- یادگیری شرکت کنند. علاوه بر این معلم باید انتظارات خود را از دانش آموز به روشنی به وی منتقل کند. در چندین تحقیق مشخص شده است که انتظارات معلم و توانایی انتقال مؤثر این انتظارات به دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی آنان ارتباط دارد، معلمان مسئولیت پذیر پاسخ گویی شخص دانش آموزان را برای تلاش در نایل شدن به آن انتظارات، مورد تأکید قرار می دهند. بهترین روش برای فعال کردن دانش آموزان این است که در اجرای فعالیت ها برای آنان حق انتخاب و ابراز عقیده قایل شویم. به آنها فرصت دهیم تا ایده های خود را بیان کنند و درباره فعالیت هایی که می خواهیم انجام دهیم جویای نظرشان شویم. با توجه به اهمیت قانونمندی یادگیری و ارتباط آن با نیازهای انسانی در زندگی اجتماعی لازم است نگاهی هر چند اجمالی به نظریات یادگیری در علم روان شناسی بیاندازیم. روان شناسان دریافته اند که: تفاوت رفتارها یا فعالیتهای مردم را می توان در اختلاف دو عامل زیر دانست

http://www.behdasht.gov.ir/uploads/damans_2058.jpg

توانایی ability

انگیزش movtivation

 

در بحث از یادگیری نیز که از رفتارهای اساسی انسان می باشد، همواره سه اصل وجود دارد:
۱) اصل انگیزش یا برانگیختگی

۲) اصل فعالیت

۳) اصل پاسخ

اصل انگیزش یعنی وقتی که موجود زنده می خواهد به هدف خاصی برسد، زمانی است که برانگیخته می شود. اصل فعالیت، یعنی هدف، موجود زنده را برمی انگیزد و برانگیختگی موجب فعالیت در موجود زنده می شود. اصل پاسخ، یعنی وقتی موجود زنده فعالیت می کند به هدف یا پاسخ اصلی فعالیت خود می رسد که نوعی پاداش یا تقویت برایش محسوب می شود و مجددا میل به فعالیت پیدا می کند. موفقیت هر معلم به میزان شناخت و رعایت این اصول بستگی دارد، زیرا همه هنر و مهارت یک معلم در این است که چگونه دانش آموز را برانگیزد که میل به یادگیری پیدا کند و بتواند در زندگی فردی و اجتماعی خود هدف گذاری کند و برای رسیدن به هدف از همه ابزارهای پیرامون خود از جمله کتاب، مدرسه و معلم استفاده نماید و به واسطه فعالیت هدف دار هر دوره از آموزش و تحصیلات خود بتواند به پاسخ اصلی که رسیدن به هدف است دست بیابد و بدین واسطه شوق زندگی کردن و موثر بودن و همکاری اجتماعی در خود را بالا ببرد.   شکل گیری روحیه همکاری اساسی ترین بخش یادگیری در محیط مدرسه است. تحقیقات نشان داده است همکاری سبب رشد پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و ارتقاء سطح یادگیری از طریق تعامل می گردد. بنابراین فعالیت های اجتماعی واجد اهمیت اند و سبب توجه بیشتر    دانش آموزان به تکالیفشان می گردد. وقتی دانش آموزان بدانند در کنار سایر دانش آموزان به فعالیت می پردازند، جدی تر کار می کنند تا کیفیت کارشان (مقاله، پروژه، اثر هنری) را بهبود بخشند. برای تحقق این هدف معلم می تواند دانش آموزان را به فعالیت های گروهی وادار نماید و امکانات لازم را برای آنها فراهم کند. و از طریق الگوسازی شیوه همکاری با یکدیگر را به آنها آموزش دهد و به امر گفت وگو و تبادل نظر در کلاس اهمیت بدهد. پیوند مدرسه و اجتماع را تقویت نماید که مهمترین جنبه یادگیری اجتماعی است و فرصت هایی برای مشارکت اجتماعی را برای دانش آموزان فراهم نماید. محققان با تحقیق درباره تدریس موثر و پیچیدگی شناختی فعالیت های کلاس به نتایج زیر دست یافته اند:

1 ) برای معلمان موثر مهم است که دانش آموزان یاد بگیرند و به جای این که فقط وقایع یا رویدادها را حفظ کنند، فهم خود از معانی را نشان دهند.

2) برای مدارس و معلمان موثر آموزش خواندن در اولویت قرار دارد، چون به طور کلی تسلط در خواندن برای موفقیت در دیگر حوزه های درس و پیشرفت تحصیلی بسیار ضروری است.

۳) هنگامی که تمرکز آموزش بر مفهوم سازی براساس درک کلی دانش آموزان است، میزان پیشرفت تحصیلی آن ها بیشتر می شود. وظیفه عمده معلم است که فایده عملی آن چه را که می خواهد دانش آموزانش یاد بگیرند، برایشان معلوم و روشن کند و یادگیری زمانی سودمند خواهد بود که با کوشش مداوم برای رسیدن به یک هدف معین و روشن همراه باشد. موضوع های یادگیری باید به احتیاجات زندگی و رغبت های یادگیرنده مربوط باشند و نه تنها هدف های فعلی و آنی را تحقق ببخشند، بلکه باید کمک کنند تا دانش آموز یادگیرنده مربوط باشند و نه تنها هدف های فعلی و آنی را تحقق ببخشند، بلکه باید کمک کنند تا دانش آموزان سازگاری های گوناگون در آینده را بیاموزد. آموزش و تدریس باید با استفاده از انگیزه های موجود دانش آموزان انجام گیرد، یعنی به سن و جنس و محیط آنها بستگی دارد که معلم با یک شناخت نسبی از وضعیت دانش آموز به دست می آورد. اگر بخواهیم زمینه مناسب برای یادگیری را با ایجاد انگیزه در دانش آموزان به وجود آوریم لازم است به تفاوت های فردی دانش آموزان توجه شود. تفاوت در هدف های آنها، توانمندی ها و روش هایی که برای یاد گرفتن به کار می برند و هرگز نمی توان یک انگیزه، روش و هدف را برای همه دانش آموزان به طور یکسان اجرا کرد. هر دانش آموز به شیوه خاصی برانگیخته می شود و هدف خاصی برایش جالب و قابل دست یافتن می باشد. پی بردن به تفاوت ها از دقت و ظرافت هایی است که معلم باید در رابطه با شناخت دانش آموزانش به کار گیرد. زمانی که تعداد دانش آموزان کم و ساعت های ملاقات معلم و شاگرد زیاد باشد، امکان تحقق هدف مذکور بیشتر خواهد بود که در مدارس غیرانتفاعی کنونی قابلیت اجرای بیشتری دارد. اگر معلم بتواند برنامه درسی خود را براساس احتیاجات فردی و اجتماعی دانش آموزانش تهیه و تنظیم کند در ایجاد رغبت و انگیزه در دانش آموزان موفق تر خواهد بود. چنان چه برای اطمینان در تعیین رضایت خاطر و خشنودی دانش آموزان در یادگیری وجود شرایط زیر را ضروری دانسته اند:

http://www.aftab.ir/articles/science_education/biology/images/da804639fd5b0de1ab79e5881d786267.jpg

۱) معلم از کار خود لذت ببرد و دانش آموزان در کلاس و در کنار معلم خویش از بهداشت و سلامت روان و احساس امنیت و آرامش برخوردار باشند. به عبارت دیگر هیچ نوع ترس و نگرانی از رفتار و قضاوت و ارزشیابی معلم به دانش آموز منتقل نگردد. فعالیت های کلاس و مدرسه برحسب زندگی شخصی فرد فرد دانش آموزان دارای معنا و مفهوم باشد، زیرا انسان از فعالیت هایی که نفهمیده انجام دهد، احساس لذت نمی کند.

۳) فعالیت های کلاس و مدرسه با سطح استعداد و توانایی دانش آموزان سازگار باشند تا ایشان در آنها احساس موفقیت کنند. موفقیت در حل مشکل یا مسئله احتمال تکرار فعالیت و تلاش برای حل مسئله های بعدی را افزایش می دهد. بنابراین طرح مسئله هایی که ناتوانایی های دانش آموز را افزایش می دهد، موجب احساس درماندگی در او می شود که این وضعیت نه تنها نشان دهنده تبحر و تسلط معلم بر درس خود نیست، بلکه نشان دهنده نیاز معلم به زورآزمایی در مقابل دانش آموز است که از روش های سنتی آموزشی است که هدف آن به دام انداختن دانش آموز می باشد. در صورتی که در ابتدای بحث با استفاده از منابع و تحقیقات مختلف دانستیم که هدف تعلیم و تربیت، قوانین یادگیری و تلاش معلم بر این است که دانش آموز شکوفا شود که بتواند راه های حل مشکلات زندگی خود و جامعه اش را بیابد. چنان چه کرانباخ نیز گفته است: «شخص تربیت یافته کسی نیست که فقط می داند، بلکه کسی است که از دانش خود نیروی عمل کردن کسب کند.»



http://mit-ocw.sbu.ac.ir/Portals/1/images/bcshomepage.jpg

در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم

مغز انسان و ادراک بعد چهارم

مغز انسان و ادراک بعد چهارم


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


مغز انسان و ادراک بعد چهارم

بررسی چگونگی ادراک ما از بعد چهارم،‌ امکان افزایش زمان را برای انجام کارهای بیشتر مطرح می‌کند. در زندگی امروز چه کسی از داشتن زمان بیشتر بدش می‌آید؟

مرد درون قلابی که به کابلی بالای یک ساختمان هشت طبقه آویزان است، طوری قرار گرفته که پشتش به زمین است و تنها می‌تواند چهره فردی را ببیند که جرثقیل را کنترل می‌کند، این جرثقیل قرار است او را به بالای ساختمان برساند، اما ناگهان کابل رها می‌شود و مرد به سمت بتون‌های پایین ساختمان سقوط می‌کند. وحشت وجودش را می‌گیرد، ‌اما قرار بوده که با ترسش از مرگ مبارزه کند، ‌به مچ‌بندش خیره می‌شود و درون تور نجات می‌افتد. گروهی از دانشمندان طی هفته‌های بعد تاثیر این اتفاق را بررسی خواهند کرد. وقتی به اتفاق‌های ترسناک زندگی‌مان فکر می‌کنیم،‌ به نظر می‌رسد که خیلی کند بوده‌اند. دیوید ایگلمن از دانشکده پزشکی بیلور در تگزاس که رهبری گروه عصب‌شناسانی ترتیب‌دهنده این آزمایش‌ها را برعهده دارد، می‌خواهد بداند که در این شرایط، آیا واقعا ساعت مغز سرعت می‌گیرد یا این که این حرکت‌های کند محصول حافظه ماست. تجربه ما از زمان یکی از معماهایی است که ما تازگی به دنبال آن کشف آن رفته‌ایم. این دانشمندان می‌خواهند با فهم مکانیسم ساعت مغز، راه‌هایی برای بازتنظیم ثانیه‌شمار آن پیدا کنند. شاید این کار سرعت ذهنی و زمان واکنش ما را ارتقا دهد. همچنین چون زمان نقش مهمی در ادراک ما از رابطه علیت دارد،‌ یک ساعت درونی نادرست می‌تواند توهمات افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا را توضیح دهد. اما اول باید فهمید که درک ما از جهان پیوسته است یا این که مجموعه‌ای از تصاویر گسسته است که مانند فریم‌های یک فیلم به دنبال هم می‌آیند. بدین ترتیب می‌توان فهمید که یک مغز سالم، چه طور رویدادهای بی‌شماری را که به حواسش می‌رسند، به دنبال هم قرار می‌دهد و چگونه تغییری در این روند،‌ می‌تواند ادراک ما از زمان را عوض کند.

The image “http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:c_L3t6KpiSyuwM:http://www.bornanews.ir/Images/News/larg_pic/29-9-1387/IMAGE633653689825468750.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

مرور گذشته

یکی از اولین شواهدی که نظریه ادراک جهان به صورت فریم‌های مجزا را مطرح می‌کند،‌ خطای دیداری چرخ است. اگر هنگامی که چرخ رو به جلو می‌چرخد به آن نگاه کنیم،‌ در حال حرکت کند و یا حتی حرکت به سمت عقب به نظر می‌آید. این خطا اولین بار با برگرداندن فیلم‌های قدیمی مورد توجه قرار گرفت که اگر با سرعت مناسب برگردانده می‌شد،‌ به نظر می‌رسید که هر پره چرخ در فریم‌های متوالی قدری عقب‌تر از دیگری است؛ در حالی که در حقیقت به سمت جلو می‌رفت.ون‌رولر، عصب‌شناس فرانسوی در سال 2006/ 1385 با تکرار این آزمایش پی برد که تمامی شرکت‌کنندگان،‌ وقتی چرخ در سرعت‌های خاصی بچرخد،‌ جهت چرخش را نادرست تشخیص می‌دهند. به نظر وی، پیوستگی ادراک تنها یک توهم است. این آزمایش حتی یک عدد هم برای فریم‌های دیداری ما تعیین کرده: حدود 13 فریم در ثانیه. بررسی‌های وی از مغز شرکت‌کنندگان با الکتروانسفالوگرام، ریتم خاصی با فرکانس مناسب در لوب تحتانی آهیانه راست نشان می‌دهد که مسئول ادراک دیداری ما از مکان است. وی برای آزمودن این نظریه از شبیه‌سازی مغناطیسی درون جمجمه‌ای برای دست‌کاری فعالیت‌های قسمت‌های خاصی از مغز و در نتیجه امواج معمول لوب آهیانه افراد استفاده کرد و با بازداری نمونه‌برداری دوره‌ای فریم‌های دیداری، خطای دید چرخ را 30 درصد کاهش داد. با این حال، ‌هنوز هم تا اثبات نظریه ادراک گسسته خیلی مانده است. وقتی به افراد یک جفت الگو با قدری انطباق را به طور همزمان نشان دهیم، آن‌ها اغلب یکی را مستقل از دیگری به صورت معکوس می‌بینند،‌ یعنی به قول ایگلمن، اگر این تئوری درست بود، همه چیزهای همزمان معکوس می‌شدند. با این حال ون‌رولن معتقد است که مغز موضوعات مختلف را،‌ حتی اگر بر هم منطبق شوند،‌ جداگانه پردازش می‌کند و فریم‌های دو الگوی در حال حرکت در طیف‌های خاصی می‌توانند به طور مستقل از هم، تولید خطای دیداری نمایند.

یعنی مغز یک حلقه فیلم ندارد،‌ بلکه حلقه‌های زیادی هستند که موضوعات مختلف را ثبت می‌کنند،‌ یعنی نه تنها حرکت،‌ بلکه صدا و شناسایی اشیا و مانند آن هم به همین نحو پردازش می‌شوند. در این راستا ون‌رولن عملکرد عصبی دیگری به نام آشکارسازی درخشندگی نزدیک به آستانه را مورد آزمایش قرار داد. وی افراد را در برابر نورهایی قرار می‌داد که به سختی دیده می‌شدند، ‌دیده شدن آن‌ها بستگی به فاز موج دیگری در جلوی مغز داشت که در هر ثانیه 7 بار بالا و پایین می‌رفت. وقتی موج پایین بود،‌ احتمال دیده شدن نور بالا می‌رفت و زمانی که بالا بود نور دیده نمی‌شد. یعنی ادراک ما دوره‌های روشن و خاموشی دارد و توجه ما از میان این فریم‌ها اطلاعات کسب می‌کند.عصب‌شناس دیگری به نام ارنست پوپل معتقد است تمام این فریم‌های مجزایی که از حواس می‌آیند، ‌در جریان پردازشی بالاتری دسته‌بندی می‌شوند که وی آن‌ها را بلوک‌های سازنده هشیاری می‌خواند و ادراک ما از زمان بر پایه آن‌ها قرار می‌گیرد. به گفته وی اگر دو رویداد در یک بلوک سازنده هشیاری قرار بگیرند،‌ آن دو رویداد را همزمان ادراک می‌کنیم و اگر رویدادها در بلوک‌های متوالی قرار بگیرند آن‌ها را به دنبال هم ادراک می‌کنیم. یک فاصله زمانی 30 تا 50 میلی‌ثانیه‌ای لازم است تا این اطلاعات تقسیم‌شده در سیستم عصبی، همگی یکجا جمع شوند،‌ به همین دلیل ادراک نمی‌تواند پیوسته باشد

http://vvfbr.persiangig.com/image/motefarege1/modiriat.JPG

بخش‌های زمانی

فهم ادراک زمان برای برخی بیماری‌ها از جمله اسکیزوفرنیا، که به نظر می‌رسد ناشی از ناتوانی در نظم‌دهی به اطلاعات قسمت‌های مختلف مغز است، کمک می‌کند. اما مسئله فقط پیوستگی یا گسستگی ادارک نیست. سرعت گذشت زمان در موقعیت‌های مختلف هم معمای مهمی برای عصب‌شناسان است. دو توضیح متفاوت وجود دارد که بیان می‌دارد این پدیده می‌تواند ناشی از حافظه باشد یا این که عملکرد مغز تحت استرس تقویت می‌شود و باعث می‌شود رویدادهای بیرونی کندتر از حالت عادی به نظر برسند. برای آزمودن این مسئله،‌ ایگلمن آزمایشی ترتیب داد که روی یک ال.ای.دی مچی، دو عدد معکوس یکدیگر‌ با فاصله 20 ثانیه پدیدار می‌شدند. اگر تحت استرس،‌ ساعت مغز کندتر کار می‌کرد، این دو عدد تشخیص داده می‌شدند‌ وگرنه 20 ثانیه برای تشخیص مجزای اعداد، زمان بسیار کمی است. اما نتایج نشان داد که وقتی فرد به درون تور نجات سقوط می‌کرد،‌ چنان که انتظار می‌رفت زمان افتادنش را بیشتر از واقع تخمین می‌زد، ‌ولی دو عدد روی ال.ای.دی را ندیده بود. یعنی ادراک آن‌ها از زمان در واقعیت تغییر نکرده بود. بنابراین ایگلمن پیشنهاد می‌کند که طولانی شدن زمان در ترس و هیجان،‌ یک حقه حافظه است. در این شرایط نورون‌های بیشتری درگیر می‌شوند و حواس با جزییات بیشتری،‌ رویداد را ثبت می‌نمایند. وقتی آن رویداد را مرور می‌کنیم،‌ جزییات زیادی در ذهنمان هست که انتظار داریم برای ثبت آن‌ها زمان زیادی صرف شده باشد،‌ به همین دلیل خیال می‌کنیم که زمان طولانی‌تری گذشته است.با این که تئوری ایگلمن بسیاری از خطاهای حسی از این دست را توضیح می‌دهد، ‌اما اثبات نمی‌کند که در موقعیت‌های خاصی ساعت درونی مغز در حقیقت کندتر یا تندتر کار نمی‌کند.مثال فردی با نام ب.و را در نظر می‌گیریم که روزی سوار اتومبیل خود احساس کرد که درختان دو طرف جاده با شتابی حرکت می‌کنند که انگار با سرعت 300 کیلومتر بر ساعت می‌راند، ‌سرعت را کم کرد اما تفاوتی ندید و وحشت‌زده اتومبیل را متوقف کرد. اما ماجرا چه بود؟ وی شروع کرده بود به آهسته حرف زدن و راه رفتن و وقتی پزشکش از او خواست 60 ثانیه را بشمارد این کار را در 280 ثانیه انجام داد و در نهایت مشخص شد وی توموری در قشر پیشانی مغزش دارد. چنین پدیده‌ای و حتی برعکس آن یعنی دیدن دنیا به صورت آهسته،‌ در افرادی با چنین آسیب مغزی نادر نیست.

http://ylym.files.wordpress.com/2008/06/strok_turkmen.jpg

سرعت بخشیدن به مغز

جان وردن، روان‌شناس تجربی دانشگاه کیل بریتانیا،‌ در آزمایشی به افراد 10 ثانیه نور یا صدای کوتاه‌مدت(حدود 5 ثانیه ) ارائه می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست که طول آن را تخمین بزنند. وقتی قبل از ارائه محرک در سکوت بودند، ‌اغلب زمان آن را 10 ثانیه طولانی‌تر ادراک کرده بودند. اما این نتیجه هم می‌تواند ناشی از حافظه باشد. دانشجوی سابق وردن، لوک جونز در دانشگاه منچستر تصمیم گرفت میزان پردازش ذهنی افراد شرکت‌کننده در این آزمایش را در طول اجرا ارزیابی کند. وی بررسی کرد که این افراد پس از مواجهه با محرک با چه سرعتی این سه تکلیف را انجام می‌دادند: محاسبات پایه، به خاطرسپاری کلمات یا فشار دادن یک کلید خاص روی صفحه‌کلید رایانه. نتایج نشان داد که بعد از مواجهه با محرک‌ها عملکرد افراد در هر سه تکلیف 10 تا 20 ثانیه ارتقا یافته بود، انگار که نورون‌ها مجبور شده بودند سریع‌تر پیام خود را ارسال کنند. وردن می‌گوید: «پردازش اطلاعات مغزی در زمان ذهنی اتفاق می‌افتد،‌ به نظر می‌رسد که اگر این زمان ذهنی را تسریع کنید، زمان بیشتری برای پردازش دارید». یک تغییر 10 درصدی می‌تواند در زندگی واقعی تغییرات بزرگی ایجاد کند،‌ گوش کردن به چنین محرک‌هایی با گوشی، ‌می‌تواند سرعت عکس‌العمل توپ‌زن‌های کریکت یا بیس‌بال را افزایش دهد. البته احتمالا این روش را در ورزش ممنوع می‌کنند، ‌اما گروه‌های دیگری مانند دانش‌آموزان می‌توانند از این طریق کار بیشتری را در زمان کم‌تری انجام دهند. اما ایگلمن نگران این است که اثر این محرک‌ها تنها چیزی شبیه به اثر یک فنجان قهوه باشد،‌ چیزی مثل اثر موزارت که هیچ ارتباطی با ادراک زمان نداشته باشد. اثر موزارت به تاثیر برانگیختگی ناشی از گوش دادن به موسیقی کلاسیک بر عملکرد دانش‌آموزان در امتحان گفته می‌شد که یافته‌های بعدی نشان دادند تقریبا هر محرک صوتی بیرونی مثل صدای ترافیک یا سخنرانی چنین برانگیختگی را ایجاد می‌کند.

http://kharidenovin.com/jpeggg/brain6.jpg

اما وردن شک دارد که مشاهداتش تنها حاکی از برانگیختگی باشند؛ نویز سفید چنین تاثیری ندارد. به علاوه مطالعات آن‌ها تغییری در ضربان قلب، ‌رسانایی پوست و تنش ماهیچه‌ای که اغلب در حالت برانگیختگی دیده می‌شود، نشان نداد. اما در غیر این صورت محرک‌های صوتی چه‌طور روی سرعت پردازش اطلاعات و زمان تاثیر می‌گذارد؟ طبق یافته‌های عصب‌شناسی به نام ادوارد لارج، صداهای ریتمیک امواج گامای مغزی را به دنبال دارند. ممکن است این صداها انواع دیگری از امواج مغزی را هم به راه بیاندازند،‌ شاید امواجی که با فریم‌های مجزا در ادراک‌هایمان در ارتباطند.به اعتقاد ون‌رولن و جونز، شاید جواب این است که وقتی نوسان‌های سریع‌تری دارید، فریم‌های بیشتری در ثانیه خواهید داشت،‌ بنابراین می‌توانید در تکلیف‌های خاص شناختی بهتر عمل کنید و وجود فریم‌های بیشتر،‌ باعث می‌شود که زمان طولانی‌تر به نظر بیاید. اگر این فرضیه درست باشد،‌ محرک‌های صوتی ریتمیک طیف فریم‌برداری مغز را از نو تنظیم می‌کند. امکان فریبنده‌ای به نظر می‌رسد،‌ در زندگی امروز چه کسی از داشتن زمان بیشتر بدش می‌آید



در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم

آشنایی با اختلالات یادگیری در دانش آموزان و راههای درمان آن

آشنایی با اختلالات یادگیری در دانش آموزان و راههای درمان آن


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


شناخت اختلالات یادگیری : (LD)

شمار دانش آموزانی که دچار اختلالات یادگیری هستند بین 4 تا 12 درصد گزارش شده است این اصطلاح ابتدا از واژه ی Disabilities of learning  به معنای ناتوانی یادگیری گرفته شد اما از آنجائیکه ناتوانی یادگیری به تمامی جهات از جمله ناتوانیهای جسمی نیز اطلاق می شد واژه ی اختلالات یادگیری برگزیده شد . این قبیل دانش آموزان ، دانش آموزی هستند که دارای بهره هوشی عادی هستند اجسام یادگیری سالم دارند . در مهارتهای کلامی و نوشتن خوبند ولی در مهارتهای ریاضی ضعیف هستند و یا بالعکس . سالانه در کشور 85 میلیارد تومان بابت خسارت مردودی دانش آموزان بابت این امر می گردد که البته خسارات روانی این امر به مراتب بیشتر از این است . خساراتی از قبیل عزت نفس پائین و خجالت و شرمندگی و مردودی و … در صورتیکه با ساده ترین راه ها ( بازیها ) میتوان به حل مشکلات نائل آمد . زمان اختلالات یادگیری از تولد تا کلاس اول است گستره تجارب کودکان کافی نیست ابتدا باید علت یابی کرد سپس درمان نمود .

علل پیدایش اختلالات یادگیری

عللی را که برای شکست این قبیل کودکان در امر یادگیری می توان ذکر کرد بطور خلاصه عبارتند از :

1)فقدان انگیزش کافی                            3)دقت بیش از اندازه به جزیی از کل

2)فقدان توجه و دقت لازم                       4)فقدان هماهنگی لازم در حرکات

البته دو دلیل عمده نیز وجود دارد که عبارتند از :

الف ) غلبه طرفی : نیمکره مغز انسان به دو قسمت چپ و راست تقسیم می شود هر نیمکره که بر دیگری غلبه کند بدن به همان سمت کشیده می شود چنین است که انسان راست بدن یا چپ بدن می شود که هیچکدام از آنها مشکلی ندارند . زمانی که غلبه مخلوط گردد یعنی بعضی اندامها راست و بعضی چپ گردند دچار اختلال می گردد . با آزمایشهای ساده میتوان غلبه طرفی دانش آموز را مشخص نمود و اگر دچار اشکال می باشد برطرف کرد .

ب ) هماهنگی عضلات : اعضای بدن باید هماهنگ با هم کار کنند که گاهی ممکن است در این امر مشکل ایجاد گردد مثلا در رانندگی دست و پا و چشم باید هماهنگ کار کنند تا بتواند رانندگی کرد . راندمان مغز با هماهنگی اعضا بالاتر می رود با بازیهای مختلف مانند یک قل دو قل ، بسکتبال ، گردو بازی و … می توان به این هماهنگیها رسید .

اختلالات یادگیری در خواندن :

بنا به نظر کالوگروکالسون ( 1978 ) 85 تا 90 درصد اختلالات یادگیری به اختلالات خواندن مربوط است

ویژگیهای کودکان دارای اختلال خواندن

- بیشتر این کودکان پسر هستند . بر اساس برخی تحقیقات اختلالات پسران 4 برابر دختران است .

- در کلاسهای درس غالبا مشکلات رفتاری دارند .

- تمایل به خواندن ندارند.

 – قادر نیستند یک دایره لغات بینایی ایجاد کنند .

- دامنه توجهشان کوتاه است

 – در تمرکز مشکل دارند .

- معمولا در مدرسه افت تحصیلی دارند .

– معمولا دارای مشکلات جسمی مانند ضعف بینایی یا شنوایی هستند .

- اغلبشان مسائل هیجانی دارند .

– احساس ناامیدی ، بی لیاقتی و کم جراتی می کنند .

- در خواندن شفاهی و کلامی تردید می کنند و گاهی دچار لکنت می شوند .

- به جای اینکه چشمهایشان را هنگام خواندن حرکت دهند ، سرشان را تکان می دهند .

- کلمه به کلمه می خوانند .

- به زحمت و با صدای کشیده و لحن یکنواخت می خوانند .

- به نقطه گذاری توجه ندارند واز توجه به معنی لغت غافلند .

- وقتی مطلبی را آهسته می خوانند ، لبهایشان را تکان می دهند یا در ذهنشان لغات را می خوانند .

- واژه ها را غیر مرتبط با محتوی و غیر مرتبط با عناصر آوایی حدس می زنند .

- کلماتی را که تازه خواندند جابجا یا تکرار می کنند .

- حافظه دیداری و شنیداریشان ضعیف است .

- فاقد  تمیز و تشخیص کافی شنیداری هستند .

- محیط خانوادگیشان برای موفقیت در مدرسه به آنان فشار می آورد و یا اینکه نگرش منفی افراطی به عملکرد مدرسه دارند .

- در مدرسه سازگاری شخصی مناسبی ندارند .

- رشد اجتماعی کافی ندارند .

مقدمات درمان و باز پروری ( 12 گام برای مقدمات درمان )

گام اول : انگیزه درمانگر : ( عشق و علاقه و حس انساندوستی درمانگر ) .

گام دوم : ارتباط خوب خوب خوب : ( ایجاد رابطه خوب و صمیمی با کودک و والدین )

گام سوم : گوش کردن فعال : ( به سخنان کودک با تمام وجود گوش دهد ) .

گام چهارم : پرسشنامه والدین و مدرسه : ( تهیه پرسشهای متعدد که به علت مشکل و عوامل آن مربوط می شود )

گام پنجم : هوشبهر : ( آزمونهای استاندارد وکسلر جهت عقب ماندگی ذهنی ) البته این گام را میتوان از حرکات و حالات طبیعی بودن مراحل رشد و موفقیت در درسها نیز پیگیر شد .

گام ششم : کارگروهی مشترک و ارجاع آن : ( در مراکز راهنمایی و مشاوره با یک تیم تخصصی صورت گیرد )

گام هفتم : مصاحبه با درمانجو : ( پس از تکمیل پرسشنامه والدین در یک رابطه ی حسنه )

گام هشتم : تعیین متن برای آزمون و سنجش خواندن : ( دو متن کتاب فارسی یکبار با صدای بلند و یکبار بدون صدا بخواند و به پرسشها پاسخ دهد )

گام نهم : سنجش و تشخیص : ( تشخیص علل اختلال بر اساس جدول سمن )

گام دهم : طراحی برنامه درمان : ( پس از تشخیص فراوانی مشکل طبق راههای درمان عمل نماید )

گام یازدهم : تهیه امکانات برای درمان : ( ابزار و شرایط لازم فراهم شود )

گام دوازدهم : ارائه اطلاعات به والدین و کتاب درمانی : ( تهیه توصیه هایی برای اولیا ، آموزش خانواده )

توصیه های لازم برای اولیاء

1- بوسیله متخصص از سلامتی چشم و گوش کودک مطمئن شوید .

2- فضای آرام و بدون تشنج را در خانه فراهم کنید .

3- اوقاتی را به باز کردن با کودک و شوخی کردن با او اختصاص دهید .

4- کودک را به پارک ، سینما ، باغ وحش و سایر جاهای دیدنی ببرید .

5- سعی کنید اوقاتی را کودک به بازی بپردازد .

6- کودک را تشویق کنید درباره خودش ، خاطرات مدرسه و چیزهای مورد علاقه اش صحبت کند .

7- از سرزنش کردن و ایراد گرفتن و نصیحت بپرهیزید و به جای آن هر وقت کار مثبتی انجام می دهد تشویقش کنید .

8- به سوالات کودک ساده و روشن و کوتاه جواب دهید .

9- نقاط قوت کودک را در درسها ، بازیها و سایر کارها به رخش بکشید و تمجید کنید .

10- با دادن برخی مسولیتها به کودک حس استقلال و اعتماد به نفس او را تشویق کنید .

11- سعی کنید کودک با کودکان هم سن خویش و هم با کودکان یکی دو سال کوچکتر و بزرگتر از خودش اوقاتی را بازی کند .

12- در منزل کتاب یا روزنامه بخوانید و سعی کنید فرزندتان خواندن علاقمندانه و مشتاقانه شما را ببیند .

13- به اندازه کافی اسباب بازیهای ساده و خوب برای کودک تهیه کنید .

14- به کودک یاد بدهید که کتاب تنها وسیله خواندن نیست بلکه میتوان ازروزنامه ، تابلوهای راهنمایی ، تابلوهای مغازه نیز برای خواندن استفاده کرد .

15- با مدیر و معلم کودک ارتباط مهرآمیزی برقرار کنید و وضع کودکتان را در مدرسه جویا شوید .

16- پیشرفت کودک را بدون اینکه مکررا از او سوال کنید پی گیری نمائید .

17- برای محل مطالعه کودک اطاق ، نور ، صندلی ، میز و سایر لوازم را تهیه کنید .

18- سعی کنید محل مطالعه کودک ساکت و آرام باشد .

19- برای اطمینان از سلامتی کودک همیشه او را تحت کنترل پزشک داشته باشید .

20- کوچکترین پیشرفت کودک را ببینید و به او اظهار کنید و اعتماد به نفس را تقویت کنید .

برخی از ابزارهای لازم

نخ ، مداد ، شمع ، قرقره ، لیوان ، خط کش ، خمیربازی ، ضبط صوت ، توپ پینگ پنگ ، شلنگ نازک کولر ، کارت حروف الفبا ، نوار کاست صداها ، نی نوشابه ، سازهای دهنی ، برگه ی جملات ناتمام ، برگه ی جملات ناقص ،کارت ، تصاویر داستانی ، عکس و تصویرهای مختلف ، کارتهای حروف و کلمات ، کتابهای داستان .

  .



http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم
ادامه مطلب ...

یادگیری مبتنی برمغز

یادگیری مبتنی برمغز


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش، هر کدام بنابه درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط های رسمی مدرسه ای و برون مدرسه ای، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون " یادگیری" ، سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه های مربوط به یادگیری، جلوه گر شود.

نظریه جدید یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز بنا شده است.

باور بر این بوده است که هر کسی توانایی یادگیری را دارد و البته این واقعیت است. با وجود این، آموزش و پرورش سنتی راهکارهایی را پیش می گیرد که موانعی جدی برای یادگیری ایجاد می کنند، محیط های پرتنش، ترس افزا  فاقد چالش، اضطراب آفرین و... که در فضای آموزش و پرورش سنتی نمایانند، از عوامل محدود کننده یادگیری به حساب می آیند. در این مقاله، ابتدا واقعیت هایی درباره مغز ارائه می شود، سپس تکنیک های یادگیری مبتنی بر مغز معرفی می شوند . یافته های پژوهشگران نشان می دهد که :

* مغز هر انسان سالم دارای یک تریلیون سلول است که صد بیلیون از آن ها، سلول ها یا نرون های فعالند، 900 بیلیون دیگر سلول هایی عصبی هستند که به تغذیه سلول های فعال می پردازند.

هرکدام از سلول های فعال مغز قادر است 20 دندریت تولید کند و رشد دهد. دندریت ها مانند شاخه های یک درخت هستند. اطلاعات در دندریت ها ذخیره می شوند.

مغز یک نوزاد ارتباطات نرونی مربوط به یادگیری را با سرعتی بیش از 3 بیلیون ارتباط در ثانیه، بر قرار می سازد. این ارتباطات کلید اصلی توان مغزی به شمار می آیند.

 * مغز هر شخصی از 4 مغز کوچک تر تشکیل شده است که عبارتند از: مغز عزیزی، مغز هیجانی، مغز توازن بخش  و قشر مغزی بسیار پخته و نضج یافته.

 * قشر مغز خود دارای دوبخش است: بخش چپ که به " مغز تحصیلی" یا آکادمیک و بخش راست که به " مغز خلاق " معروفند.

 * هر مغزی " مراکز هوشی " گوناگونی دارد. شخص می تواند " هوش های چند گانه اش " را پرورش دهد و بر توانمندی های طبیعی اش بیفزاید.

هر مغز دست کم بر اساس دو طول موج متفاوت عمل می کند. یکی از این طول موج ها طول موج بلند " بتا " نام دارد که هنگام بهره گیری از اطلاعات پیشین نظیر: راندن اتومبیل و سخن گفتن به کار می افتد. یکی دیگر طول موج " آلفا " است که خلاف طول موج بلند بتا، هنگام یادگیری های سریع اطلاعات، فعال می شود. طول موج آلفا را، طول موج " آرامش هشیار " هم می نامند

http://www.mindtraining.net/images/memory_mind_small.jpg

سه روش آموزش مبتی بر " یادگیری مغز محور " عبارتند از :

1- غوطه ور سازی همخوان :در این روش محیط یادگیری به گونه ای طراحی می شود که یادگیرندگان در تجارب آموزشی تدارک دیده شده، غوطه بخورند. چنین شرایطی را شرایط غنی یادگیری هم می نامند.

2- آرامیدگی هشیار : روش حاضر ترس یادگیرنده را از بین می برد و او را ترغیب می کند ، اطلاعات دریافتی را درونی سازی کند.

3-  پردازش فعال :در این روش آموزشی، به یادگیرنده فرصت می دهند اطلاعات دریافتی اش را تثبیت کند و به درون سازی آن ها بپردازد.

حیطه اثر گذاری یادگیری مبتنی بر مغز در آموزش و پرورش

یادگیری مبتنی بر مغز، اساساً سه بخش عمده آموزش و پرورش را تحت تأثیر قرار می دهد. این سه بخش عبارت اند از: برنامه درسی، آموزش و  ارزشیابی.

نتایج کاربردی

1- برنامه درسی :معلمان باید فرایند یادگیری دانش آموزان را بر اساس علایق آنان طراحی کنند و محتوای برنامه درسی را با زندگی فردی و اجتماعی آنان پیوند دهند.

2- آموزش :معلمان باید به دانش آموزان فرصت دهند، به صورت گروهی و از طریق همیاری به یادگیری بپردازند و از یادگیری های پیرامونی خود نیز استفاده کنند.معلم آگاه به اصول یادگیری مبتنی بر مغز، می داند که یادگیری فقط در کلاس درس اتفاق نمی افتد. از این رو، می کوشد دانش آموزان را به فراگیری از محیط بیرون از کلاس نیز تشویق کند. با توجه به این اصل، دانش آموزان مسئولیت یادگیری خویش را به عهده می گیرند و سطح فرایند های یادگیری خود را ارتقا می دهند.

3- ارزشیابی :ارزیابی و سنجشی که از دانش آموز به عمل می آید ، باید به او فرصت دهد، سبک های یادگیری و ترجیحات خود را شناسایی کند و از این رهگذر به اصلاح یا تقویت سبک های یادگیرش بپردازد



در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم

الگوی تدریس بارش مغزی

  الگوی تدریس بارش مغزی


http://up.iranblog.ir/4/1259839008.jpg


روش بارش مغزی هم از سوی متخصصان آموزش و پرورش و هم از سوی متخصصان آموزش خلاقیت به عنوان روش تدریس حل خلاق مسائل معرفی شده است و یافته های پژوهشی زیادی اثرگذاری آن را بر روی پرورش مهارت های حل مساله دانش آموزان به اثبات رسانده اند. آموزش دادن دانش آموزان با روش بارش مغزی حل مساله را به نحو خلاقانه ای در آنان بالا می برد. " روش بارش مغزی می تواند به عنوان وسیله ای برای یادآوری مفاهیم و اصول مورد نیاز برای حل مساله به یاد گیرندگان کمک می کندبارش مغزی در تدریس و یادگیری کارکردهای مفیدی نشان می دهد و به تسهیل برقراری ارتباط بین راه حل ها و ایده ها می انجامد. در گروههای بارش مغزی، مشارکت اعتلا می یابد، انتقاد و ایرادگیری کاهش می یابد، حمایت اجتماعی افزوده می شود و توانایی دانش آموزان برای " انتقال " اطلاعات برای حل مساله تعیین شده، افزایش و بهبود می یابد. یعنی دانش آموز به راحتی می تواند اطلاعات ذخیره شده در حافظه بلند مدت خود را بازیابی کرده و برای حل مساله به کار گیرد. روش تدریس بارش مغزی در عمل به تفکر واگرا و حل مساله خلاق یاری می رساند. این روش اعتماد به نفس فراگیران را افزایش داده و باعث می شود تا فراگیران به یک خودباوری مثبتی نایل شوند. خودباوری احتمالا" اثرگذارترین حالت بر تمام رفتارهای انسانی است. با اطمینان می توان گفت بدون خودباوری و بدون داشتن اعتماد به نفس و شناخت کافی از خود و بدون باور کردن توانایی هایمان برای انجام عملی خاص نمی توانیم آن عمل را چه عملکرد عاطفی باشد و چه شناختی، با موفقیت به انجام برسانیم. ( " اچ داگلاس براون "  اصول یادگیری و آموزش زبان / ص 149 ) همچنین کلاس درس از حالت تکراری بودن خارج می شود و تنوع و رفع خستگی و ایجاد شادی و نشاط را به دنبال دارد. ضمنا" برای ایجاد این گونه فضا در محیط کلاس نیاز به کمی صبر و حوصله و تحمل سروصداست که البته می توان فضا را هم عوض کرد، نمازخانه و یا کتابخانه مدارس برای این کار می تواند فضای خوبی باشد.

http://img.tebyan.net/big/1387/09/49146217701248711212760592462003157244206.jpg

 بارش مغزی  brain stroming

تکنیکی مبتنی بر مذاکره تحت عنوان ( brain stroming ) به معنای بارش مغزی وجود دارد؛ به این صورت که همه افراد دور هم می نشینند و در مورد یک موضوع، به بحث و مناظره می پردازند و هر فرد، موردی و یا راه حلی به ذهنش رسید به جمع مطرح می کند. همه می توانند صحبت کنند. معلم که نقش هدایتگر جمع را به عهده دارد، همه مطالب و صحبتها را یادداشت می کند. به این ترتیب با یک مشارکت گروهی و تلنبار کردن افکار روی هم در یک جمع می توان راه حلهایی برای مشکلات پیدا کرد. علاوه بر آن چون همه باید در بحث شرکت کنند، خود موجب افزایش خلاقیت می شود.

لذا یک معلم در این گونه جمع ها، در این تکنیک بسیار حساس است. چرا که دانش آموزان می خواهند بدانند معلم بسیار با درایت عمل می کند. موضوعات قابل طرح در این تکنیک می تواند هر موضوعی که به نظر شاگردان جالب به نظر می رسد، حتی در مورد معضلات اجتماعی مانند دفع درست زباله، صرفه جویی در آب و بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی، اتفاقا" بسیاری از اوقات، دانش آموزان راهکارهایی را ارائه  می دهند که ممکن است به فکر دیگر افراد جامعه نرسد؛ چرا که افکار ما اغلب قالب ریزی شده و یک سمت و سوی مشخصی پیدا کرده است. ولی ذهن آنها هنوز شفاف است و می تواند راههای جدیدی را نشان دهد. بارش مغزی یکی از شناخته شده ترین شیوه های برگزاری جلسات همفکری و مشاوره بوده و کاربرد جهانی دارد. این روش دارای مزایا و ویژگیهای منحصر به فرد است. در واقع بسیاری از تکنیکهای دیگر منشعب از این روش است. این روش توسط الکس اسبورن در سال 1988 معرفی شد. در آن زمان بنیاد فرهنگی اسبورن این روش را در چندین شرکت تحقیقاتی، بازرگانی، علمی و فنی برای حل مشکلات و مسائل مدیریت به کار گرفت. موفقیت این روش در کمک به حل مسائل آن چنان بود که ظرف مدت کوتاهی به عنوان روشی کارآمد شناخته شد. فرهنگ لغت " وبستر" تعریف بارش مغزی را چنین بیان می دارد: تکنیک برگزاری یک کنفرانس که در آن سعی گروه بر این است تا راه حل مشخصی را بیابد. در این روش همه نظرات در جمع بندی مورد استفاده قرار می گیرند. روش بارش مغزی امروزه یکی از متداول ترین روشهای تصمیم گیری گروهی بوده و موجب گسترش و تحول بسیاری از روشهای مرتبط و مشابه شده است. دانشمندان زیادی از جمله اسبورن، کال و همکاران، بوچارد، گچار و همکاران، دلبگ و همکاران، لوئس و نگاندی و سیج در کتابهای خود به این روش پرداخته اند و برای ارتقاء آن کوشیده اند.


http://ylym.files.wordpress.com/2008/06/strok_turkmen.jpg


قواعد بارش مغزی :

اسبورن عنوان می دارد پیشنهاد ایجاد شده در ذهن یک فرد عادی در گروه، 2 برابر پیشنهاد ایجاد شده در حالت انفرادی است. در صورتی که قواعد و مقررات مشخصی برای جلسات بارش مغزی در نظر گرفته و رعایت شود، این روش بسیار کارآمدتر خواهد شد. بارش مغزی بر دو اصل و چهار قاعده اساسی استوار است. اصل اول مبتنی بر تنوع نظرات است. تنوع نظرات، آن بخش از مغز را که به خلاقیت مربوط است، فعالتر می کند تا بر تفکر قضاوتی    ( THINKING JUDJMENTAL ) خود قایق آید. تفکر قضاوتی در واقع به معنی ارزیابیها و نظرات تکمیلی نسبت به مطلب مطرح شده است. به این منظور بعد از آنکه تمامی پیشنهادها جمع آوری شد، بررسی و ارزیابی پیشنهادها صورت می گیرد. اصل دوم کمیت، فزاینده کیفیت است. یعنی هر چه تعداد پیشنهادها بیشتر شود، احتمال رسیدن به یک راه حل بهتر افزایش می یابد.

چهار قاعده اساسی بارش مغزی :

1.  انتقاد ممنوع: این مهمترین قاعده است و با توجه به این که در جریان بارش فکری افراد اندیشه های غلط یا صحیح خود را ارائه می دهند، هر گونه انتقاد یا اعتراض، روند فعالیت را کند می کند و فکر آنان را به جای تفکر در مورد موضوع مورد نظر، به سوی انتقاد و حتی واکنش در مقابل انتقاد سوق می دهد و چه بسا به مشاجره منتهی شود

2.  اظهار نظر آزاد و بی واسطه:  این قاعده برای جرأت بخشیدن به شرکت کنندگان برای ارائه پیشنهادهایی است که به ذهن آنها خطور می کند، بعبارت دیگر در یک جلسه بارش مغزی، تمام اعضا باید جسارت و شهامت اظهار نظر را پیدا کرده باشند، بتوانند پیشنهاد و نظر خود را بیان کنند. هر چه پیشنهادها جسورانه تر باشد نشان دهنده اجرای موفق تر جلسه است، لذا قضاوت و ارزشیابی در مورد اندیشه و فکر اعضا ممنوع است، زیرا که هم مقدار زیادی از وقت جلسه تلف شده و فکر اشخاص را منحرف میکند. در نتیجه، فرصت تفکر و بارش فکری کاهش می یابد.

3.  تاکید بر کمیت : هر چه تعداد نظرات بیشتر باشد، احتمال وجود پیشنهادهای مفید و کارسازتر در بین آنها بیشتر می شود. موفقیت اجرای روش بارش مغزی با تعداد پیشنهادهای مطرح شده در جلسه رابطه مستقیم دارد. در این روش این گونه عنوان میشود که هر چه تعداد پیشنهاد بیشتر باشد، احتمال وجود طرح پیشنهاد کیفی بیشتر است.

4.  تلفیق و بهبود پیشنهادها : اعضا می توانند علاوه بر ارائه پیشنهاد، نسبت به بهبود پیشنهاد خود اقدام کنند. روش بارش مغزی این امکان را به اعضاء می دهد که پس از شنیدن پیشنهادهای دیگران پیشنهاد اولیه بهبود داده شود. آنها همچنین می توانند پیشنهاد خود را با چند پیشنهاد دیگر تلفیق کرده و پیشنهاد بهتر و کاملتری را به دست آورند. .

نتایج تحقیقات پارس و میدو در خصوص روش بارش مغزی را به صورت زیر می توان خلاصه کرد:

1.   آموزش از طریق بارش مغزی، توانایی حل مساله را در افراد افزایش می دهد.

2.  روش بارش مغزی بیشتر از روش های مرسوم آموزشی ، به ایجاد عقاید و اندیشه های آفریننده منجر می شود.

3.  کوشش برای جهت دادن هر چه بیشتر به پاسخ سئوالات طرح شده، به افزایش پاسخ های آفریننده می انجامد.

4.  دانش آموزانی که دوره های مربوط به حل مسائل به روش بارش مغزی را می گذرانند، در آزمون های آفرینندگی گیلوفورد نمره های بیشتری می گیرند،

مراحل روش بارش مغزی :

الف) خلاقیت و تولید اندیشه

فعالیت افراد گروه در جلسه بارش فکری، با هدایت و راهنمایی مقدماتی مسئول جلسه شروع می شود. با این نوع سازماندهی، افراد اندیشه ها و نظریات خود را بیان می دارند و منشی تمام آنها را ثبت می کند. رعایت قوانین برای اجرای این قسمت ضروری است. در حقیقت، فعال ترین بخش این روش، اجرا و کنترل همین جلسه خلاقیت است که شخص، اندیشه ای تولید می کند و تولیدات خود را در ضمن یک تفکر خلاق بیان می دارد

http://vvfbr.persiangig.com/image/motefarege1/modiriat.JPG

راهبردهای مرحله اول :

1.  بیان و تقهیم موضوع جلسه به وسیله رئیس جلسه.

2.  اعلام وظایف اعضا، منشی و مشاهده کنندگان به وسیله رئیس جلسه .

3.  بیان قوانین جلسه به وسیله رئیس جلسه .

4.  شروع جلسه بارش مغزی و ارائه نظرات به صورت چرخشی و نوبتی.

5.   ثبت نظریات و آرای بیان شده در حین اجرای جلسه به وسیله منشی.

ب ) قضاوت و ارزشیابی :

پس از این که مرحله تولید اندیشه ها در مدت معینی صورت گرفت، طبیعی است که تعداد زیادی نظریه و طرح به دست می آید. در مرحله دوم، این مجموعه پالایش می شود و نظریات مشابه و نامناسب حذف خواهد شد، سپس مشاهده گران و اعضای اصلی جلسه بارش مغزی، این نظریات را مورد بررسی و ارزشیابی قرار می دهند و در نهایت، تعدادی نظریه یا طرح بصورت پیشنهاد و دست آورد اصلی جلسه اعلام می شود،

مزایا و معایب :

با وجودی که روش بارش مغزی بسیار متداول است، لیکن تاکنون بطور خاص، در جهت روشن کردن بهترین شرایط اجرای این روش، تحقیقات کافی صورت نگرفته است. مزایای این روش عبارتند از :

1.  با توجه به اصل هم افزایی باعث می شود خلاقیت گروهی موثر از خلاقیت فردی عمل کند.

2. با این روش، در مدت زمان نسبتا" کوتاهی، شمار زیادی پیشنهاد حاصل می شود.

معایب و نقایص این روش عبارتند از :

1.  ممکن است ایجاد شرایط برای اظهار نظر آزاد و بی واسطه دشوار باشد.

2.  گروه معمولا" تحت فشار اکثریت قرار گرفته و موجب می شود فرد با نظر اکثریت موافقت کند، حتی اگر قویا" احساس کند که نظر اکثریت اشتباه است.

3. اکثر اوقات تمایل گروه بر حصول یک توافق است، تا دستیابی به پیشنهادهای متنوعی که به خوبی مورد بررسی قرار گرفته باشند. در واقع این حرکت در حال حاضر به خاطر ساختار جلسات، بصورت عادت  درآمده است.

4.  هنگام بارش مغزی، اغلب افراد مواردی بدیهی یا ایده آل را پیشنهاد می کنند و این از تلاش آنها برای بحث بیشتر و در نتیجه ارائه پیشنهاد خلاق می کاهد.

5.  ماهیت تنوع گرای بار مغزی، خود به خود مسبب افزایش پیشنهادها می شود، ولی اصلاح و پالایش ساختاری پیشنهادها را در بر ندارند.

6.  اگر گروه از یک رئیس جلسه خوب و با تجربه برخوردار نباشد، ممکن است برخی از افراد جلسه را، بطور کامل تحت الشعاع خود قرار دهند. لذا رئیس جلسه باید وقت را با توجه به تعداد شرکت کنندگان تنظیم کرده و از ابراز توضیحات اضافی توسط شرکت کنندگان بکاهد و فرصت را به نفر بعدی بدهد.

7.  اجرای موفقیت آمیز این روش مستلزم شناخت قبلی افراد از مساله است.

8.  در این روش، بهبود مرحله به مرحله " تدریجی " پیشنهادها کمتر مشاهده می شود.

9.  گاهی اوقات این روش، به مسائل نسبتا" ساده و پیش پا افتاده محدود شده و باعث می شود که روش ارائه شده برای حل مسائل کلی، پیچیده شده و کارآیی کافی را نداشته باشد. اینجا هم باید مدیر جلسه بطور صریح و واضح تذکر لازم را گوشزد کند و از بحث های انحرافی افراد را بر حذر دارد.

10.  برای بعضی افراد، پیروی از قواعد این روش، یا ارائه پیشنهاد های متنوع مشکل است.

بارش مغزی گمنام (brain anonymous ) از بارش مغزی روش های گوناگونی مشتق شده است. مثلا" یک روش می گوید بهتر است شرکت کنندگان پیش از ورود به جلسه پیشنهادهای خود را کتبا" در اختیار رئیس جلسه قرار دهند، و رئیس جلسه هم پیشنهادها را در اختیار رئیس جلسه قرار دهند، و رئیس جلسه هم پیشنهادها را بدون اعلام منبع برای همه شرکت کنندگان قرائت کند. این روش که برای از بین بردن معایب بندهای 2 و 3 مورد استفاده قرار می گیرد، بارش مغزی گمنام دارد.   شیوه های دیگر نیز وجود دارد. به عنوان مثال از شرکت کنندگان خواسته می شود، تا نظرات خود را در مدتی کوتاه به رشته تحریر درآورند. این روش افکارنویسی ( Brainwriting) خوانده می شود. تلفیقی از افکارنویسی و بارش مغزی نیز وجود دارد که به روش  Trigger مشهور است. این روش را جورج مولر کارشناس شرکت فورد موتور ابداع کرد. در این روش شرکت کنندگان هر کدام شخصا" فهرستی از کلمات مرتبط به مساله را تهیه می کنند. مزیت این روش بر روش بارش مغزی در این است که قابلیت بسط و گسترش پیشنهادها را دارد. ویلیام گوردن به منظور غلبه بر برخی مشکلات بارش مغزی شیوه جدیدی را ابداع کرد. رویه آن این گونه است که رئیس جلسه از گروه می خواهد مساله را ریشه ای مورد بررسی قرار دهند و رفته رفته با مطرح شدن نظرات متفاوت، افراد اطلاعات بیشتری پیدا کرده و پیشنهادهای جدیدی مطرح می کنند. مزیت عمده این روش امکان بررسی سایر پیشنهادها و عدم تمرکز بر یک پیشنهاد است. در نتیجه این روش مانع تصمیم گیری ناپخته در فرآیند حل مساله می شود گونه دیگر بارش مغزی شیوه Succesive integeration Sil=Elements of Problem. است. این روش به وسیله هلموت اشلیکسوپ از موسسه باتل ابداع شد. معایب بندهای شماره 5،3،2 با این روش بر طرف خواهد شد. در این روش عناصر جلسات آزاد و روابط اجباری بطور فزاینده ترکیب می شوند تا این که گروه به راه حل نهایی مورد توافق دست یابد. توفان فکری عبارت است از بیان تفکرهای متنوع، در حالی که روش SIL کتبی بوده و تفکر چه متنوع، چه مشابه اصل است.


http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/11/07/100897429130.jpg

در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید

دانلود مقاله


http://i12.tinypic.com/4bf4os4.jpg
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم