ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
یکی مدام آه میکشد، یکی دست را زیر چانه میزند و روی کاغذهای چیدهشده روی میز خطهای کج و معوج میکشد و وقت میکُشد، یکی مرتب از پشت میز کار بلند میشود و با همکاران بخشهای مختلف درِ گوشی حرف میزند و از هر دری گلایه میکند، یکی رفتن به جهنم از آمدن به محل کار برایش خوشایندتر است، دیگری تا مشغول کار است، مدام خودخوری میکند و به امید تمامشدن زمان کار، ساعت را نگاه میکند، آن دیگری زیاد از حد غرغر میکند و آن یکی تا فرصتی بیابد از محل کار جیم میشود و شاید هم هفتهای چند بار با دیگران بگو مگو میکند.
همه این آدمها یک درد مشترک دارند و درد اینها نارضایتی از شغل و لذتنبردن از محیط کار است.
اگر آدمها کارشان را با علاقه انتخاب کرده باشند و از روی اجبار به سمت شغلی نرفته باشند، حتی اگر محیط کار، ناملایماتی هم برایشان داشته باشد آنها به جای ابراز نارضایتی، با شرایط سازگار میشوند.
ضرورت کشف استعدادها و تواناییهایی که هر فرد با آنها زاییده میشود، فقط تبلیغ شرکتهای کشف استعداد و متخصصان استعدادیاب نیست، بلکه شناخت هر فرد از تواناییهایش نیازی جدی است که اگر به آن اهمیت داده نشود، میتواند به نارضایتی شغلی منجر شود.
برخی مدیران، مدیریت را با ریاست و تدبیر را با داد و فریاد و تنبیه اشتباه میگیرند؛ اینها در هر محیط کاری که باشند حس نارضایتی را به نیروی انسانی تزریق میکنند.
این دسته از مدیران سلامت روانی کارمندان شان را به خطر میاندازند، چون شاغلان در یک محیط کار، نیاز به حس احترام و به دست آوردن جایگاه متناسب با شأن خود دارند و باید مطمئن باشند بیشتر کار کردن آنها مترادف با رسیدن به مراتب بالاتر است.
داشتن همکاران معترض و ناراضی را نیز منشأ اختلال در سلامت روان افراد میدانند و همنشینی با آنها را ابزار تولید استرس و سرمنشأ دچار شدن به بیماریهای جسمی تلقی میکنند.
در تمام محیطهای کاری، کسانی هستند که تیپ شخصیتیشان معترض است. آنها نسبت به همه چیز اعتراض دارند و حتی اگر همه چیز روبهراه باشد، باز هم موضوعی برای اعتراض و گله پیدا میکنند. طبیعی است اگر افراد در محیط کار با چنین کسانی همکاری نزدیک داشته باشند، منفیگرا شده و برخوردهای نادرست شان بر آنها نیز تأثیر میگذارد و حس نارضایتی را به آنها منتقل میکند. بیشک، ایجاد استرس در افراد و داشتن تنشهای درونی و اضطراب، پیامد حتمی همنشینی با چنین آدمهایی است.
برخی آدمهای منفیگرا که همهچیز را با عینک بدبینی میبینند، اختلال شخصیت دارند. این افراد را در زمره شخصیتهای ضد اجتماعی (که افرادی همواره ناراضیاند) جا میدهند. برخی معترضان نیز بیماران پارانوییدی هستند که ذهن شان مملو از افکار بدبینانه و منفی است و منفی نشان دادن محیط کار و حتی بد جلوه دادن اتفاقات خوب، از ویژگیهای آنهاست. دوری کردن از چنین اشخاصی بهترین راه برای نجات روان و حرکت به سمت سلامت جسمی و روانی است.
«یا زنگی زنگ یا رومی روم»؛ شاید بشود این نسخه باستانی را برای افراد شاغل که در معرض نارضایتی شغلی قرار دارند، پیچید.
روانشناسان عقیده دارند آدمهای باهوش و با درایت کسانی هستند که شرایط موجود را میسنجند و بر اساس واقعیتها تصمیم میگیرند. مثلاً کسانی که میبینند اگر شغل شان چند ایراد دارد، اما در عوض منبعی برای درآمد است، یا این شغل باعث ایجاد وجهه و جایگاه اجتماعی برایشان میشود، پس با ایرادات آن کنار میآیند تا با استفاده از محسنات شغل، به درجات بالاتر برسند.
به بیان دیگر، دیدن جلوههای مثبت یک شغل، بهترین روش برای سازگار شدن با محیط کار است، همانطور که تعریف کردن یک هدف برای خود و تلاش برای رسیدن به آن نیز بهترین انگیزه برای پذیرش ادامه شغل در محیط مورد نظر است.
این نسخه برای همه افراد تجویز نمیشود، چون برخی شرایط کاری از حد تحمل برخی افراد خارج است و میتواند به تشدید استرس و در نهایت افسردگی و بیماریهای جسمی ناشی از آن منتهی شود. به همین علت به چنین افرادی که حاضرند به خاطر استرسهای شغلی، عطای آن را به لقایش ببخشند، توصیه میکنند در صورت امکان، هر چه سریعتر آن محیط را ترک کنند و به متعادل کردن کفه سلامت روانشان بیندیشند.
در این شرایط هیچ گونه تمرین یا روش خاصی برای ایجاد یک تیم قوی نمیتواند به طور کامل اعتماد به نفس از دست رفته را در محل کار بازگرداند. اما راههایی برای کمک به حفظ بهرهوری وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
هر فردی به گونهای متفاوت از سایرین با استرس برخورد میکند، بنابراین مدیران به یک رویکرد فرد محور نیاز دارند. مدیران باید برای فهمیدن نیاز هر کدام از کارکنان، برطرف کردن استرس و حفظ آرامش، با آنان به صورت غیر رسمی صحبت کنند.
کارکنان ممکن است به صورت مکرر به اطمینان و پشت گرمی شما نیاز پیدا کنند. سعی کنید قسمتی از زمان خود را به آنها اختصاص دهید و با آنها صادق و روراست باشید. اگر شما نمیتوانید کاری را به طور حتم انجام دهید، به آنها قول صد درصد ندهید. رک باشید اما طوری رفتار کنید که بفهمند ممکن است موضوعاتی وجود داشته باشد که شما نمیتوانید در مورد آنها بحث کنید.
در شرایط بحرانی سعی کنید سطح تحمل کارکنان را پایین نیاورید، زیرا آنها در این شرایط استرس زیادی دارند در نتیجه دستور دادن مکرر به کارکنان میتواند اثر معکوسی داشته باشد. بهتر است با توجه به اخلاق و روحیات و روند کاری هرکدام از کارکنان، پیشنهادهای خود را با آنها مطرح کنید.
سعی کنید به کارکنان خود کمک کنید تا به اهداف شغلی خود دست پیدا کنند. اما قبل از آن لحظهای بنشینید و به تفکر بپردازید تا بتوانید دریابید که چرا کارکنان میخواهند از شغل جاری خود و به طور کلی از سازمان شما خارج شوند.
اگر آنان میخواهند مسوولیت بیشتری را بپذیرند و واحد سازمانی خود را تغییر دهند، شرایط و امکانات موجود در سازمان را بررسی کنید و با در دست داشتن گزینههای متنوع، با آنها جلسهای تنظیم کنید تا در مورد این موضوع با هم صحبت کنید. همواره برای هر کدام از آنها مسیرهای روشنی ارائه کنید و در نهایت تصمیم گیری را به عهده آنها بگذارید.
برای نشان دادن اینکه هر یک از کارکنان در آینده سازمان نقش دارند، با آنها اهداف بلندمدت تنظیم کنید. با این کار میتوانید به کارمندان انگیزه دهید و نشان دهید شرایط بحران زودگذر و مقطعی است.
کار کارمندان خود را بازبینی کنید و کارمندانی را که کارآمدتر هستند، ستایش کنید. راههای بسیاری وجود دارد که در عین سادگی، برای شناسایی و تشکر از کارکنانی که کارهای سخت را انجام میدهند، مۆثر هستند.
یکی از این راهها، فرستادن ایمیلی حاوی یک متن تقدیر آمیز است. همچنین شما میتوانید دیگر کارکنان را به پیروی کردن از آنان و قرار دادن آنها به عنوان سرمشق و الگو تشویق کنید. ارائه مشوقهای خود را به گونهای سازماندهی کنید که به دستاوردهای بزرگتری دست پیدا کنید.
گاهی اوقات کارکنانی وجود دارند که نمیتوان در آنها، انگیزه ایجاد کرد و نارضایتی آنها وقت و انرژی مدیران را هدر میدهد و فضای نامناسبی ایجاد میکند. همچنین آنها میتوانند روحیه کل یک واحد را پایین بیاورند.
از خودتان بپرسید که چگونه میتوانید به بهبود تجربه کاری آنها کمک کنید. میتوانید به آنها پیشنهاد کنید که به یک قسمت دیگر یا حتی یک سازمان دیگر انتقال پیدا کنند.
نباید اجازه دهید شایعات در سازمان، اداره یا شرکت شما راه پیدا کنند، چرا که باعث ایجاد نگرانیهای بی اساس میشوند و میتواند بهرهوری را کاهش دهند.
بسیاری از سازمانها خدماتی را به جامعه ارائه میکنند که به کارکنان این امکان را میدهد در خارج از سازمان، کارهایی انجام دهند که به آنها حس خوبی میدهد. مۆسسات خیریه و سازمانهای داوطلبانه میتوانند در پیدا کردن پروژههای مناسب برای خدمت به جامعه مۆثر باشند.
به عنوان یک مدیر، شما دو کار دشوار و سخت دارید: همدردی با کارکنان و مقابله با استرس خودتان. این نکته بسیار مهم است که شما بتوانید احساسات شخصی خود را برای خود نگه دارید؛ چرا که ترس و نگرانی شما میتواند کارکنان را وحشت زده کند.