ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
افسردگی فصلی، نوعی افسردگی است که عمدتاً با آغاز برخی فصول سال بروز و از الگوهای فصلی تبعیت میکند. افسردگی فصلی در برخی از افراد حساس شایع است و شدت افسردگی آنها از حد خفیف و ملایم فراتر رفته و علائم آنها با آغاز پاییز و زمستان بیشتر میشود.
آیا به هنگام تغییر فصل از بهار و تابستان به پاییز و زمستان، دچار تغییرات روحی و اخلاقی شده اید؟
آیا متوجه شده اید که در طی زمستان و پاییز، بی حال تر هستید؟
آیا طی زمستان و پاییز بیشتر می خوابید، اما به هنگام بیداری باز هم احساس خستگی می کنید؟
آیا به هنگام زمستان و پاییز، احساس اضطراب، غمگینی یا افسردگی را بیشتر احساس می کنید؟
آیا در طی زمستان و پاییز فعالیت های ثمربخش و خلاقانه شما کاهش می یابد؟
آیا در طی زمستان و پاییز متوجه شده اید که کنترل شما بر اشتها و وزنتان کمتر شده است؟
آیا به هنگام زمستان و پاییز، مشکلات حافظه ای و تمرکزی بیشتری پیدا می کنید؟
آیا دریافته اید به هنگام زمستان و پاییز، کمتر بیرون می روید و فعالیت اجتماعی تان کاهش یافته است؟
آیا به هنگام زمستان و پاییز، مقابله با فشارهای روحی و عصبی را سخت می یابید؟
آیا به هنگام زمستان و پاییز، امیدواری تان به آینده کاهش می یابد و از زندگی تان کمتر لذت می برید؟
اگر پاسخ شما به دو مورد یا بیشتر از سوالات فوق، «بله» باشد، احتمالا شما نیز یکی از هزاران افرادی باشید که گرفتار «اختلال خلقی فصلی» یا disorder affective seasonal هستند.
در حال حاضر این اصطلاح برای نوع خاصی از افسردگی به کار می رود که در اثر کاهش نور آفتاب در فصول سرد سال و کوتاه شدن طول روز بروز می کند.
علل افسردگی فصلی
علت دقیق این اختلال کاملا مشخص نیست، اما تاثیر عرض جغرافیایی حاکی از این است که اختلال فوق بواسطه تغییرات قابلیت در دسترس بودن نور خورشید ایجاد می شود.
کوتاه شدن طول روز و کاهش تابش نور خورشید و به دنبال آن کاهش تولید ملاتونین در ایجاد این نوع افسردگی نقش دارد و زمینه بروز افسردگی فصلی را خصوصاً در افرادی که آسیب پذیری بیولوژیک بیشتری دارند، ایجاد می کند.
تئوری دیگر این است که موادشیمیایی مغز که اطلاعات را بین اعصاب منتقل می کنند، در افراد مبتلا به افسردگی فصلی دستخوش تغییراتی می شوند و قرار گرفتن در معرض نور خورشید این عدم تعادل را اصلاح می کند.
علائم افسردگی فصلی
احساس غم و اندوه، تمایل به گریه، احساس پوچی، عدم تصمیم گیری صحیح، کسالت و یکنواختی، کاهش انرژی و خود ملامتگری از جمله مهمترین علائم این بیماری است و گاهی در درجات شدیدتر فرد تصمیم به خودکشی می گیرد.
تغییر در الگوهای خواب و تغذیه از دیگر علائم افسردگی پاییزی است. در این حالت فرد دچار کم اشتهایی و کم خوابی می شود.
برخی افراد مبتلا به این افسردگی نیز علاقه شدید به مواد قندی و یا شکلات پیدا می کنند و نیز در ماه های سرد سال، نیاز شدید به خواب در آنها ایجاد می شود.
سطح عملکرد اجتماعی افرادی که به افسردگی فصلی مبتلا هستند کاهش می یابد و در روابط روزمره خود دچار مشکل میشوند و معمولاً با احساس یاس شدید، عقاید منفی را در مورد گذشته و حال خود دنبال می کنند.
میزان شیوع افسردگی فصلی
امکان ابتلا به افسردگی فصلی در تمام سنین وجود دارد، اما این بیماری بیشتر در دهه سوم و چهارم زندگی رخ می دهد، یعنی افراد جوان در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی در پاییز و زمستان قرار دارند.
افسردگی فصلی در خانمها تا حدودی از آقایان بیشتر است. زنان 60 تا 90 درصد مبتلایان به افسردگی فصلی را تشکیل می دهند.
همچنین میزان شیوع آن در اقلیم های مرتفع (کوهستانی) بیشتر است.
پیشگیری از افسردگی فصلی
برای کاهش خطر بروز این اختلال، میتوانید اقداماتی را انجام دهید. برای مثال، حتیالمقدور در روزهای زمستان و پاییز، حتی در روزهای ابری از منزل خارج شده و روزی یک ساعت چشمهایتان را در معرض نور طبیعی قرار دهید.
اگر در خانه هستید، پردهها را کنار بزنید تا نور طبیعی وارد منزل شود.
حداقل هفته ای سه بار و هر بار 30 دقیقه ورزش کنید.
درمان افسردگی فصلی
باید علائم افسردگی فصلی را شناخت تا بتوان با درمان به موقع، از تبعات آن جلوگیری کرد.
اگر گمان می کنید علائم افسردگی فصلی را دارید، با پزشک در این مورد مشورت کنید تا تحت آزمایشات و ارزیابی های لازم قرار گیرید.
پزشک شما باید مطمئن شود که این علائم، علت دیگری مانند نوع دیگری از افسردگی یا بیماری عمده بالینی ندارند. انواع دیگر افسردگی ممکن است منجر به این شوند که فرد به خود آسیب رسانده یا حتی خودکشی کند.
در صورتی که تشخیص ابتلا به افسردگی فصلی در مورد شما داده شد، توجه به این موارد می تواند به شما در درمان آن کمک کند.
در مراحل اولیه درمان، استفاده از فوتوتراپی (نوردرمانی) در کنار درمان دارویی توصیه می شود و در این حالت فرد چند ساعت در روز، در معرض نور لامپ مخصوص (تصویر بالا) قرار می گیرد.
استفاده از داروهای ضد افسردگی کم عارضه از مهمترین شیوههای کنترل این بیماری است، اما در مراحل حادتر در کنار روان درمانی و دارودرمانی، از الکتروشوک هم استفاده می شود.
شناخت و درمان به موقع افسردگی فصلی اهمیت خاصی دارد و می توان فرد را در گذراندن این دوران تلخ تا حدودی کمک کند.
اگر تا به حال فکری داشتهاید که نتوانستهاید آن را از ذهنتان بیرون کنید، تا اندازهای از تجربه وسواس فکری آگاهید.
فکر، تکانه یا تصور سمج و مزاحم، مسایلی هستند که افراد مبتلا به وسواس فکری با آن در گیرند و میدانند که این شناختها، درون فرآیندهای فکر آشفته خودشان ایجاد میشوند.
آنها ناامیدانه سعی میکنند این افکار مزاحم را نادیده بگیرند یا متوقف کنند و در برخی موارد میکوشند با انجام دادن کاری یا فکر کردن به چیزی دیگر، آن را خنثی کنند.
برای اینکه فکر وسواسی را درک کنید به زمانی فکر کنید که با فرد مهمی در زندگیتان جرو بحث کردهاید و برای مدت چند ساعت یا چند روز بعد از آن، این جر و بحث را در ذهن خود مرور کردهاید.
تفکرات وسواس فکری عبارتند از:
شمارش ذهنی اعداد، دعا خواندن یا تکرار ذهنی کلمات و عبارات معین، تجسم تصاویر دیداری معین و مطالب ذهنی.
دیگر اختلال اساسی بعضی بیماران، نشخوارهای فکری است که ممکن است نوعی رفتار وسواسی باشد که در پاسخ به وسواس به وجود میآید. در این قبیل موارد، فرد گرفتار تفکر دور و دراز غیر خلاق در باره موضوع معینی میشود. موضوع این تفکرات ممکن است جنبه فردی و شخصی داشته یا دارای ماهیت مذهبی و فلسفی باشد.
بیشتر افراد مبتلا به وسواس فکری با وسواس عملی هم دست به گریبانند. وسواس عملی، رفتار تکراری و ظاهرا هدفمندی است که در پاسخ به تمایلات غیرقابلکنترل یا بر اساس یک رشته مقررات تشریفاتی یا قالبی انجام میشود.
ترکیب این دو وسواس، اختلالی را ایجاد میکند به نام اختلال وسواس فکری و عملی که فرد به خاطر وجود فکرهای مزاحم که باعث اضطرابش میشود، دست به اعمال جبرانیای میزند تا آنها را خنثی کند که متاسفانه این اعمال وقتگیر، غیرمنطقی و پریشانکننده هستند و فرد نومیدانه آرزوی متوقفکردن آنها را دارد.
این اختلالها میتواند شامل نگرانیهایی از آلودگی مانند میکروبها، تردید در مورد روشن گذاشتن گاز یا پرخاشگری مانند صدمهزدن به دیگران باشد.
حتما متوجه شدهاید که وسواس عملی بیشتر با وسواس فکری مرتبط با آن همراه است.
خیلی از مواقع، وسواس فکری میتواند با کمالگرایی اشتباه گرفته شود، ولی یکی از تفاوتهای مهم این دو در این است که فرد وسواسی معمولا درگیر موضوعهای پیشپا افتادهای است که خیلی به پیشرفت در زندگی مربوط نمیشود، ولی فرد کمالگرا به دنبال پیشرفت در زندگی شخصی، تحصیلی و شغلیاش است؛ البته اگر بتواند با واقعیت منطبق باشد و فرد از استانداردهای خشک و انعطافناپذیر مبری باشد.
یکی از دلایل مهم این اختلال، یادگیری مشاهدهای است، یعنی والدینی که خودشان از این مشکل رنج میبرند، بدون شک فرزندان وسواسی خواهند داشت.
دلیل دیگر ماندگاری این اختلال، روبرو نشدن این افراد با موقعیتهایی است که در آن دچار اضطراب میشوند و با انجام رفتارهایی سعی در فرار از آن موقعیت دارند، در حالی که ماندن در آن موقعیت به بهبود آنها در طولانیمدت کمک خواهد کرد.
در حقیقت اضطرابی که آنها دارند یک اضطراب غیرواقعی است که فقط گذر زمان و دیدن اینکه مثلا ماندن در یک مکان عمومی مانند سینما و بیرون آمدن از آنجا بدون اینکه لباسهایمان را در منزل بشوییم و در آن هفته بیمار نشویم، میتواند این اطمینان را در فرد ایجاد کند که تخمین او از موضوع اضطراببرانگیز واقعی نبوده است.
مشغولیت ذهنی مساله دیگری است که ممکن است با وسواس اشتباه گرفته شود. چنین چیزی گاهی اوقات سراغ هر فردی میآید ولی تفاوت آن با وسواس این است که زمانی که میخواهیم از شر آن خلاص شویم، میتوانیم، اما وسواس این ویژگی را ندارد.
درمان چیست؟
بیماری وسواس بیماری پیچیده و ناتوانکنندهای است که متاسفانه میتواند در بسیاری از موارد در صورت عدم دریافت درمان حرفهای، سیر صعودی داشته باشد و تبدیل به یک بیماری مزمن شود.
درمان این بیماری از طریق دو درمان همزمان یعنی دارودرمانی و رواندرمانی که به ترتیب بهوسیله یک روانپزشک و یک روانشناس صورت میگیرد، میسر است.
همچنین همکاری اعضای خانواده فرد در انجام تکالیف درمانی او بسیار ضروری است.