افراط در ورزش، موجب می شود که حافظه انسان قدرت یادگیری خود را از دست بدهد.دکتر گوناربورگ، روانشناس سوئدی می گوید: ورزش های سنگین اگر در فاصله کوتاهی بعد از شنیدن، خواندن و دیدن مطلب علمی باشد در یادگیری اثر معکوس می گذارد. از این رو نباید بعد از کلاس درس یا آموختن درس تازه ای فعالیت بدنی یا ورزش شدید کرد. ورزش تا حدی برای بدن مفید است و اگر بیشتر از آن انجام شود، اثر معکوس دارد.پس بهتر است افرادی که مشغول تحصیل هستند و درس می خوانند به ورزش های سنگین نپردازند و تنها به نرمش های ساده و مفید اکتفا کنند
توقف رشد
یکی از عوارض افراط
در ورزش، توقف رشد هماهنگ و فراگیر در بدن و روح و فکر است. دکتر الکسیس
کارل عقیده دارد: زیاده روی در تغذیه و ورزش از رشد روانی بدن جلوگیری
می کند و با حذف تلاش های عضلانی در زندگی روزانه بدون آن که خود متوجه
باشیم، سیستم های عصبی احشایی را از تمرین هایی که برای حفظ تعادل محیط
داخلی لازم است محروم ساخته ایم
.
بیماری های جسمی
یکی از عوارض افراط در ورزش بیماری های جسمی است. نظریه دانشمندان در این مورد چنین است: اگر ورزش ها و حرکات بدنی، از حد خود تجاوز نماید، موجب می شود که مواد زائد بدن زیر پوست جمع شود و سپس این مواد زائد جمع شده در زیر پوست، موجب می شود پوست را بترکاند و ترک خوردگی در پوست بر اثر جمع شدگی، چون انقباض پوست در سرما سبب پدید آمدن زخم و عفونت در پوست بدن می شود.
هم چنین افراط در ورزش و ورزش بی موقع و با شکم پر موجب دردسر و اختلال در کار کبد می شود.
اختلال در کلیه فعالیت ها
در مورد افراط در ورزش «پروفسور هولمن» چنین
هشدار می دهد:ورزشکار از یک نارضایتی و ناآرامی درونی صحبت می
کند.احساس خستگی دائمی و حساسیت فوق العاده می نماید.از بی خوابی می نالد
از شدت اشتیاق او کاسته می شود.
تمرکزهای او کم شده و کلیه مهارت های جسمانی او تضعیف می شود.اعضای بدن به خصوص قلب، معده و شش ها، در این حالت دچار ناراحتی می شوند. به طور کلی ناهماهنگی عصبی در ارتباط با تمام سیستم های بدن به وجود می آید. اختلال در هماهنگی داد و ستد کار قلب و گردش خون و سیستم «عصبی نباتی» به وجود می آید. چنان چه زمان های استراحت کافی نباشد به هماهنگی و جبران کسری اکسیژن گیری لطمه وارد آمده و این ارگان یعنی دستگاه تنفسی فرصت ترمیم کسری خود را نخواهد داشت به علت ایجاد خستگی بیش از حد یعنی عارضه تمرین بیش از اندازه بر روی دستگاه مرکزی اعصاب فشار بیشتری وارد می آید و موجب اختلال در ارتباط تحریک و جوابگویی به تحریک می گردد
با اعتدال رفتار کنید
اندیشیدن به جنبههای مثبت زندگی، کمتر فکر کردن درباره مسائل منفی، از هر لحظه خود لذت بردن و... از جمله راههای درمان تفکر منفی است. تفکر منفی بیماری مهلکی است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا میسازد اما در مقایسه با بیماریهای لاعلاج یا مهلک، درمان پذیر است. آیا تاکنون برایتان پیش آمده که با صدای کشیده شدن ناخن بر روی تخته تا چند لحظه احساس ناراحتی کنید. افکار منفی نیز مانند همان صدای ناخن بر روی تخته است. افکار روی احساسات ما تاثیر میگذارند. نسبت به چیزی که آن را دوست دارید یا از آن متنفرید چه احساسی دارید؟ مجبور نیستید که آگاهانه احساسات خود را تغییر دهید. کافی است افکارتان را تغییر دهید تا احساساتتان به سرعت از آن تبعیت کند. به درستی که افکار روی ذهن، جسم و احساساتمان تاثیر میگذارد. افکار مثبت خوشی و خوشبختی را برای ما به ارمغان میآورد و افکار منفی برایمان از خود احساس بیارزشی و شوربختی به جای میگذارد. این نوشتار در پی برون رفت از افکار منفی و راههای رسیدن به زندگی مثبت است . برای بسیاری از اشخاص تفکر منفی یک عادت است؛ عادتی ناپسند که به مرور به اعتیاد میانجامد این هم مانند الکلیسم، پرخوری یا مصرف موادمخدر، نوعی بیماری است. بسیاری از مردم از این بیماری رنج میبرند. زیرا تفکر منفی برای جسم، ذهن و احساسات اعتیادآور است. اگر یکی از آنها به شما نرسد، دیگران در صف انتظار میکشند. بدن به هجوم موادشیمیایی که در اثر واکنش جنگ و گریز به جریان خون وارد میشود اعتیاد پیدا میکند گاه ارتعاش و تحریک ناشی از تفکر منفی بسیار زیاد و پرمقدار است. بعضیها در اثر هجوم آدرنالین بیهوش میشوند. ذهن به درست بودن و انجام دادن کارها معتاد میشود و بسیاری از اشخاص دوست دارند که بدانند در جواب به این سؤال که از میان خشنودی و کار درست کدام را باید انتخاب کنند؟ مدتها فکر میکنند و جواب به این سؤال برایشان آسان نیست. احساسات انسان، تحت تاثیر افکار منفی به آن معتاد میشود. ممکن است احساسات خوشایندی نباشد. با این حال از ملامت و دلتنگی هنوز فاصله دارد. در معرض تحریک بر شدت تقاضای احساس اضافه میشود و دیری نمیپاید که حتی بیش از اندازه هم کفاف نمیدهد. مانند هر اعتیاد دیگر، با تفکر منفی نیز باید با تعهد در قبال زندگی، با صبر و شکیبایی، با نظم و انضباط برای بهبودی مصمم بود. البته با علم به اینکه بهبودی تنها با رعایت اصول امکانپذیر میشود. قدرت خلاقه فکرافکار، قدرت زیادی دارند
. ساختهها و پرداختههای انسان، با شکوه یا وحشتناک، در ذهن و با اندیشیدن شروع میشوند. بدون اندیشه، بدون فکر و تفکر اتفاق نمیافتد. موقعیت کنونی ما ناشی از عمری اندیشیدن منفی یا مثبت است. اگر میخواهید از کیفیت اندیشههای خود باخبر شوید به زندگی خود رجوع کنید و ببینید که در چه موقعیتی هستید. نتیجه را ببینید؛ اگر از بخشی از زندگی خود راضی هستید، تفکری که در آن بخشی از زندگی به کار بردهاید مثبت بوده است، اگر از بخشهایی از زندگی خود ناراضی هستید در این صورت احتمالش است که اندیشه شما در آن بخش منفی بوده باشد.افکار مثبت، نتایج مثبت تولید میکند مانند؛عشق، توجه، محبت، سلامتی، ثروت، خوشبختی، موفقیت، تنعم و غنا. افکار منفی نیز نتایج منفی بر جای میگذارند مانند؛ بیتوجهی، بیتفاوتی، ناراحتی، فقر و فلاکت، ترس، فقدان و بیزاری.درباره اینکه چگونه اندیشههای منفی به بیماریهای خطرناک منجر میشوند، نمونههای زیادی وجود دارد. همه ما در زندگی فهرستی از ناکامی و مصیبت داریم که تحت تاثیر آن به این نتیجه میرسیم که زندگی دیگر ارزش زیستن ندارد. بعضیها در معرض یک یا دو مصیبت و تراژدی در زندگی به این نتیجه میرسند که زندگیشان را فایدهای نیست. جمعی دیگر، در برخورد با مسائل و مشکلات روزانه اینگونه واکنش نشان میدهند که« چه فایدهای دارد؟»، «چرا این قدر زحمت بکشم؟»، «چه کسی اهمیت میدهد» انباشته شدن طرز تلقیهایی از این قبیل به مرور و طی سالها به این باور منتهی میشود که زندگی زحمت بیفایده است. با توجه به خلاقیت اندیشهها، نگرانی ما درباره یک بیماری به خصوص میتواند آن بیماری را در ما ایجاد کند. از قدیم ضربالمثلی هست که میگوید: «از هرچه بترسی به سرت میآید.» دانشجویان پزشکی و روانشناسی اغلب نشانههای بیماری بیمارانشان را در خود احساس میکنند و در مواقعی عیناً به بیماری آنها مبتلا میشوند. اندیشه «بلای جان من سرطان است» هر بار که سرفه میکنید ممکن است به عنوان یک دعوت یا یک دستورالعمل هدایتکننده به حساب آید.ببین هرچه گفتم درست بود!راه دادن افکار منفی به ذهن و جسم، روش بسیار فلاکتباری برای زیستن است. شبیه آن است که بمبی به سر خود ببندیم و به ما بگویند که این بمب ممکن است هر لحظه منفجر شود. زندگی با افکار منفی و اندیشه مرگ کردن هم چنین مفهومی را دارد.آیا وقتی اندیشه منفی به بیماری مهلک فرصت ورود به بدن را میدهد دیگر نمیتوان فکری به حال آن کرد؟ آیا میتوان مانعی بر سر راه پیشرفت بیماری قرار داد؟ کارشناسان روانشناسی معتقدند میتوان پیشرفت بیماری را سد کرد. البته مسئله خوشبینی عاجزانه نیست، اما آنها بر این باورند که میتوان اقداماتی صورت داد.در این مورد پی – دی – اسپنسکی روانشناس میگوید: «عجیبترین و جالبترین حقیقت درباره احساسات منفی این است که مردم به راستی آنها را ستایش میکنند.»چرا از قدرت ذهن برای ایجاد یک واقعیت منفی استفاده میکنیم؟ اگر ذهن ما بتواند سلامتی، تنعم و شادی و یا به همان سادگی بیماری، فقر و نومیدی بیافریند، چرا در همه لحظات زندگی سلامتی، تنعم و شادی را برنمیگزینیم؟وقتی به خود میگوییم که نمیتوانیم به خواسته خود برسیم، احساس ناشایسته بودن میگوید «بله حالا واقعبینانه فکر میکنی.» وقتی اتفاق ناگواری برای ما میافتد، احساس ناشایسته بودن قبل از همه در مقام توجیه میگوید: «ببین هرچه گفتم درست بود.»«اخطار منفی» را از «تفکر منفی» جدا کنیدما مسئول همه اندیشههایی که به ذهنمان خطور میکند نیستیم؛ ما مسئول آن اندیشههایی هستیم که در ذهنمان مستقر میشود. اندیشه «چه آدم بیملاحظهای» ممکن است لحظهای در ذهنمان جاری شود و احتمالاً اشکالی هم تولید نکند. وقتی این اندیشه را با اندیشه دیگری تکمیل کردیم (و از آن گذشته...) آن وقت به زحمت میافتیم.شاید شخص مورد نظر ما بیملاحظه بوده است. احتمال دارد که نظر ما درست باشد و مشاهده درستی کرده باشیم، ممکن است او را در حال انجام کاری دیده باشیم که بیملاحظه بودن او را برایمان تداعی کرده باشد. اما دایره تفکر منفی وقتی شروع میشود که ما عبارتی نظیر «من این کار را دوست ندارم» را به مشاهدات خود اضافه میکنیم.اگر شما، پدر، مادر، یا مدیر هستید، با توجه به اصول و دستورالعملهای در اختیار خود میتوانید افراد تحت نظر را هدایت کنید. اگر با آنها مطابق این معیارها رفتار نکنید، در واقع وظیفه خود را انجام ندادهاید. ما در دنیایی زندگی میکنیم که باید در اغلب اوقات با نشانههای منفی روبهرو شویم. توجه به این نشانهها اندیشه منفی نیست، دست به کار شدن و اقدام اصلاحی انجام دادن رفتار مثبت است، اما نگران و ناراحت شدن اندیشه منفی است. در نهایت ما با اندیشه و تدبیر خود سلامتی جسم و روح خود را میتوانیم دستکاری کنیم. این مطلب درخصوص پدیدههای ذاتاً فیزیکی نیز مصداق عینی پیدا میکند مثلاً زمان در حین برگزاری مسابقه تحریف میشود به نحوی که گذشت وقت برای طرفداران تیم برنده و بازنده متفاوت ارزیابی میشود و یا زمانی که اشخاص تحت هیجان خاصی قرار میگیرند موضوعات عادی متفاوت و به شکل دیگری مورد قضاوت قرار میگیرد. بنابراین انسانها پیوسته تحت تأثیر ذهنپردازی قرار دارند که برخی مطالب را مثبت و برخی دیگر را منفی استنباط میکنند. راه بهتر زیستن، رفتار کردن در رعایت اعتدال است.راهی برای فرارو پایان سخن اینکه، اخیرا مؤسسه بینالمللی بیماریهای روانی، بروز افکار منفی در شخص را شروعی برای بیماری افسردگی دانست. کارشناسان این مؤسسه برای جلوگیری از تخریب ناشی از هجوم افکار منفی به ذهن، روزانه 20 دقیقه پیادهروی را توصیه میکنند زیرا پیادهروی یا حتی انجام کارهای روزمره منزل و مطالعه،یک ماده بیوشیمیایی در بدن به نام آندرومین تولید میکنند که مانع بروز افکار منفی و درنتیجه بیماریهای مختلف روانی میشود
در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید
قدرت تخیل و مکانیسم خلاقیتهای ذهنی
آلبرت اینیشتن روزی در محفلی از اندیشمندان که درباره شباهتهای میان خلاقیتهای ذهنی انسان در زمینه نگارش یک رمان زیبا و پژوهشهای علمی گفتوگو میکردند گفت:
«… زمانی که به خود و به روشهای تعقل و تفکرم میاندیشم به این نتیجه میرسم که موهبت تخیل و قدرت فانتزی برای من ارزشمندتر از توانائیم در درک و فهم امور مسلم و تعقلی است».
دوروتی سینگر (Dorothy G. Singer) میگوید
«... قدرت تخیل انسان نقش کلیدی در رشد قدرت عقلی او عهدهدار است و به احتمال بسیار زیاد ارزشمندترین استعداد و موهبتی است که با آن زاده میشود؛ و در مسیر مختلف مراحل رشد و نمو و در اثر شرایط پرورشی و تربیتی و عوامل متعدد اجتماعی و نیز امکانات آموزشی، شکل میگیرد…»
یروم ل. سینگر (Yerome L. Singer) مینویسد:
«… تا قبل از دو دههی اخیر روانشناسی و روانشناسان انسانها و حیوانات را موجوداتی به حساب میآوردند که به کمک نیروی محرکهی غریزه به نیازهای فیزیولوژیک و جسمانی خود نظیر تشنگی، گرسنگی و نیازهای جنسی و امثال آن پاسخ میدهند. اما پژوهشهای اخیر درباره مغز انسان و فعالیتهای دماغی او به اندازه کافی شواهد و قرائن تجربی و اطلاعات گسترده و ارزندهای را فرا روی ما قرار داده است، که نشان میدهد، انسان موجودی است که قادر است اطلاعات و دادههایی را از محیط خود دریافت کرده، آنها را تحلیل و تفسیر و سپس منظم و دستهبندی کند…». توم کینز (Tomkins) در سال 1963 و ایزارد (Izard) در سال 1977 گزارشهای علمی خود را پیرامون تلاشهای دماغی انسان منتشر و ضمن آن قریب به این مضمون اعلام کردند: «… روزبهروز شواهد و قرائن بیشتری بدست میآوریم که رابطهای تنگاتنگ میان عواطف و حالات احساسی و امیال انسانی و میزان تلاش او برای تفوق و تسلط بر اطلاعات و حل و تحلیل پیچیدگی آنها وجود دارد….» و بالاخره میلر (Miller) و گالانتر (Galanter) در سال 1960 اظهار داشتند: «… انسان موجودی است که کردار و رفتار خود را در سلسلهای از برنامههای طراحی شده و سازمانیافته شکل و سامان میدهد. زمانی که به ماجرایی برمیخوریم، بدان سو متمایل میشویم که آن را در ساختاری قرار دهیم که مرتبط و متأثر از تجربیات و مشاهدات قبلی ما میباشد. گویی آن را در صحنهی آراسته و پیراسته درونی خود بازسازی کرده و آنگاه به نمایش درمیآوریم
سالهای بسیار قبل خود توانستم که خویشتن را از وضعیت چون جبن ، تــــــرس بد بینی و کینه جویی بوسیله شعورتحتانی نجات دهم.من تمامی روشهای را بکار بردم که درین کتاب بدان استشاره شده است ، من همه ان روشها را با جزییـــــات درین کتاب روشن کرده ام من اطمینان کامل دارم که بکاربرد این اسلوبهـــا دیگران را هم کمک میکند ، مشروط براینکه به قدرت شعور تحتانی اعتقــاد پیدا کنید . از دوست خود دکتری پیر مردی سپاسگذارم که بمن توصیه کـــرده چنین گفته بود :او میگفت که که یک نطفه کوچک ، تمامی عضویت شمـا را تکوین داد ، همان قدرت انرا داشت که خون، قلب، چشم و همه وجودرا بســازد پس او هر انچه که خواسته باشی ، بوسیله او بدست خواهی اورد . تصویر بینظیر این کتاب بر مبنای پراتیک استوار است ، همان اسالیب است کــــه شما میتوانید در روزمره گی از انها استفاده ببرید . این تکنیک ها را زنان ومردان در سرتاسر دنیا یتوانند بکار گیرند . درین کتاب بینظیر همچنان شما درخواهیـــد یافت که چرا به بعضی از مسایل که خواهش رسیدن انرا دارید ، نمیرسید.هزار ها مرتبه مردمان مختلف جهان از من پرسیده اند که چرا ما برای حصول مطلوب خود با وجود عبادات بی پایان ، نرسیده ایم درین کتاب دلایل انرا روشن خواهــــم کرد
قدرت ضمیر ناخودآگاه
قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک کنید؛ اگر واقعاً قصد دارید
که در زندگی خود به
موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار می کند و
از خود واکنش نشان می دهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشد که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و
آرزوها دیر نیست.
"هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر
نیست." جرج الیوت مغز انسان به دو قسمت تقسیم می گردد: خودآگاه و ناخودآگاه.
شاید تا کنون بارها
از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از 10% ذهن خودآگاه خود استفاده مینمایند.
باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومند تر عمل می کند و در حدود 90% دیگر از واکنش های
ذهنی ما را نیز
همین قسمت تحت کنترل خود دارد. آیا می دانید ممکن است در زندگی شما چه اتفاقاتی روی دهد
اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید؟ بله می توانید از قدرت جادویی آن برای
پیشبرد و ارتقای
زندگی خود بهره بگیرید
عملکرد ضمیر ناخودآگاه
ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم ، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد. در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد. کلیه خاطرات گذشته را به یاد شما می آورد و به شما آموزش می دهد که چگونه می توانید با در نظر گرفتن کلیه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید. یک نمونه مناسب که می توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد در ذهن شما حک میشود که کتری داغ بوده و می تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد. اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه میدادیم. ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می توانید راه بروید، تنفس کرده، و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و ... کلیه این وقایع در ذهن فرد ثبت می شود. لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت 24 ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت. یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها به صورت اتوماتیک وار انجام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید. نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد. کلیه افکار، رفتار، و تجربیاتی که از طریق ذهن خوآگاه درک می گردند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود. برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد. یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان. فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم"، "توانایی انجام این کار را ندارم"، و یا "قابلیت انجام چنین کاری را ندارم"؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد. باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند. با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه، و هر چیز دیگری را که فکرش را بکنید به زندگی خود وارد کنید. میتوانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها راحس کرده و لذت ببرید. ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا می گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم تا بیشترین حد از آن استفاده نماییم. اگر شما تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منصه ظهور برسانید.
.
هر انسان با اراده ، میتواند با بکار برد تمرینـــــــات وممارست ذهنی از استعداد و قرایح کتمان ویا نهان شده خود ، به نوسازی ،تکامل ونضج معنوی خویش پرداخته ، از افکار و شعور نااگاه خود استفاده های شگفت انگیزی را برده قریحه و استطاعت ، تفکر خود را به ظرفیت های غیر قابـــل تصور ، به طراز کشیده و بگونه از ان استفاده ببرد که در عدم مطالعه ایـن جستار ، ان قریحه و یا بخش از ذهن انسان غیر قابل اکسیس وغیر قابل دسترسـی و بدون استفاده ، باقی خواهد ماند. علمای برجسته رشته های مختلف ، نویسنده گان توانمند ، سرمایه سالارن ازمنـد هنرمندان پر اوازه ، سخنگویان یونیک و رهبران گروه های سیاسی ـ اجتماعـــی مذهبی وفرهنگی را میتوان از جمله عناصری بشمارگرفت که با ایقان کامــل از ذهن تحتانی خود استفاده لازم را بعمل اورده اند . خواندن این مرقومه ازان جهت التزامی است که هر عنصری در اثر بکاربــرد تکنیک و اسالیب پرورش ذهن خود ، که درین کتاب بمعرفت گرفته شـده اورا در رسیدن به اهداف و برنامه هایش تساند بیحصر میدهد. موجزا میتوان اذهان کرد که درین کتاب نشان داده شده که انسانها میتوانند به تما م خواست ها ومقاصد غایی خود نزدیکتر شود ، مشروط بر انکه در انجام ان اراده داشته باشدوامکان ندارد که در برابر کاری انجام شده پاسخی در نیابید لذا درست گفته اند : انچه میکاری ، درو خواهی کرد یا بقول معروف: گندم از گندم بروید ، جوزجو . من معجزه را در میان همه ای اقشار مختلف در میان زنان ومردان و قوم هـــــای مختلف در سراسر جهان ، مشاهده کرده ام ، ان معجزه در درون شما هــــم وجود دارد ، مشروط بر انکه ازقدرت سحر امیزخود که بنام شعور تحتانـــــی یا شعور غیر بیدار میتوان از ان نامبرد ، بتوانید استفاده کنید . این کتاب چنان دیزاین شده ، که شما رادر رابطه به مسایل چون عادات ، قـدرت تفکر وتقویت ذهن تان ، رهنمایی کرده و در رسیدن به مقاصد زنده گیتان ، کمک نماید. لذا شما خواننده این سطور یکی از همان ردیف اشخاص خواهید بود.
ایا میدانید؟
چرا شخص غمگین و شخص دیگری خوشحال است.؟
چرا شخص در حالت رعب و نگرانی ودیگری دارایی ایمان قوی و مطمین .؟
چرا شخص شادمان و خوشبخت و دیگر فقیر واشفته.؟
چرا شخص دارایی خانه زیبا و مجلل و شخص دیگری در وضعیت نا به سامان و
محله کثیف و یا فقیر نشین زنده گی میکند.؟
چرا شخص همیشه منتقد ، منفی گرا و بد بین بوده و دیگری برعکس .؟
چرا شخص به موفقیت های بزرگ نایل گردیده و شخص دیگر عقیم مانده .؟
چرا شخصی سخنگوی عالی و بیمانند و دیگری فاقد این قریحه میباشد.؟
چرا شخص در کار و حرفه خود با استعداد بوده و به موفقیت های دست یافتــــــــه
و دیگری بمشکل و زحمت فراوان ، قادر به کار کردن بوده نا موفق میباشد.؟
چرا شخص از مرض غیر قابل علاج بهبود میابد وبر عکس دیگری نه .؟
چرا بسیار ادم های شریف , با وجدان و صادق در زنده گی رنج میبرند ، و بـــــر
عکس ادم های هرزه ، لمپن ،بد اخلاق و فاسد از زنده گی لذت میبرند.؟
چرا بعضی ها در ازدواج و مسایل خانواده گی موفق و کسانی دیگر نا راحـــــت
وورشکته.؟
ایا برای سوالات فوق پاسخ های وجود دارد.؟ بلی.
دلایلی که این مقاله را نوشتم. اصلی ترین انگیزه نوشتن این کتاب ، هماناا رزوی باطنی ام بود که به پاسـخ سوالاتی بپردازم که خود در دریافت انها موفق شده ام و خواستم دیگران را شریک سازم . من درین کتاب تلاش کرده ام که ا ساسی ترین حقیقت های قدرت ذهـن را ، بزبان ساده ،و عام فهم بیان کنم و معتقدم که این مامول کاملادر حـدود صلاحیت هر شخص است و با این ترتیب من به قواعد ، اساسات و پرنسیب هـــای قوای ذهنی به زبانی توضیح خواهم داد که ان زبان همه روزه در اطراف شمــا در اوراق شما ، دردفتر شما ، در محل کار شما ، مورد استفاده قرار میگیرد. من از شما درخواست میکنم این کتاب را سر تا پا چندین بار مطالعه کنیـــد و از اسلوب های مطرح شده ان در پرورش قدرت ذهنتان استفاده ببرید. مرا ایقان کامل بر انست که شما به انبار ذخیره ذهن خود مستولی و خویش تــن را از نگرانی ، بیچاره بودن ، سردرگمی وورشکستگی ، نجات خواهید داد. این کتاب شما را به مقصد نهایی تان رهنمون شده ، تمامی مشکلات زنده گی تانرا حل میکند و شما را بدینوسیله از اوضاع نامناسب و اسارت های فزیکی بــــــد ور ساخته و به مسیر ازادی ، خوشی و مسرت ، رهنمون میشود قابل یادهانی است که با اسفاده ازقوای ذهن ما ازا مراض علاج نا پذیر نجـــا ت یافته و دوباره قدرت ادامه حیات را در خواهید یافت باید گفت که در پروســه اموزش این کتاب در خواهید یافت که چگونه قفل درب زندان ترس و نگرانـــــــی را باز نموده ، واز زندان خارج ووارد مرحله نوین اززنده گی شویید .
آیا آدم ها هوش عمومی و قوای ذهنی متفاوتی دارند؟
چارلز اسپیرمن معتقد بود که آدم ها دارای
هوش عمومی2
و
هوش های اختصاصی3 می باشند؛ اما نظریه هوش های هشت گانه گاردنر این مسئله را
عمیق تر مطرح ساخت
و
به طور کلی اختلاف نظر در مورد وجود یا عدم وجود برخی جنبه های هوش عمومی وجود دارد و اختلاف نظر در مورد ماهیت هوش های اختصاصی نیز ادامه
دارد. یکی از ویژگی های عمده تعدد یا عمیق بودن هوش و قوای ذهنی افراد، ظهور خلاقیت است. خلاق بودن چیست؟ خلاقیت، نوین، متفاوت و حتی غیرمعمول فکر کردن و رسیدن به راه های نامتعارف است.
نباید فراموش کنیم که هوش و خلاقیت، یکی نیستند؛ از این جهت، بسیاری آدم های باهوش
گاهی چیزهایی تولید یا عرضه می کنند که لزوماً نوین نیستند. همچنین گاهی آدم های
بسیار خلاق به حرف جمع گوش نمی کنند؛ ولی آدم های بسیار باهوش، اغلب دنبال خشنود کردن جمع هستند. آدم های خلاق، اغلب متفکران واگرا هستند. در تفکر واگرا، فرد برای یک سؤال، جواب های زیادی تولید می کند.
اگر بخواهیم
قضیه هوش
و
خلاقیت
را بیشتر باز کنیم، باید بگوییم که خلاقیت زاییده هوش است و این قاعده حاصل می شود که اکثر خلاق ها باهوشند؛ ولی اکثر باهوش ها خلاق نمی باشند. «می توان گفت که شرط خلاقیت، هوش است و یا یکی از نشانه های خلاقیت، هوش بالاست». به زبان ساده تر، ردپا و نشانه وجود هوش، ظهور خلاقیت است. از این رو، گاهی هوش بالا هست، ولی خلاقیت ظاهر نمی شود و گاهی با ظهور خلاقیت، می توان هوش
بالا را نتیجه گرفت
مراحل خلاقیت ذهنی
صاحب نظران، خلاقیت را غالباً یک فرایند پنج مرحله ای می دانند که عبارتند از:
1. آمادگی؛ وقتی غرق مسئله یا موضوع مورد علاقه تان می شوید و کنجکاوی شما تحریک می شود، به سادگی از کنار مسئله رد نمی شوید.
2. پرورش؛ ایده هایی به ذهنتان خطور می کند و در این مرحله، گاهی بین امور، رابطه ای نامعمولی پیدا می کنید.
3. بینش؛ این همان مرحله «آها» است؛ لحظه ای که فرد به ارتباط مراحل پی می برد و مسئله حل می شود؛ یعنی تمام قطعات پازل کنار هم چیده می شود.
4. ارزیابی؛ حالا باید تصمیم بگیرید که کدامیک از ایده هایتان باارزش است و ارزش دنبال کردن را دارد.
5. بسط؛ این، آخرین
مرحله خلاقیت و غالباً طولانی ترین و سخت ترین مرحله آن
است؛ یعنی باید بتوان آن را تعمیم داد.
ادیسون (مخترع مشهور) می گوید: خلاقیت یک درصد فکر بکر است و
99 درصد زحمت؛ یعنی خلاقیت گاهی تا یک درصد کافی است؛ ولی برای رسیدن به مرحله ارزیابی، بسط، گسترش و تعمیم، 99 درصد زحمت لازم است.
میهالی، یکی از متخصصین معروف می گوید: پنج مرحله ساختار ذهنی و مهندسی ذهن در مسئله خلاقیت، به خوبی مطرح شده، اما همیشه آدم های خلاق، این مراحل را با همین
ترتیب طی نمی کنند. به طور مثال، گاهی یک شکل یا نهایت یک
محصول را فرد خلاق در
ذهن
می بیند
و
حالا به پرورش ایده هایش می پردازد.
در معماران خلاق، این ایده جاری است.
خصوصیات متفکران خلاق متفکران خلاق چه خصوصیت هایی دارند؟ «پرکینز»6 چهار خصوصیت
برای این افراد خلاق است که عبارتند از
الف) تفکر انعطاف پذیر و شیطنت آمیز
متفکران خلاق، انعطاف پذیرند و با مسائل بازی می کنند. نکته ای که تناقض برانگیز است، این است که خلاقیت اگر چه سخت و دشوار است، ولی اگر آن را آسان بگیریم، آسان می شود و به تعبیری، شوخی، چرخ های خلاقیت را روان می کند؛ البته منظور از شوخی در این جا، انعطاف روحی و تخیل است.
ب) انگیزش درونی
آدم های خلاق، معمولاً از خلق کردن، لذت می برند و به نمره، پول و حتی راضی کردن دیگران خیلی اهمیت نمی دهند؛ بلکه همیشه به دنبال خلق این هشتند. بنابراین، آدم های خلاق، بیشتر انگیزش درونی دارند و نه انگیزش بیرونی.
ج) خطر پذیری و ریسک
خطرپذیری یا بی مبالاتی و بی توجهی و قهرمان بازی متفاوت است. آدم های خلاق، درصدی از خطر و ریسک را قبول می کنند و از این جهت اشتباه هم می کنند؛ البته این، نشانه مهارت کم آنها نیست؛ بلکه نشان می دهد که ایده های بیشتری دارند و امکانات بیشتری را در نظر می گیرند. برخی از ایده های آنها جواب می دهد و برخی دیگر با شکست مواجه می شود. پبلو پیکاسو، نقاش اسپانیایی قرن 12، بیش از بیست هزار نقاشی کشید؛ ولی تمام آنها شاهکار نشدند. متفکران خلاق، با عدم موفقیت های خود کنار می آیند و از شکست عبرت می گیرند.
د) ارزیابی عینی کار
بر خلاف این تصور قالبی که آدم های خلاق،
خود محور
و
ذهن
گرا هستند، اکثر متفکران خلاق سعی می کنند از کارشان ارزیابی عینی داشته
باشند. آنها برای قضاوت های فوق ملاک هایی دارند و به قضاوت آدم های قابل اعتماد و محترم بها می دهند و به این ترتیب، می فهمند که آیا با تفکر خلاقانه بیشتر می
توان کارشان را بهبود بخشید یا نه
سه توصیه برای آدم های خلاق
1. خود را دست کم نگیرید و بر محور مهندسی ذهن خلاق خود تأمل بیشتری کنید.
2. برنامه و زمان بندی داشته باشید؛ عمر کوتاه است و فرصت ها اندک و شما ممتاز.
همه آدم ها رگه هایی از خلاقیت دارند و یقیناً شما نیز در برخی زمینه های مورد اشاره این مقاله، خلاقانه ظاهر شده یا خلاقیتی بروز داده اید. اگر می خواهید به ابعاد خلاقیت و مهندسی ذهن خود واقف شوید، این نوشته ها را دوباره بخوانید.
نتیجه
طی چهل منزل به بحث مهندسی ذهن و مقوله خلاقیت پرداختیم و سعی کردیم این مبحث را با الگوها، روش ها، به زندگی خلاقانه گره بزنیم. مخاطب ما جوان است و جوان یعنی جهان؛ جهانی از توان. از شما جوان خلاق و جویای نام، انتظار می رود که روی مطالب تأمل داشته باشید. شاید از بین مطالب همین چهل منزل، به نکات ظریفی از خلاقیت خویش دست یابید. قبلاً نیز در این سلسله مقالات که چند ساله شده است، گفته ام که «لذت کشف خویش را تجربه کنید». شاید شما آدم خوش فکر، خلاق و مستعدی باشید؛ ولی درنیافته اید و به لذت کشف توانای بی پایان خود نرسیده اید.
فرصت تأمل در خویش،
قرار گرفتن در فرصت های محیطی و اجازه به
افراد فرهیخته، جهت نقد و بررسی ما، یا نصایح صادقانه، سه راهکار مهم ظهور
استعدادها و قوای
ذهنی و فکری و توانایی هاست ورود به دنیای ذهن و خلاقیت. در حقیقت نگاهی به
اوجژاه هنر نمایی خداوند. در موجودی به نام انسان است. خداوند حکیم در خلقت انسان هنرهایی رقم زده
است که گاه توسط پزشکان
و
گاه توسط کاوش گران روان و هنرمندان، کشف و عرضه و مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است.
دنیای ذهن از این مقوله هاست؛
قابل روءیت نیست؛
ولی قابل توصیف، تحلیل و شناسایی است و دنیای علم و کاروان اندیشه بشری، بعد از ایجاد رشته های متعدد و متنوع، به آن دست
یازیده که یکی از این عوالم و دانش های جدید، دنیای روان شناسی است. سعی شده است تا در
این مقاله، به
این بحث پرداخته شود.
هوش و قوای ذهنی از هوش کلامی
شروع می شود
و
تا هوش طبیعی گسترش می یابد.
فردی به نام گاردنر (1683 تا 2002م.) مطالعات وسیعی بر روی هوش انجام داد و دیگران نیز روی نظریه او کار کرده اند.
او معتقد به وجود هشت نوع هوش
است که در ذیل با این هشت هوش و حتی مشاغلی که این هوش ها در آنها نقطه قوت است (نه قطعیت و حتمیت) آشنا می
شویم
1. هوش و مهارت های کلامی
این هوش و قوای ذهنی، شامل توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورهاست؛ یعنی افرادی که
بتوانند از کلام، در گستره وسیعی، جهت تبیین مقاصد و استدلالات خود استفاده نمایند. کلام، تراوشات ذهنی را به اصوات تبدیل
می کند
و
بسیاری از متکلمان هم زیبا می گویند؛ هم زیبا می نویسند و هم زیبا تحلیل می
کنند. از صدرالدین شیرازی (فیلسوف متأخر اسلامی)
سؤال شد که تفاوت پیامبران و فیلسوفان چیست؟ او جواب داد «پیامبر آن کسی است که با کشتی وحی، انسان ها را
از یک طرف اقیانوس ناآرام زندگی و حیات، به طرف دیگر می برد و فیلسوف و دانشمند تلاش دارد تا به واسطه نیرو و قوای ذهنی و فکری خود مردم را تنها از یک طرف ساحل به طرف دیگر ساحل برساند».
افراد نمونه اول در مشاغل مختلفی مانند: مؤلفان، روزنامه نگاران، سخنوران، مبلغان
دینی، سخنرانان پرشور
و
حتی مدرسان و استادان موفق در ارتباط کلامی وجود دارند.
گاهی حتی در بین کم سوادان پیرامون ما نیز چنین افرادی یافت می شوند که قدرت کلامی
فوق العاده ای دارند
2. هوش و مهارت ریاضی
این گونه افراد، دارای قدرت و توانایی انجام
عملیات ریاضی اند. این مهارت به استدلال و درک روابط عددی و منطق اعداد، اشکال، فضای هندسی و ریاضی ذهنی منتهی می شود.
دقت، سرعت، درک های فراشناختی و استدلال هندسی و ریاضی در این افراد بسیار بالاست. مشاغل مورد توجه و یا مناسب این افراد، عبارتند از: مهندسی، حسابداری،
دانشمندی
و
نظریه پردازی
.
3. هوش و مهارت فضایی
افرادی که دارای مهارت فضایی اند، کسانی هستند که توانایی تفکر سه بعدی را دارند. از این رو به خوبی در تحصیل موقعیت یا شرایط فیزیکی و فضایی، پشت ترکیب ها را می بینند. مشاغلی مورد توجه یا مناسب این افراد، عبارتند از: معماری، نقاشی، ملوانی و... .
4. هوش و مهارت بدنی - جنبشی
این افراد دارای روحیه جنبشی و عدم سکون و تحرک زیاد و دستکاری اشیا و ابزار و محیط فیزیکی پیرامون خود می باشند و اصطلاحاً با ابزار و وسایل فیزیکی پیرامون مأنوس می باشند و دارای تبحر جسمی اند. مشاغل مورد علاقه و مناسب این افراد عبارتند از: جراحی، صنعت گری، هنرهای زیبا و تئاترهای پرتحرک و ورزش.
5. هوش موسیقیایی
این دسته از افراد نسبت به اصوات و صداها و زیر و بم بودن آهنگ ها حساس هستند. ریتم و تن صداها را می شناسند و دقت فوق العاده ای در تشخیص صداهای مختلط دارند. مشاغل و حرفه های گرایشی یا مورد علاقه این افراد، عبارتند از: آهنگ سازی، موسیقی، نکته سنجی و نقادی.
6. هوش و مهارت میان فردی
این رشته از افراد، توانایی بالایی در درک
دیگران، تیپ شناسی، قرائت ذهن از حالات و سکنات افراد و ایجاد ارتباط و تعامل مثبت و مؤثر با دیگران را دارند و حتی در زندگی خصوصی و زناشویی موفق ظاهر می شوند و در تربیت عاطفی فرزندان نیز موفق می باشند.
مشاغل گرایشی یا مورد علاقه این افراد، عبارتند از: معلمی، روان شناسی، روان کاوی،
بهداشت روانی، مشاوره
و
... .
7. هوش و مهارت درون فردی
این مهارت در افرادی است که توانایی فهم خود را دارند؛ یعنی اهل غور و تفحّص در خویش هستند و بیشتر جست وجو گر درون خویشند. مشاغل مورد علاقه و یا توصیه شده به این افراد، عبارتند از: الهیات، روان شناسی و انسان شناسی.
8. هوش و مهارت طبیعی
توانایی مشاهده الگوهای طبیعت، فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخته انسان و غور در طبیعت بی جان و جان دار، ویژگی های این گونه افراد است. مشاغل و علایق این گونه افراد، عبارتند از: کشاورزی، گیاه شناسی، بوشناسی، نقاشی چشم اندازها و هر نوع کار مربوط به طبیعت. نباید فراموش کنیم که بسیاری از افراد از تمامی هوش های هشت گانه و قوای ذهنی بهره دارند؛ اما گاهی بعضی افراد در برخی هوش ها قوی تر و در برخی ضعیف ترند و نباید فراموش کنیم که اغلب افراد ترکیبی از این هوش های چندگانه اند. نکته دیگر این که داشتن استعداد و هوش یا قوای ذهنی در این نوع خاص، باعث گرایش به کارهای مشابه، موازی یا جایگزین نیز می شود. بسیاری از افرادی که به معماری گرایش داشته اند و دارای هوش فضایی اند، گاهی به هنر و خصوصاً سینما و فیلم سازی کشیده می شوند که این تفکری چند بعدی است و دقیقاً با مهارت و هوش فضایی هماهنگی دارد. در جامعه ما نیز این افراد زیادند. شهید آوینی، داود میرباقری و... نمونه هایی از این افرادند. مهارت های طبیعی، آخرین اضافات گاردنر به نظریه هوش های متعدد است. گری لارسون، کاریکاتوریست مشهور، مهارت های طبیعی بی نظیری دارد. لارسون در دوران کودکی اش علاقه وافری به علم و طبیعت داشت؛ ولی به جای آن که به دنبال این رشته برود، علاقه اش را در کاریکاتورهایش بروز داد و جالب این که گواه مهارت های طبیعی لارسون این است که زیست شناسان نام برخی از گونه های جانوری را از کاریکاتورهای او گرفته اند. نکته حائز اهمیت این است که گر چه او فعالیت جایگزینی را انتخاب کرد، اما ذوق تخصصی او باعث خلق آثار می شد که گرایش به هوش او داشت و استفاده کنندگان از آثارش نیز بیان گر این موضوع می باشند. گاردنر معتقد است که آرامش، مطالعه آثار ارزشمند و منطقی، فلسفی، ادبی، بالنده و دوری از آثار مخرب و تعدیل لذت ها، ظهور و بروز این قوای ذهنی، استعدادها و هوش ها را دو چندان می کند. همچنین طی تحقیقات گاردنر صدمه مغزی، به این هوش ها آسیب می رساند. هر یک از این هوش ها، مستلزم وجود مهارت های شناختی خاصی هستند و هر یک در آدم های سرآمد و عقب ماندگان ذهنی یا مبتلایان به گوشه گیری، برجسته می شوند. اخیراً در آموزش های مدرسه ای و دانشگاهی به نظریه گاردنر توجه شده و برنامه آموزشی و آزمایش طرح طیف مهارت ها و توانمندی های ذهنی با این ایده شروع می شود که هر دانش آموزی در یک یا چند حوزه، توانمندی بالایی دارد.
در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید
تسلط بر خود
برای تسلط به خود، باید بر افکار خودت
چیره شوی، لزومی ندارد افکارت را کنترل کنید اگر سعی در کنترل افکارت داشته باشی، کنترل افکار را جذب می
کنی. اگر افکار
منفی به سراغ تو آمد، مقاومت به خرج نده. آن ها را به حال خود
بگذار و سپس
با استفاده از قدرت اراده، افکار خودت را تغییر بده و حواس
خود را روی
قدردانی و شکر گزاری متمرکز کن. نگرانی در مورد افکار منفی یا
سعی در
کنترل کردن آن ها صرف مقدار بیشتری از آن ها را نصیب تو می
کند. اگر در برابر افکار
منفی مقاومت نکنی، آن ها کم می شوند و اگر به آن ها لبخند بزنی و ناچیز بشماری، کاملا" ناپدید می شوند
رسیدن به رویاها با کمک کائنات
تفاوت فاحشی بین اقدام الهام بخش و مشغول کردن خود به فعالیتی که طی آن سعی می کنی چیزی رخ دهد، وجود دارد. وقتی خود را درگیر فعالیتی می کنی ولی باور نداری که کائنات بر وفق مراد تو پیش میرود، همه چیز برای تو پر چالش می شود. احساس می کنی خلاف جهت رود خانه شنا می کنی و به جایی نخواهی رسید. احساس خستگی می کنی و اوضاع ناجور تر می شود و چنین احساس می کنی که هیچ چیز طبق خواسته تو نیست. اما وقتی هوشیارانه و با شعور کائناتی فعالیت می کنی، همه چیز بدون تلاش و تقلا رخ می دهد. تمام نیازهایت برای رسیدن به رویاهایت برآورده می شود و تو در جریان وصف ناپذیری قرار می گیری
قدرت تغییر
تو زندگی ات را از درون خلق می کنی و هر
آنچه که در بیرون تجربه می کنی، حاصل خلق خودت است. شاید چیزی را ناآگاهانه خلق کرده
باشی،بهرحال، مهم این است که خودت اینکار را کرده ای.
وقتی مسئولیت هر
چیزی را در اطرافت بپذیری و خودت و دیگری را ملامت نکنی، اما آگاه باشی که
بهرجهت خودت باعث و بانی خلق بوده ای، پس خودت و فقط شخص خودت می توانی خودت را رها کنی. بدان که اگر چیزی را خلق کردی،قدرت تغییر آن
را داری و می توانی هرچه بخواهی خلق کنی
نظریه هوش هشت گانه گاردنر
فرض کنید یک نفر مهارت های موسیقیایی بالایی دارد؛ ولی در ریاضی یا زبان انگلیسی عملکرد خوبی ندارد؛ لودویک فون بتهوون، آهنگ ساز مشهور، چنین آدمی بود. آیا بتهوون از لحاظ قوای ذهنی و هوش، آدمی کم هوش یا دارای ذهنی سطحی بوده است؟ هرگز! بلکه وی در برخی موارد، با هوش تر و در برخی موارد، کم استعدادتر یا شاید بی استعداد باشد؛ ولی علاقه، حضور کم رنگی داشته باشد. این نکته مهمی است که گاهی فرد در موارد متعدد و مختلفی، دارای استعدادهای نهفته، دست نخورده، زنده، ولی ثابت و غیرمتحول و به طور کلی استعدادهای ایستا و متوقف باشد و ظهور نیافتن آنها، دلیل عدم آنها یا خلاء آنها نیست؛ بلکه ناشی از عدم توجه به آنها یا به حرکت در نیاوردن آنهاست. به راستی چرا برخی استعدادهای نهفته ما به حرکت درنمی آیند؟ شاید یکی از دلایل مهم توقف استعدادهای نهفته، تعدد مشغله ها یا توجه بیش از حد به برخی جنبه ها و پر کردن اوقات و داشتن علایق و مشغولیت ها در ظرف زمان است؛ چون زمان، فرصت محدودی است که در فعالیت های مختلف توزیع و تقسیم می شود. یکی از دلایل دیگر، عدم وجود یک محرک یا عامل رغبت ساز ذهنی، محیطی، درونی، اجتماعی، فرهنگی، ارتقایی و تشویق گر یا حتی کاشف این حالت یا استعداد در وجود ماست. آدم های خوش شانس، از جهت قوای ذهنی و تکنولوژی فکر یا بارآوری هوش و استعدادهای خویش، سه دسته اند؛
1. آدم های خود کاشف: آدم هایی که لذت کشف خود را از طریق تأمل در خویش، مطالعه خویش و یادداشت عادت ها و روحیات خویش بررسی می کنند و حتی با مطالعات منابع ارزشمند، به ارجمندی های خود پی می برند و متوجه می شوند که یادگیری شان سریع است؛ قدرت تحلیل دارند؛ خوب مسائل را می فهمند و سرعت استدلال دارند یا برعکس.
2. آدم های کشف شونده: این نوع آدم ها شاید دارای استعدادها و توانمندی های زیادی هم باشند؛ اما خود متوجه نمی شوند یا این که خود را مانند بسیاری از افراد دیگر (عادی) تلقی می کنند؛ اما در یک شرایط خاص یا کنترل شده، توسط دیگران کشف می شوند. اغلب استعدادهای هنری، دانشگاهی، علمی، تخصصی، جسمی، مهارتی، ذهنی، خلاقیت ها و سینمایی، این گونه کشف می شوند.
3. کشف محیطی: افرادی که برخی محیط ها آنها را کشف می کنند؛ یعنی این که برخی محیط ها آبستن شرایطی است که اگر فرد در آن محیط قرار گیرد، هم برای خودش و هم در نزد دیگران شناخته می شود. تفاوت کشف محیطی با دو کشف قبلی این است که در دو مورد قبل، فرد شناخت شخصی (خودشناسی) مستقل انجام می دهد و در دیگری، فرد توسط فرد پیرامونی شناخته می شود؛ اما در کشف محیطی، با شرایط یا فرصت هایی که در اختیار فرد گذاشته می شود، علاوه بر دیگران، خود او متوجه این ظهور، خلاقیت یا قدرت ذهنی و هوشی و استعداد خود می شود. گر چه نباید فراموش کنیم که پیرامون ما و در خود ما استعدادهای بسته بندی شده و راکد فراوانی بایگانی است و کسی یا حتی خود ما این کمد حجیم و سنگین توانایی ها را به علل مختلف باز و به آن توجه نکرده و چه بسا آنها را نابود کرده است.
در زیر مقاله 52 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت مهندسی ذهن وخلاقیت تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید