استرس وافسردگی در زنان
بررسیها نشان میدهد که زنان در طول فصل زمستان بیشتر دچار احساس غمگینی و افسردگی میشوند و در روزهای ابری و بعدازظهرهای تاریک ماههای سرد تمایل بیشتری به خوردن پیدا میکنند و برای خارجشدن از منزل رغبت کمتری دارند. این تغییر رفتارها درواقع علائم افسردگی فصلی هستند که احتمال بروز آنها در زنان به مراتب بیشتر از مردان است. مطالعات نشان میدهد که زنان در روزهای سرد و تاریک دو برابر بیشتر از مردان تمایل به خوردن وعدههای غذایی سنگین بهویژه نشاسته و کربوهیدرات دارند. همچنین زنان بیشتر در این شرایط به عادات غذایی ناسالم روی میآورند و ماندن در خانه را ترجیح میدهند. بیشتر مردم در فصل زمستان به دلیل کاهش نور خورشید و کاهش دمای هوا دچار تغییرات خلقی میشوند و عده قابلتوجهی نیز به نوعی افسردگی موسوم به اختلال افسردگی فصلی (SAD) مبتلا میشوند که عامل اصلی آن کاهش تماس با نور خورشید در روزهای ابری است. کمبود نور خورشید در فصل زمستان موجب بههم خوردن مواد و ترکیبات شیمیایی در مغز میشود و ساعت بیولوژیک بدن را آشفته میسازد. نتیجه این تغییرات افزایش ترشح هورمون ملاتونین است که در ایجاد احساس خستگی و آماده شدن برای خواب نقش دارد. از سوی دیگر کاهش نور در روز موجب کاهش ترشح هورمون سروتونین میشود که نقش آن در ایجاد احساس شادی و میل به تحرک است. ظاهرا این تغییرات هورمونی در زنان بیش از مردان اتفاق میافتد. به این ترتیب روانشناسان توصیه میکنند که زنان برای جلوگیری از افت خلق تا حد امکان در روزهای روشن فصل زمستان بیشتر در تماس با نور خورشید قرار بگیرند یا در داخل ساختمان و منزل بیشتر کنار پنجره بروند یا مدت زمانی را در اتاقها و مکانهای پرنورتر مثل گلخانه سپری کنند.
راهبردهای مهم برای بهداشت روان در بلایای طبیعی
کشور ما همواره در معرض خطر وقوع انواع بلایای طبیعی و حوادث غیرمترقبه بوده است. این حوادث، غیرقابل پیشبینی و اثرگذار بر زندگی فردی، اجتماعی و اقتصادی هستند. براین اساس افراد باید هر لحظه آمادگی برخورد با وقایع را داشته باشند.برنامهریزی و آمادگی قبلی باعث میشود که در هنگام وقوع حادثه خونسرد بود اما مفید و موثر رفتار کرد؛ چرا که بلایای طبیعی هیچگاه خبر نمیکنند.واکنشهای افراد مختلف، هنگام وقوع حادثه متفاوت است. این تفاوت ناشی از ویژگیهای شخصیتی، وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و … افراد است. خود موقعیت نیز فشارهای خاص خود را خواهد داشت.پرخاشگری، اختلالات رفتاری، اختلال خواب، تجسم لحظههای حادثه، فقدان انگیزه، کاهش اعتماد به نفس، اندوه، تنفر، ترس، افسردگی، اضطراب، انکار، خودکشی، خشم، ناکامی، تحریکپذیری، کسالت، خستگی و … از جمله واکنشهای شایع هنگام وقوع بلایا و حوادث هستند. این حالات و رفتارها ممکن است در برخی از افراد پایدار شوند و به مشکلات عاطفی مزمن منجر شوند. در برخی دیگر، واکنشها در ابتدا خیلی چشمگیر و مشخص نیست، اما پس از گذشت زمان آشکار میشوند. احساس اندوه شدید، واکنشهای سوگ عزیزان، احساس خشم و … نیز واکنشهای طبیعی به حادثهای غیرطبیعی هستند.
راهبردهای مهم برای بهداشت روان افراد در بلایای طبیعی:
- وابستگی و روابط انسانی: وجود ارتباط سالم و قوی با سایرین مهمترین عامل حفظ آرامش و سلامت روانی در بازماندگان بلایای طبیعی است.
- صحبت در مورد مصیبت وارده: با بیان مناسب احساسهای دردناک، فرد مصیبتزده آرامش خود را از لحاظ عاطفی و روانی به دست خواهد آورد.
- گروهبندی: همیاری گروهی با دیگران علاوه بر اینکه از انزوا و گوشهگیری فرد جلوگیری میکند، باعث کاهش فشارهای روانی فرد نیز میشود.
- در صورت بروز بحران، همه اعضای خانواده را برای حل آن موضوع درگیر کنید و یکدیگر را از لحاظ عاطفی مورد توجه و حمایت قرار دهید.
- تسلط بر موقعیت: تسلط بر موقعیت از طریق تاکید بر جنبههای مثبت و خود حادثه، فکر نکردن به عوارض فاجعه و خارج کردن تصورات ناخوشایند از ذهن ممکن خواهد شد.
- یکی از راهکارهای کاهش عوارض روانی – اجتماعی در بلایای طبیعی نیز آموزش همگانی است.
به خاطر داشته باشیم که:
- پس از هر فاجعهای بسیاری از بازماندگان و امدادگران ممکن است عصبی و خشمگین یا افسرده و درمانده شوند، آنها را تنها نگذاریم و سرزنششان نکنیم.
- بازماندگان حوادث طبیعی بیش از حد احساس درماندگی، سرزنش خود و احساس گناه دارند. از توجیهات و بیان آیات و روایاتی که این احساسات را تشدید میکند خودداری کنید.
- تقویت عزت نفس و تسلط بر خود منجر به آمادگی بیشتر و برخورد مناسبتر با بلایا و حوادث میشود.
- کودکان و افراد مسن هنگام بروز بلایا و حوادث طبیعی در معرض خطر بیشتری از ضربههای روانی و فیزیکی هستند.بنابراین باید توجه بیشتری به آنها داشته باشیم.
رابطه افسردگی و روی
مصرف روی وتعادل آن در بدن، نقش مهمیدر عملکرد سیستم عصبی و پیشگیری و درمان افسردگی داردمصرف بیشتر سبزی، میوه، مغزها، حبوبات و غلات کامل، روغن زیتون، ماهی و لبنیات کم چرب در مقایسه با مصرف گوشت قرمز پرچرب، لبنیات پرچرب و روغنهای حیوانی، الگوی غذایی مناسب تری برای پیشگیری و درمان افسردگی هستند. شیوع افسردگی در افرادی که بهطور مرتب چای سبز مصرف میکنند، کمتر است، از روشهای کمک به روحیه فرد، خوردن چربی به مقدار کافی و نه زیاد است که برای این منظور باید انواع درست و مناسبی از چربیها را انتخاب کرد. افرادی که دچار افسردگی هستند بطور معمول از کافئین برای بالا بردن انرژی خود استفاده میکنند اما کافئین، سیستم عصبی را تحریک میکند بنابراین مقدار زیاد آن میتواند مانع استراحت خوب شبانه شود. ، همچنین کافئین از خواب عمیق جلوگیری کرده، و تحریک بیش از حد سیستم عصبی میتواند بهطور بالقوه باعث افزایش اضطراب شودپیروی از یک رژیم غذایی سالم، متنوع و متعادل، دریافت مواد مغذی به اندازه کافی و داشتن وزن مناسب در پیشگیری و درمان افسردگی موثر است
آثار و پیامدهای تصادف بر سلامت روان
فوت ناگهانی ۶۰ نفر طی روز در کشور و از دست دادن این عزیزان حکایت تلخی است که سلامت روانی تعداد زیادی از هموطنانمان را به خطر می اندازد. تجربه تلخ یک سانحه رانندگی و مصدومیت یا فوت ناگهانی عضوی از خانواده روزانه زندگی دسته بزرگی از ایرانیان را تحت الشعاع قرار می دهد که ابعاد گسترده آن تا پایان عمر با آن ها همراه خواهد بود. به راستی تصادف و تبعات ناشی از آن با سلامت روان ما چه می کند و حضور در یک صحنه تصادف ، مصدوم شدن یا فوت یکی از عزیزان در یک سانحه رانندگی سلامت روان ما را تا چه میزان تحت تاثیر قرار می دهد؟
● بهداشت روانی سوانح
بهداشت روانی سوانح، دانشی است که برای کمک به آسیب دیدگان و مردم در معرض خطر و کمک به امدادگرانی که به یاری آن ها می شتابند، شکل گرفته است تا خود را با شرایط غیرعادی سازگار کنند و بتوانند بر مشکلات روحی و روانی غلبه کنند تا اختلالات روان شناختی بروز پیدا نکند.
فرهاد شرف پور کارشناس امداد و نجات حوادث و سوانح کشور با بیان این مطلب به فارس می گوید: پس از وقوع سوانح، واکنش های روان شناختی مردم در مراحل مختلف ، متفاوت است. واکنش های روانی افراد را می توان در ۵ مرحله تقسیم بندی کرد. مرحله تماس، مرحله قهرمان گرایی، مرحله شادمانی، مرحله سرخوردگی و تجدید.آشنایی امدادگران و مسئولان ذی ربط از این مراحل و نحوه صحیح برخورد با آسیب دیدگان، باعث جلوگیری از بروز پیامدهای منفی روان شناختی در این افراد می شود.
● اختلالات اضطرابی ناشی از سوانح
اختلالات اضطرابی جزو شایع ترین اختلالات روانی است که نه فقط در کشور ما بلکه در تمامی جوامع وجود دارد. یکی از این اختلالات PTSD یا استرس حاد پس از حادثه است که در مورد افرادی که با یک سانحه رانندگی یا بلایای طبیعی روبه رو شده اند، رخ می دهد.
دکتر حمید یوسفی روان پزشک با بیان این مطلب به خراسان می گوید: افرادی که دچار این اختلال می شوند ۳ دسته علایم عمده دارند، دسته اول این علایم تحریک بیش از حد به هر نوع محرک، بی قراری شدید و اضطراب زیاد است. ممکن است از یک صدای در، یا ترمز خودرو، زنگ تلفن همراه یا هر سر و صدای دیگری به شدت عصبی و بی قرار شوند.
علاوه بر این یادآوری خاطره صحنه تصادف دسته دوم علایم مربوط به این اختلال است. کافی است فرد صحنه ای شبیه اتفاقی که رخ داده است را ببیند تا یک بار دیگر تمام خاطرات تلخ تصادف برای وی تکرار شود و به نوعی آن را دوباره تجربه کند. در این حالت فرد آنچه را فراموش کرده بود به خاطر می آورد و تمام خاطرات تلخ پیش چشمش زنده می شود. گاهی فرد در خواب به صورت مکرر حادثه رخ داده را می بیند یا کابوس می بیند و پس از بیدار شدن ممکن است علایم اضطرابی از خود نشان دهد. اما علامتی که تشخیص ابتلا را قطعی می کند. پرهیز از حضور در موقعیت های مشابه در طول زمان است. راننده ای را تصور کنید که تصادف سختی داشته و ماه ها پس از گذشت حادثه نمی تواند رانندگی کند.
گاهی فرد به محض سوار شدن به هر وسیله نقلیه ای دچار بی قراری و تحریک پذیری بیش از حد می شود زیرا در شرایط مشابه یاد خاطره تلخ تصادف می افتد. نکته این جاست که این علایم باید حداقل یک ماه در فرد وجود داشته باشد که تشخیص قطعی PTSD داده شود. همچنین این اختلال در تمام افرادی که درگیر یک سانحه رانندگی بوده اند، بروز پیدا نمی کند و علت بروز آن به متغیرهای محیطی و ویژگی های شخصیتی بستگی دارد.
بعضی افراد ممکن است صحنه های ناخوشایند را بهتر و شفاف تر از دیگران در ذهن خود ثبت کنند در صورتی که بعضی راحت تر می توانند با آن کنار بیایند و خاطرات تلخ را فراموش کنند. دکتر یوسفی ادامه می دهد: حتی تماشای یک صحنه تصادف ممکن است برای افرادی که زمینه اختلالات اضطرابی دارند، مشکل ساز شود و تحریک پذیری و بی قراری آن ها را افزایش دهد. این که بسیاری از شهروندان به تماشای صحنه تصادف می روند کار بسیار نادرستی است و توصیه اکید ما این است که فقط به هنگام ضرورت و برای کمک احتمالی به مصدومان می توان به صحنه تصادف نزدیک شد در غیر این صورت باید از نزدیک شدن به ویژه کودکان، زنان و سالمندان به صحنه تصادف جلوگیری کرد.
● نیازهای بازماندگان سوانح
نتایج مطالعات نشان می دهد که شایع ترین مشکلات بیشتر بازماندگان حوادث یادآوری مکرر صحنه حادثه و تصادف در خواب یا بیداری ، احساس ناامیدی و غم، تحریک پذیری و عصبانیت، نگرانی از وضعیت جدید و وحشت به علل مختلف است. شرف پور ادامه می دهد: بر این اساس اصلی ترین نیازهای بازماندگان شامل دریافت اطلاعات صحیح درباره حادثه ، کمک های روحی و روانی، شرکت در امدادرسانی، دیدن جنازه توسط بستگان نزدیک، برگزاری مراسم عزاداری، اجبار نکردن فرد برای ترک فوری صحنه تصادف، داشتن اختیار برای انتخاب محل سکونت پس از فوت عزیزان در تصادف و حضور در جمع آشنایان و بستگان می شود.
بدیهی است برای تامین سلامت روانی بازماندگان توجه به نیازهای آنان و انجام اقداماتی برای رفع مشکلات آن ها ضروری است.همچنین دکتر یوسفی با اشاره به این که بازماندگان حوادث نباید به حال خود رها شوند زیرا در صورت ماندگار شدن اختلالات اضطرابی احتمالی ممکن است از نظر روانی به شدت آسیب ببینند، تاکید می کند: حضور گروه مشاوره برای حمایت روانی از بازماندگان و استقرار گروه های ویژه در مراکز اورژانس و بیمارستان های امدادرسان، می تواند به آن ها کمک زیادی کند. مصدومان تصادفات رانندگی فقط صدمه جسمی ندیده اند بلکه صدمه روحی جدی دیده اند و در صورتی که به موقع مورد حمایت قرار نگیرند، به اختلالاتی مانند افسردگی و اضطراب مبتلا می شوند. طبیعی است که نمی توان توقع داشت یک امدادگر یا مشاور نقش روان شناس یا روان پزشک را ایفا کند اما حضور به موقع امدادگر یا مشاور در اورژانس می تواند بار سنگین فردی را که عزیزانش را از دست داده است، کم کند.
بدیهی است که روان پزشک و روان شناس در مراحل بعدی می توانند با مشاوره های تخصصی ، اختلال افسردگی ، تحریک پذیری ، بی قراری و دیگر علایم PTSD فرد را درمان کنند.به گفته این روان پزشک تعداد زیادی از بازماندگان حوادث دچار استرس حاد با علایمی مشابه PTSD شامل افسردگی ، غم شدید و ناامیدی می شوند و پس از گذشت زمان این علایم به خودی خود بهبود پیدا می کند. معمولا این دسته از افراد به تجویز دارو نیاز پیدا نمی کنند و در مراجعه یک یا چند مرتبه ای به روان شناس به زندگی عادی برمی گردند.در صورتی که اختلال PTSD کیفیت زندگی فرد را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد ، فرد نیاز به داروهای آرام بخش پیدا می کند و زندگی اش با سانحه تصادف به ۲ بخش قبل و بعد از حادثه تقسیم می شود.
● وابستگی به موادمخدر یکی از پیامدهای جدی سوانح رانندگی است
یکی از پیامدهای شایع اختلال استرس حاد پس از سانحه وابستگی به مواد است
که در دسته ای از افراد که به موقع تحت حمایت های روانی قرار نمی گیرند،
بروز پیدا می کند. دکتر حمید یوسفی روان پزشک با بیان این مطلب به خراسان
می گوید: دسته بزرگی از بازماندگان حوادث دچار افسردگی و غم و ناامیدی می
شوند. عده ای هم برای تسکین آلام روحی و روانی خود به سوء مصرف موادمخدر رو
می آورند و این مشکل بیشتر در میان مردان شیوع دارد.
همچنین ممکن است عده ای از آن ها پس از طی دوره شدید افسردگی درمان نشده به
افکار خودکشی یا آزار رساندن به بدن خود گرایش پیدا کنند. این پیامدها که
به خودی خود بسیار نگران کننده و صدمه زننده است، با کمک گرفتن از مشاوره و
مراجعه به روان پزشک قابل پیشگیری است.
بیماری افسردگی و انواع آن
یکی از بیماریهای روانی بسیار شایع در عصر کنونی بیماری افسردگی است در حالی که نیمی از بیماران از بیماری خود اطلاع ندارند. این بیماری در تمام سنین و در زنان و مردان دیده میشود از سوی دیگر این بیماری به دلیل پیچیدگی که در انواع آن وجود دارد گاه به غلط تشخیص داده میشود.براساس این گزارش، سه دسته عمده افسردگی افسردگی شدید(عمده)، پایدار یا خفیف(مزمن) و اختلال دو قطبی وجود دارد که ممکن است بیماران انواع متفاوت از علائم و نشانهها را داشته باشند که با همپوشانی گروههای مختلف همراه باشد.افسردگی شدید، شامل علائمی است که در تمام طول روز و در تمام روزها به مدت حداقل دو هفته یا ماهها در بیمار وجود دارد و شامل نشانهها و رفتارهایی است که عملکرد شغلی، روابط بین فردی و رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و شخص را بطور کلی از محیط خود دور میسازد که در طی این مدت فرد حداقل چهار علامت را تجربه میکند.تغییر اشتها که ممکن است به صورت افزایش یا کاهش وزن نمایان شود، بیخوابی یا پرخوابی، تاخیر در گفتار یا انجام وظایف یا برعکس عدم آرامش و بیقراری، در بیشتر اوقات احساس خمودی و کمبود انرژی، مشکلات عدم تمرکز و تصمیمگیری، احساس پوچی یا احساس گناهکاری، افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی از علائم افسردگی شدید است.افسردگی مزمن در مدت طولانیتری فرد را گرفتار میکند و در واقع علائم بیماری در بزرگسالان حداقل دو سال و در کودکان و نوجوانان حدود یکسال ادامه دارد و البته بر خلاف افسردگی شدید که علائم در تمام طول روز ادامه دارد در این نوع از افسردگی فرد فقط در ساعاتی از روز احساس غمگینی و بیحوصلگی را تجربه میکند.گاهی طول دوره بیماری افسردگی مزمن بهطور متوسط به پنج سال هم میرسد که این دسته از بیماران افزایش یا کاهش اشتها، بیخوابی یا پرخوابی،خستگی مفرط یا فاقد انرژی بودن،اعتماد به نفس پایین، مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری و نا امیدی را در مدت طولانی با خود به همراه دارند.به گفته روانشناسان این نوع افسردگی اغلب در سنین نوجوانی یا اوایل جوانی اتفاق میافتد.اختلال دو قطبی نیز از انواع دیگری افسردگی است که با دو فاز احساسی کاملا متفاوت مشخص میشود به گونهای که فرد در برخی از مواقع احساس سرخوشی، خود بزرگبینی و رفتارهای ناپایدار به همراه خوشحالی شدید دارد و در برخی مواقع علائم افسردگی (بیعلاقگی، بیحوصله گی را از خود بروز میدهد.ایدههای خود بزرگ بینی یا افزایش بیش از اندازه در اعتماد به نفس، نیاز کمتر به خواب، یک احساس اضطرار در صحبت کردن، افکار پراکنده و فاقد تمرکز، افزایش فعالیت برای به انجام رساندن یک هدف یا بیان آن با تحریک پذیری شدید، افزایش حس لذت جویی که ممکن است به صورت افزایش شدید میل جنسی، خوشگذرانی و ولگردی که معمولا با عاقبتی بد همراه است از علائم این نوع بیماری است.بسیاری از روانشناسان معتقدند که افسردگی از طریق مصرف دارو و مشاوره قابل درمان است.داروهای ضد افسردگی عدم تعادل شیمیایی در مغز را که باعث افسردگی میشود، اصلاح میکنند.تاثیر داروهایی ضد افسردگی بر هر فردی متفاوت است. بنابراین حتی اگر یک دارو بر بیماری فردی تاثیری نداشته باشد، ممکن است داروی ضدافسردگی دیگر بر او موثر باشد.البته مدت زمان نیاز به مصرف دارو به میزان افسردگی بستگی دارد. خطر اصلی درمان نکردن افسردگی، خودکشی است بر این اساس برای درمان به موقع این بیماری باید علائم را جدی گرفت. درمان افسردگی ممکن است شامل داروهای ضد افسردگی، مشاوره تخصصی، درمانهای رفتار شناختی یا ترکیبی از اینها باشد. در درمان افسردگیهای خفیف تا متوسط ممکن است مشاوره ی تخصصی کافی باشد اما چنانچه علائم اولیه بیماری شدید باشند احتمالا دارو و مشاوره تخصصی باید صورت گیرداگر علائم هشدار دهندهای مانند افکار خودکشی یا خطر آسیب به خود یا دیگران یا علائم شدیدتری مانند فاصله گرفتن از جهان واقع یا جنون یا سوء مصرف بیش از حد الکل و داروها وجود داشته باشند، باید بیمار بستری شود. افسردگی معمولا به وسیله دارو، مشاوره یا روان درمانی یا ترکیبی از آنها با موفقیت درمان میشود. افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریبا در همه روزها از علائم بیماری افسردگی است.
یکی مدام آه میکشد، یکی دست را زیر چانه میزند و روی کاغذهای چیدهشده روی میز خطهای کج و معوج میکشد و وقت میکُشد، یکی مرتب از پشت میز کار بلند میشود و با همکاران بخشهای مختلف درِ گوشی حرف میزند و از هر دری گلایه میکند، یکی رفتن به جهنم از آمدن به محل کار برایش خوشایندتر است، دیگری تا مشغول کار است، مدام خودخوری میکند و به امید تمامشدن زمان کار، ساعت را نگاه میکند، آن دیگری زیاد از حد غرغر میکند و آن یکی تا فرصتی بیابد از محل کار جیم میشود و شاید هم هفتهای چند بار با دیگران بگو مگو میکند.
همه این آدمها یک درد مشترک دارند و درد اینها نارضایتی از شغل و لذتنبردن از محیط کار است.
اگر آدمها کارشان را با علاقه انتخاب کرده باشند و از روی اجبار به سمت شغلی نرفته باشند، حتی اگر محیط کار، ناملایماتی هم برایشان داشته باشد آنها به جای ابراز نارضایتی، با شرایط سازگار میشوند.
ضرورت کشف استعدادها و تواناییهایی که هر فرد با آنها زاییده میشود، فقط تبلیغ شرکتهای کشف استعداد و متخصصان استعدادیاب نیست، بلکه شناخت هر فرد از تواناییهایش نیازی جدی است که اگر به آن اهمیت داده نشود، میتواند به نارضایتی شغلی منجر شود.
برخی مدیران، مدیریت را با ریاست و تدبیر را با داد و فریاد و تنبیه اشتباه میگیرند؛ اینها در هر محیط کاری که باشند حس نارضایتی را به نیروی انسانی تزریق میکنند.
این دسته از مدیران سلامت روانی کارمندان شان را به خطر میاندازند، چون شاغلان در یک محیط کار، نیاز به حس احترام و به دست آوردن جایگاه متناسب با شأن خود دارند و باید مطمئن باشند بیشتر کار کردن آنها مترادف با رسیدن به مراتب بالاتر است.
داشتن همکاران معترض و ناراضی را نیز منشأ اختلال در سلامت روان افراد میدانند و همنشینی با آنها را ابزار تولید استرس و سرمنشأ دچار شدن به بیماریهای جسمی تلقی میکنند.
در تمام محیطهای کاری، کسانی هستند که تیپ شخصیتیشان معترض است. آنها نسبت به همه چیز اعتراض دارند و حتی اگر همه چیز روبهراه باشد، باز هم موضوعی برای اعتراض و گله پیدا میکنند. طبیعی است اگر افراد در محیط کار با چنین کسانی همکاری نزدیک داشته باشند، منفیگرا شده و برخوردهای نادرست شان بر آنها نیز تأثیر میگذارد و حس نارضایتی را به آنها منتقل میکند. بیشک، ایجاد استرس در افراد و داشتن تنشهای درونی و اضطراب، پیامد حتمی همنشینی با چنین آدمهایی است.
برخی آدمهای منفیگرا که همهچیز را با عینک بدبینی میبینند، اختلال شخصیت دارند. این افراد را در زمره شخصیتهای ضد اجتماعی (که افرادی همواره ناراضیاند) جا میدهند. برخی معترضان نیز بیماران پارانوییدی هستند که ذهن شان مملو از افکار بدبینانه و منفی است و منفی نشان دادن محیط کار و حتی بد جلوه دادن اتفاقات خوب، از ویژگیهای آنهاست. دوری کردن از چنین اشخاصی بهترین راه برای نجات روان و حرکت به سمت سلامت جسمی و روانی است.
«یا زنگی زنگ یا رومی روم»؛ شاید بشود این نسخه باستانی را برای افراد شاغل که در معرض نارضایتی شغلی قرار دارند، پیچید.
روانشناسان عقیده دارند آدمهای باهوش و با درایت کسانی هستند که شرایط موجود را میسنجند و بر اساس واقعیتها تصمیم میگیرند. مثلاً کسانی که میبینند اگر شغل شان چند ایراد دارد، اما در عوض منبعی برای درآمد است، یا این شغل باعث ایجاد وجهه و جایگاه اجتماعی برایشان میشود، پس با ایرادات آن کنار میآیند تا با استفاده از محسنات شغل، به درجات بالاتر برسند.
به بیان دیگر، دیدن جلوههای مثبت یک شغل، بهترین روش برای سازگار شدن با محیط کار است، همانطور که تعریف کردن یک هدف برای خود و تلاش برای رسیدن به آن نیز بهترین انگیزه برای پذیرش ادامه شغل در محیط مورد نظر است.
این نسخه برای همه افراد تجویز نمیشود، چون برخی شرایط کاری از حد تحمل برخی افراد خارج است و میتواند به تشدید استرس و در نهایت افسردگی و بیماریهای جسمی ناشی از آن منتهی شود. به همین علت به چنین افرادی که حاضرند به خاطر استرسهای شغلی، عطای آن را به لقایش ببخشند، توصیه میکنند در صورت امکان، هر چه سریعتر آن محیط را ترک کنند و به متعادل کردن کفه سلامت روانشان بیندیشند.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
اضطراب و تشدید کمردرد
حدود 85 تا 90 درصد از مردم در طول زندگی حداقل چند بار دچار کمردرد میشوند این در حالی است که اضطراب، افسردگی و ناراحتیهای روحی و عصبی کمردرد را تشدید میکند. کمردرد شایع ترین بیماری قرن است و نوعی کمردرد نیز به نام هیستریک وجود دارد که در آن عامل بیماری زا در فرد وجود ندارد بلکه بسیاری از بیماران تصور و خیال میکنند که کمردرد دارند. در نوع هیستریک، کمردرد فرد با تشدید ناراحتی روحی، روانی و عصبی تشدید میشود و در برخی مواقع نیز در افراد زمینه کمردرد خفیف وجود دارد که در صورت بروز ناراحتی عصبی و روحی کمردرد آنان مجددا تشدید میشود. در حال حاضر آماری از تعداد افراد دارای کمردرد هیستریک وجود ندارد. در درمان این نوع از کمردرد علاوه بر اقدامات تیم پزشکی و دارودرمانی، ورزش و فیزیوتراپی به همراه مراجعه به روانپزشک و روانکاو نیز بسیار موثر خواهد بود. فاکتورهای بسیاری میتوانند محرک کمردرد در انسان باشند. یکی از فاکتورها ستون فقرات است. شایعترین نوع کمردرد در حال حاضر مربوط به دیسک ستون فقرات کمری است. به گفته فراهینی لغزش مهرهها و آرتروز نیز میتواند موجب کمردرد شود. علاوه براین مشکلات کلیهها، سیستم مجاری صفراوی، دستگاه تناسلی در زنان و اسپاسم عضلانی (گرفتگی عضلات کمر) نیز در ایجاد کمردرد موثر است. 90 درصد از افرادی که مبتلا به دیسک کمر هستند نیاز به جراحی ندارند و درمانهای دارویی، فیزیوتراپی و ورزش برای آنان بسیار موثر خواهد بود. زندگی شهر نشینی، اضافه وزن، عدم تحرک و ورزش نکردن، شلی عضلات، ضعیف بودن عضلات ستون فقرات، صندلی نامناسب و رانندگی زیاد منجر به کمردرد میشود. از این رو تقویت ستون فقرات، صحیح نشستن و خوابیدن به همراه راه رفتن درست و انتخاب کفش مناسب و بلند کردن اشیا به شکل صحیح از زمین از جمله عواملی هستند که از ایجاد کمردرد جلوگیری میکنند. کاهش وزن در افرادی که اضافه وزن دارند، در بهبود کمردرد بسیار موثراست از این رو پزشکان در اقدام اولیه برای درمان کمردرد، کاهش وزن را به همه بیماران توصیه میکنند.