سلولهای بنیادی دارای دو ویژگی اساسی یعنی توانایی تقسیم شدن و تولید سلولهایی با خواص یکسان و ایجاد انواع سلولهای تمایز یافته هستند. براساس توان تمایزی، سلولها را میتوان به انواع ذیل تقسیم کرد:
سلولهای بنیادی با دو ویژگی زیستی، توان نوسازی و قدرت تمایز، توجه محققان را در استفاده از آنها در طب ترمیمی و درمان بدخیمیها به خود جلب کرده است. به عنوان مثال مغز انسان حاوی سلولهای بنیادی عصبی نادری است که در شرایط خاص میتوان آنها را کشت و افزایش داد. ضمن آنکه میتوان با استفاده از ریزمحیطهای خاصی آنها را به طرف سلولهای مورد نظر تمایز داد.
به طور کلی سلولهای بنیادی دارای
دو منشاء جنینی و بزرگسالان هستند. سلولهای
بنیادی جنینی از توده سلولی داخلی جنین در مرحله بلاستوسیست به
دست
میآیند. دسته دیگر، سلولهای بنیادی بزرگسالان
هستند که در بسیاری از بافتهای تخصص یافته
بدن از جمله مغز، مغز استخوان، کبد، پوست، لوله گوارش، قرنیه و
شبکیه چشم و حتی
پالپ عاج دندان یافت میشونـد.
سلولهای
بنیادی جنینی از جنین اولیه حاصل
میشود و توانایی ساخت تمام اعضا یک موجود زنده را دارند. از آنجا که
سلولهای بنیادی جنینی نامیرا هستند، دانشمندان در تلاشند تا با مداخله و
دستکاری
ژنهای مؤثر در پیوند و فاکتورهای سازگاری بافتی آنها، رده سلولی فراگیر
تولید کنند. به عبارت دیگر با
حذف ژنهای سازگاری بافتی در
سلولهای بنیادی جنینی، سلولهایی تولید کنند که قابلیت پیوند به تمام
افراد را
داشته باشد. اگر بتوان چنین سلولهایی را تولید کرد، به علت نامیرا بودن
آنها، منبع لایزالی از سلولهای یفراگیر
خواهیم داشت که بهطور نامحدود قابلیت نگهداری، تکثیر و پیوند را دارا است و
از
این راه مشکل پسزدگی پیوند حل خواهد شد.
سلولهای بنیادی خون بند ناف: درخون بند ناف دو دسته سلول بنیادی خونساز و مزانشیمی وجود دارد. عدم بیان آنتیژنهای سازگار بافتی کلاس دو در سلولهای بنیادی خون بند ناف، این سلولها را جزو کاندیدهای مهم پیوند سلولهای بنیادی برای بسیاری از بیماریها به ویژه بیماریهای خونی قرار داده است. یکی از مشکلات بیماران در پیوند مغز استخوان پیدا کردن یک دهنده مناسب است که اغلب حتی در مراکز پیشرفته دنیا در 30درصد بیماران چنین شانسی وجود ندارد. از طرفی، اختلاف در جایگاه ژنهای مربوط به مولکولهای پروتئینی سازگاری بافتی در سلولهای مغز استخوان دهندگان بالغ باعث عوارض کشنده ناشی از بیماری علیه میزبان در گیرنده میگردد و عملا در مواقعی که فرد کاملا مشابه وجود نداشته باشد، استفاده از سلولهای مغز استخوان افراد بالغ مقدور نخواهد بود. سلولهای بنیادی خون بند ناف با ویژگی که در بالا به آن اشاره شد به دو دلیل، اولا به خاطر در دسترستر بودن و ثانیا به دلیل قابل تحمل بودن آن توسط گیرنده، برای چنین بیمارانی بسیار مناسب هستند. از طرفی این سلولها منبع مناسبی برای سلولهای مزانشیمی نیز هستند و به خاطر نداشتن هیچ گونه عارضه برای دهنده، استفاده از آنها بسیار مورد توجه است.
این سلولها در اغلب اعضا یک فرد بالغ از جمله مغز استخوان به فراوانی وجود دارند و قابلیت تکثیر و تمایز در محیط آزمایشگاه را دارا هستند؛ هرچند تکثیر محدودی در آزمایشگاه دارند. از تمایز این سلولها، ردههای دیگری از سلولها نظیر سلولهای چربی، سلولهای استخوانی، غضروفی و یا حتی سلولهای قلبی و عصبی را میتوان تولید کرد. درکنار سلولهای جنینی، سلولهای بنیادی بزرگسالان هم از مزایایی برخوردارند. برای مثال، این سلولها کاندیدهای بسیار خوبی برای طب پیوند بهشمار میروند. در واقع میتوان سلولهای بنیادی را از مغز استخوان یک فرد گرفت و دوباره به بخش آسیبدیده بدن همان فرد پیوند زد. بنابراین چون این سلولها از خود فرد گرفته شدهاند، مشکل رد پیوند بهوجود نخواهد آمد
سلولهای بنیادی حاصل از برنامهریزی مجدد سلول: اگر دست و پای یک سمندر را قطع کنید، بعد از گذشت مدتی، اندامهای قطع شده ترمیم مییابند. دانشمندان عرصه سلولهای بنیادی و مهندسان بافتی، رویای تحقق یافتن چنین عملی را در انسان و سایر پستانداران درسردارند. این رویا با کشف چهار ژن که قادر بودند سلول پوستی را به سلول بنیادی تبدیل کنند، قدری به واقعیت نزدیکتر شده است. این یافتهها در تابستان 1386 توسط محققان ژاپنی دانشگاه کیوتو و دو گروه از محققان آمریکایی دانشگاه هاروارد و انیستیتو فناوری ماساچوست به صورت جداگانه با چاپ مقالاتی در نشریات علمی بسیار معتبر گزارش شد. این محققان موفق شدند سلولهای پوستی موش و به دنبال آن سلولهای پوستی انسان را با وارد کردن چهار ژن به سلول بنیادی جنینی القاء نمایند و سپس از آنها انواع سلولهای پرتوان القاء شده را بدست آورند. این عمل در انسان طی دو ماه اخیر گزارش شده است. به این فرآیند تولید سلول های بنیادی پرتوان القاء شده گفته می شود که نوعی بازبرنامه ریزی هسته سلول است.
بیماریهای
پانکراس و دیابتدیابت ملیتوس را میتوان
به دو گروه اصلی نوع 1 و نوع 2تقسیم کرد. در دیابت نوع 1 اختلال در
سلولهای مولد
انسولین با تخریب خود ایمن این سلولها آغاز میشود. این بیماران به تزریق
روزانه
انسولین نیاز دارند. هم اکنون قریب به 1/18 میلیون نفر در سراسر دنیا از
این
بیماری رنج میبرند و پیشبینی میشود این رقم تا سال 2010 به 7/23 میلیون
نفر
برسد. دیابت نوع 2 بیماری متابولیک پیچیدهای است که 95 درصد جمعیت بیماران
دیابتی
را تشکیل میدهد. هرچند کشف و تولید انسولین بسیاری از مشکلات این بیماران
را
مرتفع ساخته است ولی همچنان برای پیشگیری از عوارض بیماری لازم است که سطح
انسولین
با دقت بیشتری کنترل و نظارت شود. بنابراین ایجاد سلولهایی که خود قادر به
تولید
انسولین در مواجهه با افزایش قند خون باشند، از اهمیت بسزایی در درمان این
بیماری
و کاهش عوارض دیررس آن برخوردار است.
جایگزینی سلولهای بتای
پانکراسی، هدف چندین دهه برای کاهش میزان مرگ و میر و پیشرفت بیماری دیابت
بوده
است. پیوند سلولهای بتای مولد انسولین به شکل پانکراس کامل یا جزایر
لانگرهانس
جدا شده، گزینه درمانی امیدوار کنندهای برای درمان این بیماری است. با این
حال کمبود
شدید بافتهای دهنده متناسب با گیرنده از مشکلات اساسی این روش درمانی محسوب
میشود
و تلاشهای تحقیقاتی زیادی برای تولید بافت تولید کننده انسولین جهت پیوند
در
مدلهای حیوانی و انسانی متمرکز شده است. یکی از این روشها تمایز سلولهای
بنیادی
و یا پیشساز بزرگسالان به سلولهای بتای پانکراس، مولد انسولین، است.
استفاده از
مهندسی بافت برای ایجاد این سلولها و استفاده از سلولهای بنیادی جنینی از
سایر
گزینههای مطرح در این زمینه به شمار میرود. استفاده از ایمونوتراپی با
استفاده
از سلولهای درگیر در سیستم ایمنی همانند سلولهای دندریتیک تمایز یافته از
سلولهای بنیادی برای کاهش اثرات خود ایمنی در این بیماران به خصوص افراد
مبتلا به
دیابت نوع یک یکی از انواع درمانهای سلولی است که در این بیماران مورد
توجه قرار
گرفته است. اخیرا متخصصان دانشگاه
آلبرتا در کانادا، موفق شدند سلولهای بنیادی مزانشیمی را به سلولهای
پانکراس
انسانی تبدیل و سپس به بیماران دیابتی منتقل کنند.
بیماریهای
کلیه و پیوند کلیهاز مشکلات عمده
بیماران پیوند کلیه، رد پیوند کلیه است که به صورت حاد یا مزمن ظاهر
میشود. یکیاز راهکارهای درمانی افزایش بقاء پیوند استفاده از
داروهای
سرکوبگر ایمنی است. مصرف داروهایسرکوبگر ایمنی ابتلا به عفونتهای
فرصت
طلب و بدخیمیها را افزایش میدهد و اثرات زیانباری را در کلیه
پیوندی بر
جای میگذارد. برای افزایش بقاء پیوند روشهای گوناگونی ارائه شده
است. از
آنجا که پیوند کلیه به مفهوم پیوند آلوگرافت است، لذا اهداف درمانی
در
پیوند بافتهای توپر بر القاء سطحی از تولرانس ایمونولوژیک اختصاصی
ودائمی
متمرکز شدهاند تا عاری از درمانهای طولانیمدت با داروهای سرکوبگر
ایمنی
باشد. مطالعات فراوانی پیرامون استفاده از سلولهای بنیادی خونساز
فرد
دهنده پیوند به منظور القاء تولرانس یاکایمریسم در گیرنده پیوند وجود
دارد.
پزشکان توانستهاند با تجویز همزمان آنتیبادیهای ضدلنفوسیتی و
سلولهای مغز
استخوان فرد دهنده در پریماتهای غیرانسانی تولرانس را القا کنند و
نشان
دهند افزایش بقاء پیوند آلوگرافت بدون استفاده از رژیمهای سختتر
سرکوبگر
ایمنی صورت میگیرد. تا بهامروز روشهای گوناگونی برای ارائه
سلولهای
بنیادی فرد دهنده به گیرنده پیوند ارائه شده است که از آن جمله
میتوان به
عرضه کل سلولهای تک هستهای موجود در مغز استخوان فرد دهنده، عرضه
سلولهای مغز استخوان فرد دهنده که سلولهای Tآن
جدا شدهاند و یا عرضه سلولهای دندریتیک نابالغ فرد دهنده اشاره کرد.
مطالعات
نشان
دادهاند تزریق سلولهای بنیادی
خونساز در بافت پیوندی موجب تولرانس و تزریق سلولهایCD34+ محیطی
موجب کایمریسم میشود که در طولانیشدن عمر پیوند
مؤثر هستند. بنابراین استفاده از سلولهای بنیادی به حرکت درآورده شده
باG-CSF ، جداسازی و حتی خلوص آنها
و یا استفاده از مغز استخوان فرد دهنده و تزریق آن قبل از پیوند کلیه
میتواند
آینده بهتری را برای این بیماران ایجاد کند.
ترمیم
بافتهای استخوانی و غضروفی
بافت غضروف نوعی بافت
همبند متراکم است که عهده دار سنتز مواد سخت و همچنین استحکام
مفاصل است.
تنها سلولهای موجود در بافت غضروف کندروسیتها هستند که در افراد بالغ
ظرفیت
محدودی برای ترمیم و نوسازی دارد. این مسئله حتی درآسیبهای کوچک که
در ناشی
از تحلیل مفاصل حاصل میشود نیز مشاهده میشود. بیماریهای غضروفی یکی
از عوارض
مهم در افراد میان سال و سالمند است. این آسیبها در نتیجه نکروز، خارج
کردن
تومور، تحلیل رفتگی غضروف مفاصل به واسطه استئوآرتریت، تروما و یا ناشی از
کاهش
غضروف و ساییدگی در اثر تمرینات سخت ورزشی و نظامی ایجاد میشوند. این
ضایعات در
اکثر موارد به دلیل محدود بودن توان ترمیم در غضروف طبیعی، قابل درمان
نیست. از
طرفی روشهای جراحی که تا کنون برای ترمیم این ضایعات به کار رفته ناموفق
بوده
است. هرچند پیوند کندروسیتهای خودی کشت شده در شرایط آزمایشگاه یکی از
راههای
درمانی در این بیماران است ولی امروزه گرایش زیادی به استفاده از سلولهای
بنیادی
مزانشیمی، در درمان انواع بیماریها از جمله بیماریهای غضروف مفصلی وجود
دارد.
سلولهای بنیادی مزانشیمی سلولهای چندتوانی هستند که قادرند سلولهای
دودمان
استخوانی، چربی و غضروفی را به وجود آورند. این سلولها با استفاده از
تکنیکهای
استاندارد از مغز استخوان جدا و در محیط آزمایشگاه کشت میشوند. در حال
حاضر بعد
از ایجاد ساختارهای سه بعدی توسط کلاژن از سلولهای مزانشیمی برای پایداری و
ماندگاری بافت پیوند شده در مفصل استفاده میشود.
علاوه بر بیماریهای
مفصلی، در افرادی که شکستگی وسیع استخوان دارند و یا کسانی که مورد عمل
جراحی مغزی
قرار گرفته و کاسه سر آنها برداشته شده و همچنین اشخاصی که استخوانهای
آنها
بهکندی جوش میخورد، از سلولهای بنیادی برای جوشخوردگی سریع و جلوگیری
از
عفونتهای بعدی استفاده میشود. در این تکنیک، سلولهای بنیادی مزانشیمی از
فرد
گرفته و در محیط آزمایشگاه به سلولهای استئوبلاست (استخوانی) تبدیل
میشود، سپس این سلولها در کنار بافتهای آسیبدیده استقرار مییابند تا
باعث
جوشخوردگی سریع این بافتها شوند. در این مورد نیز چون سلولها از خود از
فرد
گرفته شده است؛ بنابراین مشکل پسزدگی و عوارض جانبی نیز در پی نخواهد
داشت.
بیماریهای
چشم
سلولهای بنیادی
اپیتلیوم قرنیه، به مقدار فراوان در ناحیه لیمبوس یعنی حد فاصل
بین
قرنیه و ملتحمه قراردارند. درواقع سلولهای لیمبال منبع اصلی ترمیم
اپیتلیوم قرنیه در جراحات و حالات طبیعی هستند که هرگاه به طور
جزئی یا
کلی تخریب شوند، سطح قرنیه با سلولهای اپیتلیالی ملتحمه همراه با
سلولهای جامی پوشانده میشود و استرومای قرنیه دچار التهاب مزمن
میگردد.
این علائم پاتولوژیکی فرایند conjunctivalisation را نشان میدهد و
اساس تشخیص، تعدادی از بیماریهای قرنیهای تحت عنوان نقصان
سلولهای
بنیادی لیمبال است. پیوند سلولهای بنیادی خودی و یا غیرخودی لیمبال
برای
بازیابی دید و تشکیل سطح طبیعی قرنیه در این افراد ضروری است.
مطالعات
بالینی و تجربی اخیر نشان دادهاند
میتوان سلولهای لیمبال را بر پرده آمینونی انسانی تکثیر داد و برای
بازیابی دید افراد با نقصان سلول بنیادی لیمبال استفاده کرد.
ضایعات
و بیماریهای عصبییکی از نگرانیها و
دغدغههای مردم و جامعه پزشکی به ویژه جراحان مغز و اعصاب صدمات نخاعی ناشی
از
تروما است. در آمریکا سالانه بیش از 10000 نفر دچار ضایعات نخاعی میشوند
که در
حال حاضر تنها امکان درمانهای نگهدارنده برای آن وجود دارد. این نوع
درمانها در
بیماران آسیب دیده جدی، علاوه بر تحمیل هزینههای هنگفت درمانی و هدر رفتن
وقت تیم
درمانی، یأس و ناامیدی بیماران و افراد جامعه و سرخوردگی تیم معالج و در
نهایت مرگ
مبتلایان را به دنبال دارد. پیشرفتهای
بشر در زمینه تولید، تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی تا حدودی، این امید را
به وجود
آورده است که بتوان از این سلولها در مداوای ضایعات عصبی مانند قطع نخاع و
بیماریهای عصبی همچون آلزایمر، پارکینسون، MS و
غیره نیز بهره برد. در این مورد نیز پس از تهیه سلولهای بنیادی از شخص
موردنظر،
آنها را به سلول عصبی تبدیل میکنند و برای ترمیم یا مداوا مورد استفاده
قرار
میدهند. البته بخش اعظم این فناوری، در مرحله آزمایشگاهی است و با
پیشرفتهای
خوبی همراه بوده است. بهعنوان مثال، طی گزارشی که اخیرا منتشره شده،
متخصصان
فرانسوی موفق شدهاند با استفاده از سلولهای مزانشیمی، موش قطع نخاع
شدهای را تا
حدی بهبود بخشند که قادر به حرکت باشد ( البته نه با تعادل صددرصد). این
موضوع در
صورتیکه با موفقیت نهایی توأم شود، انقلاب بزرگی در پزشکی به شمار میرود.
یک
شرکت آمریکایی بنام
Osiris که یک مرکز تحقیقاتی
خصوصی است و متخصصان ارشد جهان در زمینه سلولهای بنیادی را گرد هم آورده،
ادعا
کرده است که قادر به مداوای بیماریهایی مانند آلزایمر، پارکینسون، MS با
استفاده از
سلولهای بنیادی خود شخص است البته در قبال ارائه این خدمات هزینههای
بالایی تا
حد 100 هزار دلار دریافت میکند.
ترمیم سوختگیها و ضایعات پوستیجراحات پوستی ناشی از سوختگی یا صدمات دیگر، بسیاری از بیماران را دچار مشکل میکند. در روش معمول برای ترمیم قسمتهای صدمهدیده، از پوست بخشهای سالم بدن استفاده میشود که مشکلاتی را برای بیمار بهوجود میآورد. اما با استفاده از سلولهای بنیادی میتوان سلولهای پوستی را در محیط آزمایشگاه تولید و درترمیم بافتهای صدمهدیده از آنها استفاده کرد. این فناوری در حال حاضر، کاربردی شده و در یکی از بیمارستانهای انگلستان مورد استفاده قرار گرفته است
سلول های بنیادی از مغز استخوان تا موی سر
سلولهای بنیادی ( (stem Cell سلول
های اولیه ای هستند که قادر به ایجاد هر نوع سلولی در بدن هستند. این سلول
ها می توانند تحت تأثیر بعضی شرایط فیزیولوژیک یا آزمایشگاهی به سلول هایی
با عملکردهای اختصاصی مانند سلول های عضلانی قلب یا سلول های تولیدکننده
انسولین در پانکراس و... تبدیل شوند.
● خصوصیات سلول های بنیادی
سلول های بنیادی با دیگر انواع سلول های موجود در بدن متفاوت هستند. از
جمله خصوصیات مشترک این سلول ها:
۱) توانایی تکثیر و افزایش تعداد آنها برای مدت طولانی
stem cell ها قادربه تقسیم شدن ( dividing ) ونوسازی خودشان برای مدت
طولانی هستند. پدیده ای که در سلول های عضلانی، خونی و یا عصبی به صورت
طبیعی دیده نمی شود.اما سلول های بنیادی این عمل را بارها و بارها انجام می
دهند. هنگامی که عمل تکثیر برای مدت طولانی اتفاق می افتد آن را
proliferation می نامند.
یک جمعیت آغازگر سلول بنیادی که شروع به proliferation می کند می تواند
میلیون ها سلول را ایجاد کند، حال اگر این سلول ها نیز به مانند سلول های
مادری اولیه غیر تخصصی ( unspecialized ) باشند می گویند که این سلول ها
قادر به long-term self renewal هستند.
۲) توانایی تمایز و تبدیل به سلول های تخصص یافته
در سال های اخیر تحقیقات زیادی در مورد امکان تبدیل سلول بنیادی مخصوص یک
بافت به سلول های تخصصی یک بافت کاملا متفاوت انجام شده است . این فرایند
را در اصطلاح plasticity می نامند. برای مثال تبدیل سلول های بنیادی مغز
استخوان به نورون ها و یا تبدیل سلول های بنیادی کبدی به سلول های تولید
کننده انسولین و یا تبدیل سلول های خون ساز به سلول های عضله قلبی.
این سلول ها پس از دریافت پیام های شیمیایی معین می توانند تمایز حاصل کنند
یا به سلول های تخصص یافته با عملکردهای خاصی، تبدیل شوند . عملکرد این
سلول ها در بدن به این شکل است که به هنگام اختلال و بیماری، تکثیر پیدا
کرده و سلول های جدیدی به بافت ارائه می کنند که اساس سلول های درمانی را
تشکیل می دهد.
فرایندی که در آن سلول های غیرتخصصی به سلول های تخصصی یک بافت خاص تبدیل
می شوند را تمایز( differentiation ) می نامند.
این پدیده تحت تاثیر signalهای داخلی و خارجی قرار می گیرد که بخش مهمی از
تحقیقات امروزه دانشمندان را به خود معطوف کرده است. Internal signals آن
دسته از علائمی هستند که توسط ژن ها کنترل می شود و در واقع به اطلاعاتی
گفته می شود که خصوصیات و عملکرد ساختاری یک سلول را با کد کردن اطلاعات
لازم در یک زنجیره DNA تعیین می کند.
اما منظور از external signals علائمی است که منشا خارج سلولی دارند و شامل
مواد شیمیایی ترشح شده، تماس فیزیکی با سلول های مجاور و مولکول های مخصوص
در محیط میکروسکپی اطراف سلول( microenvironment ) هستند.
سلولهای بنیادی خود بر دو نوع هستند:
▪ سلولهای بنیادی جنینی
▪ سلولهای بنیادی بالغ
در سال ۱۹۶۰ محققان کشف کردند که مغز استخوان دارای حداقل دو نوع سلول
بنیادی است : سلول های بنیادی خون ساز( که انواع سلول های خونی را در بدن
می سازند) و سلول های استرومال( که می توانند بافت های غضروف، استخوان،
چربی و بافت های همبندی فیبروز را در بدن بسازند). در اوایل دهه ۱۹۸۰
میلادی، دانشمندان توانستند سلول های بنیادی را از جنین ابتدایی موش جدا
کنند. بیشتراین دانشمندان معتقد بودند که سلول های عصبی جدید در مغز افراد
بالغ نمی تواند تولید شود تا اینکه در سال ۱۹۹۰ دانشمندان توافق کردند که
مغز بالغین شامل سلول های بنیادی است که قادر به تولید سه نوع اصلی سلول
های مغزی ( که شامل آستروسیت ها، الیگودندروسیت ها (سلول های غیرعصبی) ،
نورون ها (ســلول هـای عصـبی)) است.
سلول های بنیادی افراد بالغ (stem cell adult) در ارگان ها و بافت های
زیادی از بدن جدا شده اند، اما نکته مهم این است که تعداد بسیار محدودی از
این سلول ها در هر بافت وجود دارد که در منطقه خاصی از آن بافت برای سالها
ساکن باقی مانده و با ظهور بیماری یا آسیب بافتی فعال می شوند.
بافت هایی که سلول های بنیادی بالغین در آنها یافت می شوند عبارتند از: مغز
استخوان، خون محیطی، مغز، عروق خونی، پالپ دندان، عضله اسکلتی، پوست، کبد،
پانکراس، قرنیه، شبکیه، سیستم گوارش.
در سال ۱۹۹۸دانشمندان موفق به جدا کردن سلول های بنیادی جنینی انسان و رشد
آنها در محیط آزمایشگاه شدند و این سلول ها را سلول های بنیادی جنینی انسان
نامیدند. این سلول ها همانطور که از نامشان پیداست از جنین های ۳ تا ۵
روزه که از تخمک های آزمایشگاهی بارور می شوند به دست می آیند و در محیط
های اختصاصی کشت داده می شوند.
جنین ۳ تا ۵ روزه را بلاستوسیست می نامند. یک بلاستوسیست توده ای متشکل از
۱۰۰ سلول و یا بیشتر است. سلول های بنیادی سلول های درونی یک بلاستوسیست
هستند که در نهایت به یک سلول ، بافت و یا اندام درون بدن تبدیل می شوند.
دانشمندان سلول های بنیادی را از بلاستوسیست جدا کرده و آنها را درون ظرف
پتری دیش در آزمایشگاه کشت می دهند.
پس از آنکه سلول ها چندین بار تکثیر شدند و میزان آنها از گنجایش ظرف کشت
فراتر رفت آنها را از آن ظرف برداشته و درون چندین ظرف قرار می دهند به این
کار اصطلاحا" پاساژ گفته می شود. سلولهای بنیادی جنینی که چندین ماه بدون
ایجاد تمایز پرورش یافته اند خط سلول بنیادی (cell line) نامیده می شوند.
کار با سلول های بنیادی بالغ سخت تر است. زیرا استخراج و کشت آنها نسبت به
سلول های بنیادی جنینی دشوارتر است.
با این وجود یکی از موانع موجود برای استفاده از سلول های بنیادی جنینی، پس
زدن آن ها توسط سیستم ایمنی است. اگر سلول های بنیادی جنینی اهدا شده به
یک بیمار تزریق شوند ممکن است سیستم ایمنی بدن بیمار این سلول ها را
مهاجمان خارجی تلقی کرده و به آنها حمله کند. اما استفاده از سلولهای
بنیادی بالغ تا حدودی از این مشکل می کاهد. زیرا سیستم ایمنی بدن بیمار
سلولهای بنیادی خود بیمار را پس نمی زند.
سلول های بنیادی بر اساس توانایی تکثیر و تمایز به انواع زیر تقسیم می
شوند:
۱) سلول های بنیادی TOTIPOTENT یا همه توانی:
این سلول ها می توانند به هر نوع سلولی در بدن تغییر پیدا کرده و تبدیل
شوند.از جمله این سلول ها تخمک بارور شده یا سلول های تولید شده در تقسیمات
یک تخمک بارور شده می باشد.
۲) سلول های بنیادی PLURIPOTENT یا پرتوانی :
این سلول ها که از سلول های بنیادی رویان منشا می گیرند، حدود ۴ روز پس از
لقاح به وجود می آیند و می توانند به هر نوع سلولی به جز سلول های بنیادی
همه توانی و سلول های جفت تبدیل شده و تمایز حاصل کنند .
۳) سلول های بنیادی MULTIPOTENT یا چند توانی :
این سلول ها از سلول های بنیادی پرتوانی منشا می گیرند و سلول های تخصص
یافته از آنها ناشی می شوند. برای مثال سلول های بنیادی خون ساز که در مغز
استخوان وجود دارند می توانند به همه انواع سلول موجود در خون تبدیل می
شوند ; مثل گلبول قرمز، گلبول سفید و پلاکت . یا سلول های بنیادی عصبی که
می توانند به سلول های عصبی و سلول های حمایت کننده عصبی تبدیل شوند.
۴) سلول های بنیادی UNIPOTENT یا تک توانی :
این نوع سلول ها می توانند فقط به یک نوع سلول تبدیل شده و آن را تولید
کنند.
● کاربرد سلول های بنیادی
از سلول های بنیادی می توان برای بازسازی سلول ها یا بافت هایی استفاده کرد
که بر اثر بیماری یا جراحت صدمه یافته اند. این نوع درمان به درمان سلولی
معروف است. یکی از کاربردهای بالقوه این شیوه درمان ، تزریق سلول های
بنیادی جنینی در قلب برای بازسازی سلول هایی است که بر اثر حمله قلبی صدمه
دیده اند.
توصیه می شود برای افرادی که در مراحل وخیم بیماری قلبی بوده و در انتظار
دریافت قلب پیوندی به سر می برند، در کنار تجویز داروهای سرکوب کننده سیستم
ایمنی، از روش پیوند سلول های بندناف به عنوان یک روش کمکی استفاده کرد.
بر این اساس، این ایده در دنیا مطرح شده است که نمونه سلول های بندناف هر
شخص در ابتدای تولد گرفته و برای سال های بعد برای خود فرد ذخیره شود. با
این عمل، بیمار شانس بیشتری برای زنده ماندن تا زمان دریافت قلب را خواهد
داشت.
این روش به ویژه در بیماران کهنسال که سلول های بنیادی مغز استخوان آنها
برای پیوند کافی نیست، از اهمیت بالاتری برخوردار است. از این رو، امروزه
در اغلب کشورها بانک های ویژه ای برای جداسازی و نگهداری سلول های بنیادی
بندناف نوزادان تاسیس شده است.
از سلول های بنیادی می توان برای بازسازی سلول های مغزی بیماران مبتلا به
پارکینسون استفاده کرد. این بیماران فاقد سلول هایی هستند که ناقل عصبی
موسوم به دوپامین را تولید می کنند. بدون وجود این پیک شیمیایی حرکت
بیماران مبتلا به پارکینسون نامنظم و منقطع است و این افراد از لرزش های
غیر قابل کنترل رنج می برند.
در تحقیقات انجام شده روی موش ها پژوهشگران سلول های بنیادی جنینی را در
مغز موش های مبتلا به بیماری پارکینسون تزریق کردند و شاهد آن بودند که
سلول های بنیادی ، موش ها را بهبود بخشیدند. دانشمندان امیدوارند که روزی
بتوانند این موفقیت خود را در انسانهای مبتلا به پارکینسون هم تکرار کنند.
با استفاده از سلول های بنیادی می توان یک اندام کامل را در آزمایشگاه
پرورش داده و آن را جایگزین اندامی کنند که بر اثر بیماری آسیب دیده است.
برای این کار باید نوعی چارچوب از جنس پلیمر زیست تجزیه پذیر را به شکل
اندام مورد نظر بسازند و سپس آن را با سلول های بنیادی جنینی یا بالغ بارور
سازند. پس از آن عوامل رشد( growth factor ) مخصوص آن اندام افزوده می
شوند تا پرورش اندام را تحت کنترل و هدایت درآورند.
پس از آنکه چارچوب با بافت خاص آن اندام پوشیده شد آن را به بیمار پیوند می
زنند. با به وجود آمدن بافت از سلول های بنیادی چارچوب تجزیه شده و در
نهایت یک گوش ، کبد یا هر اندام دیگر باقی خواهد ماند.
برای مثال، در حال حاضر اگر بیماری دچار سرطان کبد باشد، جراح مجبور است
برای جلوگیری از انتشار سرطان (متاستاز) به بخش های دیگر بدن، بخش سرطانی
کبد را نابود کند. برای این منظور معمولاً طی دو عمل جراحی همزمان، خون
ناحیه سرطانی کبد را قطع می کنند تا بافت سرطانی به تدریج نابود شود. در
عین حال چون بخش باقیمانده کبد باید بتواند وظایف کل کبد را به عهده گیرد،
لازم است تا این اعمال جراحی به نحوی انجام شود که بخش سالم باقیمانده،
فرصت تکثیر را پیدا کند و در نهایت عملکرد کبد کامل را ایفا کند.
برای این منظور، حداقل ۶ هفته زمان لازم است تا بخش باقیمانده و سالم کبد
تکثیر شود. اما پیوند سلول های بنیادی بخش سالم کبد، این مدت زمان به ۲
هفته کاهش می یابد. با این کار نه تنها کبد فرد بیمار در مدت زمان کمتری
ترمیم می شود، بلکه با خارج کردن سریع تر بخش سرطانی از بدن، احتمال بروز
متاستاز و دست اندازی سرطان به بخش های دیگر بدن فرد نیز کاهش می یابد.
از جمله کاربردهای دیگر سلول های بنیادی، جایگزینی سلول های از بین رفته
انسولین ساز در دیابت نوع ۱ است. از لحاظ تئوری سلول های بنیادی جنینی را
می توان در خارج بدن کشت داد و آنها را با استفاده از روش های مختلفی از
جمله استفاده از "فاکتورهای رشد" به سلول های انسولین ساز تبدیل کرد و وقتی
مقدار کافی از این سلول ها در دسترس باشد می توان از آنها برای درمان هر
فرد دیابتی که نیاز به این سلول ها داشته باشد استفاده کرد.
همچنین می توان این سلول ها را با دستکاری ژنتیکی در برابر سیستم ایمنی شخص
گیرنده و رد پیوند مقاوم کرد، کاری که در مورد سلول های بنیادی بالغ امکان
پذیر نیست. این امکان نیز وجود دارد تا با قرار دادن این سلول ها در یک
ماده غیر ایمنی زا کاری کرد که از رد شدن آنها توسط دستگاه ایمنی جلوگیری
شود و دیگر نیازی به استفاده از داروهای ضد رد پیوند نباشد.
در یکی از تحقیقات جالب که به تازگی در باره سلول های بنیادی در افراد بالغ
صورت گرفت نشان داده شد که اگر سلول های بنیادی موجود در دیواره مجاری غدد
لوزالمعده در بالغین در محیط آزمایشگاه کشت داده شوند می توان با تحریک
آنها، یک توده سلولی درست کرد که نه تنها قادر به ترشح انسولین است بلکه
قادر است تا میزان ترشح را براساس قند خون محیط کم یا زیاد کند، کاری که
برای موفق بودن پیوند بسیار ضروری و حیاتی است.
ساده تر کردن تمرین: سر و شانه ها روی زمین قرار دهید.
دشوارتر کردن تمرین: برای بالاتر بردن مقاومت، کش را پایین تر ببندید.
2. چرخش پهلو نشسته با عضلات پشت بازو
(روی پهلوها، زیربغل، عضلات چهارسر زانو، عضلات پشت بازو و سرشانه کار می کند)
حرکت
اصلی: صاف بنشینید، پاها کاملاً باز باشد و پنجه ها را کاملاً به جلو
بکشید. زانوی چپ را خم کنید، پا روی زمین باشد، و وسط کش را زیر پا قرار
دهید و سرهای کش را در دست چپ نگه دارید. بالاتنه را طوری بپرخانید تا
زانوی چپ مقابلتان قرار گیرد. دست راست را دور زانوی چپ ببندید و پهنای
شانه را به هم فشار دهید.
نفس را بیرون دهید و پای چپ را با زاویه 45 درجه با زمین باز کنید،
درحالیکه دست چپ را هم صاف کرده و تا ارتفاع شانه باز کنید (دست چپ در
مقابل صورت باشد). پشتتان را صاف نگه داشته، نفس را داخل بکشید و پا و
دستتان را پایین ببرید. این حرکت را در 8 تکرار انجام دهید و بعد پا را عوض
کنید.
ساده تر کردن تمرین: هر دو پا را روی زمین قرار دهید.
دشوارتر کردن تمرین: به جای نگه داشتن زانو، در کل حرکت دست آزاد را به سمت پنجه پا با ارتفاع شانه بکشانید.
3. حرکت X دوبل
(روی عضلات شکم، زیربغل، سرشانه، عضلات چهار سر زانو، ران ها، و عضلات جلوبازو کار می کند)
حرکت
اصلی: با زانوهای خم بنشینید، و وسط کش را زیر هر دو پا قرار دهید. کش را
ضربدری کنید و هر سر را در یک دست بگیرید. آرام آرام عقب بروید تا جایی که
پشتتان روی زمین قرار گیرد. زانوها را همچنان خم نگه دارید و رانها را
نزدیک سینه بیاورید. بازوها را روی زمین قرار داده، آرنج ها را خم کرده، و
سر و سرشانه ها را بالا بیاورید. این نقطه شروع است.
نفس را داخل بکشید و پاها را به طرفین باز کنید و دست ها را نیز به بالا سر برده و حرف X را بسازید. به دقت روی حرکت تمرکز داشته باشید. یک ثانیه به آن حالت بمانید و بعد دوباره به نقطه شروع برگردید. حرکت را در 8 تکرار انجام دهید.
ساده تر کردن حرکت: برای 5 تکرار اول، پاها را روی زمین قرار دهید
دشوارتر کردن حرکت: حالت X را برای 5 ثانیه حفظ کنید و بعد به نقطه شروع برگردید.
4. شنای قورباغه
(روی عضلات زیربغل، شکم، سرشانه، دست ها و ران ها کار می کند)
حرکت
اصلی: زانو بزنید، طوری که پنجه های پا زیرتان خم شود، وسط کش را زیر وسط
پا قرار دهید، و هر سر کش را در یک دست نگه دارید. به آرامی روی دست ها جلو
بروید و با صورتتان که به سمت زمین است بخوابید. پاها خم باشد و دست ها
دقیقاً در زیر شانه ها روی زمین قرار گیرد. عضلات شکم و زیربغل را برای
بلند کردن سر و شانه ها منقبض کنید. نفس را بیرون دهید و دست ها را تا سطح
شانه ها به جلو باز کنید و در همان حال پاها را بالا ببرید. دست ها را به
طرفین گرد بپرخانید و بعد به داخل پاها و پایین بیاورید. نفس را داخل بکشید
و برای برگرداندن دست ها به روی زمین زیر شانه ها، مچ را گرد کنید و پاها
را نیز پایین بیاورید. 8 مرتبه حرکت را تکرار کنید.
ساده تر کردن حرکت: سینه را نزدیک تر به زمین نگه دارید.
دشوارتر
کردن حرکت: همانطور که دست ها را به سمت طرفین می چرخانید، پاهایی که بالا
برده اید را از هم باز کنید و قبل از پایین آوردن تا 3 ثانیه صبر کنید و
بعد چرخش را کامل کنید.
5. ستاره دریایی
(روی عضلات پهلو، پشت، بیرون ران، و سرشانه کار می کند)
حرکت
اصلی: با زانوهای خم بنشینید، پاها صاف روی زمین قرار گیرد و کش را دور مچ
پای راست ببندید و سر دیگر را در دست راست قرار دهید. به سمت چپ بچرخید
پاها صاف و زانوها کمی خم باشد. دست راست را روی ران استراحت دهید.
دست چپ را به جلو بکشید و برای تکیه انگشت ها را باز کنید. ران را تا
جایی بالا بیاورید که از زانو تا سر در یک راستا قرار گیرد. با بالا آوردن
پای راست نفس را بیرون دهید. زانوها را صاف کرده و دست راست را بالای سر
بالا ببرید. با رها کردن آن نفس را داخل کنید. چهار مرتبه تکرار کنید و بعد
پهلو را عوض کنید.
ساده تر کردن حرکت: ران ها روی زمین نگه دارید.
دشوارتر کردن حرکت: پای زیری را صاف کنید تا از پا تا سر در یک راستا قرار گیرد.
6. صد
(روی عضلات شکم، عضلات پشت بازو، و سرشانه کار می کند)
حرکت
اصلی: با زانوهای خم بنشینید، وسط کش را زیر ساق پا کمی پایین تر از زانو
قرار دهید. کش را روی پا ضربدری کنید و هر سر را در یک دست کنار پاها نگه
دارید. با برخورد نوک انگشتان دست با پشت ران، نفس را بیرون دهید و آرام
آرام عقب بروید تا پشتتان کاملاً روی زمین قرار گیرد. زانوها را تا بالای
ران بلند کرده، به صورتی که پایین پا به موازات زمین باشد. سر، گردن و شانه
ها را بالا بیاورید و شکم را خوب تو بکشید. با گرفتن سر کش در دست ها، دست
ها را صاف به موازات زمین قرار دهید. نفس را داخل بکشید، دست ها را به
سرعت پنج مرتبه بالا و پایین کنید. نفس را بیرون دهید و باز 5 مرتبه دست ها
را بالا پایین کنید. حرکت را برای 10 تنفس انجام دهید (100 پامپ یا بالا
پایین کردن دست).
ساده تر کردن حرکت: طی تمرین سر و شانه ها را روی زمین قرار دهید.
ما به طور پیوسته و به طرق مختلف، حافظه خود را به کار می گیریم. از حافظه خود برای به خاطر آوردن نام دیگران، کارهای روزانه، فهرست خرید و... استفاده می کنیم. از آن برای درس خواندن در مدرسه و به یاد آوردن مسایل مهم در محل کار نیز بهره می بریم. چگونه می توانیم حافظه خود را تقویت کنیم؟ برای این منظور، روش های مختلفی وجود دارد:
یادداشت برداشتن و به همراه داشتن یک دفترچه، ابزاری است که به حافظه کمک فراوانی می کند. وقتی یادداشت برمی دارید، کاغذ خود را تا کنید تا ستونی در سمت چپ آن ایجاد شود. در سمت چپ، فقط یکی دو کلمه بنویسید که موضوع را شرح دهد و در سمت راست جزییات بیشتر را اضافه کنید. این روش به شما اجازه می دهد که بعداً اطلاعات خاص را پیدا کنید و می توانید با این روش حافظه خود را امتحان کنید.
دفترچه یادداشت، گزارشی است از زندگی شما، چیزهایی که یاد گرفته اید، افرادی را که ملاقات کرده اید، توانایی شما در دستیابی به هدف، و هر آنچه که برای شما اهمیت داشته است. در پایان روز، مرور ساده آن ها و نوشتن هر چیزی، به یادآوری شما کمک خواهد کرد.
در بعضی موقعیت های مربوط به حافظه و یادگیری، تکرار و تجسم کردن بسیار سودمند خواهد بود. هر چه بیشتر کاری را انجام دهیم یا چیزی را به صورت شفاهی تکرار کنیم، بهتر آن را به یاد خواهیم آورد. به همین دلیل است که آگهی های بازرگانی آنقدر تکرار می شوند. شما می توانید تقریباً هر مهارتی را تکرار کرده یا هر گونه اطلاعاتی را مکرراً به صورت شفاهی بیان کنید. روش تجسم به شما کمک می کند تا اوج عملکرد خود را به خاطر بیاورید.
ارتباط، تکنیک دیگری برای حافظه است. ما به آسانی اطلاعات را به یاد می آوریم اگر بتوانیم آن را به موضوع دیگری که در ذهن داریم ربط دهیم. مثلاً اگر نام یک دوست جدید را به نام شخص دیگری که در یاد داریم ارتباط دهیم، ممکن است به یاد آوردن آن آسان تر شود. ما می توانیم این ارتباطات را آگاهانه انتخاب کنیم تا آن ها را بهتر به یاد بیاوریم. این ارتباطات همیشه منطقی نیستند. در جلسه اول یک کلاس درس از دانش آموزان خواسته شد که خودشان را معرفی کرده و همچنین از یک سبزی که نام آن با همان حرف آغاز می شود نام ببرند. به خاطر سپردن نام دانش آموزان بسیار آسان است زیرا برای این منظور باید اول به نام سبزی مورد نظر فکر می کردند، بعد با استفاده از حرف اول آن، نام شخص را به یاد می آورند. ارتباطات غیر عادی و حوادث عجیب، به دلیل تفاوتی که دارند روش های آسان تری برای یادآوری هستند.
دسته بندی، تکنیکی است که از آن می توانید برای به یاد آوردن مجموعه ای از چیزها استفاده کنید. مثلاً اگر بخواهید نام تمامی استان ها را به خاطر بسپارید، باید اول بدانید که مثلاً چهار استان هستند که نام آنها با حرف الف آغاز می شود، دو استان با حرف ب، ... تا بتوانید آن ها را منطقی تر به یاد بیاورید. از این روش همچنین می توانید برای به خاطر سپردن چیزهای مختلف مانند اصطلاحات پزشکی، شعر، و هر آنچه که امروز به آن نیاز دارید استفاده کنید.
این تکنیک ها به شما کمک خواهند کرد که تحت بسیاری از شرایط، حافظه خود را تقویت کنید. وقتی می خواهید اطلاعاتی را در ذهن خود حفظ کنید، هنگام دریافت آن مکث کنید. از تکنیک مرور و تکرار به سود خود بهره بگیرید. یادداشت بردارید. برنامه های خود را ساده تر کرده و بی نظمی را کنار بگذارید. از روش ارتباط برای ربط دادن اطلاعات به چیز هایی که در خاطرتان می ماند استفاده کنید.
درونگرا بودن به خودی خود منفی نیست، اما اگر درونگرایی، شما را از انجام کارها منع میکند یا در کار و زندگی شخصیتان مشکلی ایجاد میکند، باید تغییری در نحوه رفتارتان ایجاد کنید و اگر غیر از این باشد، شما میتوانید یک درونگرا باقی بمانید.
نویسنده کتاب درونگرایان، ۹ نکته را برمیشمارد که فرد درونگرا طی یک روز باید انجام دهد تا از موقعیت منفی کنونیاش بیرون آید و شرایط مثبتی را برای خود فراهم آورد.
اگر شما یک فرد درونگرا هستید، مطالب زیر را حتماً بخوانید:
۱) برای نوع شخصیتتان حق مشروعیت قایل شوید، زیرا دو نوع شخصیت وجود دارد: برونگرا و درونگرا.
۲) وقتی مردم از درونگرایان به عنوان افرادی عصبی یاد میکنند، آنها را از اشتباهشان مطلع سازید. درونگرایان عصبی نیستند، آنها تودار هستند!
۳) وقتی مردم افراد درونگرا را مستعد بیماری روانی میدانند، آنها را مطلع کنید و تاکید کنید که درونگرایان بیشتر از دیگران مستعد حالات روانی نیستند. دقت کنید وقتی یک فرد برونگرا استرس دارد پرخوری میکند، سیگار میکشد و بسیار خشن میشود، اما وقتی درونگراها استرس دارند، منزوی میشوند. این باعث روانی شدنشان نمیشود.تنها تفاوت ویژگی های شخصیتی است.
۴) وقتی مردم ادعا میکنند که درونگراها ضداجتماعیند، به آنها یادآوری کنید که اگر دیگران آن ها را مورد استقبال قرار دهند رفتارشان دوستانه و با محبت است.
۶) سعی کنید مهارت خوب گوش کردن را کسب کنید. شنونده خوب، ارزش بسیاری در خیلی از حیطهها از جمله کار و صنعت دارد.
۷) برای زمانی که ترجیح میدهید تنها باشید، عذرخواهی نکنید. تنها برای کسانی که اهمیت دارد توضیح دهید که درونگرایان برای سلامت احساسات و روانشان نیاز دارند که حداقل نیمی از اوقات را تنها باشند. اگر لازم بود بگویید که درونگرایی نوعی شناخته شده از انواع شخصیتهاست.
۸) درونگرایان شکست خورده نیستند! به خود افتخار کنید که در میان جمعی از درونگرایان بزرگ گذشته و حال قرار دارید. افرادی چون آلبرت انیشتین و ... !
۹) از کودکانی که در حضور شما به خاطر درونگرا بودن مورد تمسخر یا سوء برداشت قرار میگیرند، دفاع کنید. این به راستی یکی از راههای بسیار خوبی است که به آرامش خودتان و کودک درونتان کمک خواهد کرد.
تغییرات فیزیکی که در طول بلوغ صورت می گیرد موجب تغییرات احساسی و اجتماعی بسیاری نیز می شود. اول اینکه، فرآیند بلوغ جسمی مستقیماً بر بدن و مغز تاثیر می گذارد تا نیازها، علایق، و حال و هوای کودکانه را تغییر دهد. سپس، وقتی ظاهر و عملکرد کودکان شروع به تغییر می کند، یکسری تاثیرات اجتماعی نیز تغییرات اجتماعی و احساسی آنها را تسریع می کند.
کودکان با مشاهده تغییراتی که در بدنشان اتفاق می افتد ، تجربیات اجتماعی ناشناخته ای هم تجربه می کنند. وقتی تغییرات جسمی مورد توجه دیگران قرار می گیرد ، رفتار و برخوردهایی متفاوت از طرف دیگران را تجربه می کنند. بعنوان مثال، نوجوانانی که سریع تر بالغ می شوند، محبوبیت بیشتری پیدا می کنند درحالیکه همسالان آنها که بلوغ کندتری دارند، محبوبیتشان کاهش پیدا می کند. همینطور متوجه می شوند که سایرین برخلاف همیشه به طور ناگهانی توجه بیشتری به ظاهر آنها می کنند.
کمبود خواب
دمدمی مزاج شدن نوجوانان می تواند تحت تاثیر کمبود خواب آنها باشد. دلایل جسمی و اجتماعی زیادی برای این کمبود خواب که در دوران بلوغ ایجاد می شود وجود دارد. اول اینکه، چرخه خواب-بیدار بدن به ریتم شبانه روزی بستگی دارد که در مقابل تحت تاثیر هورمون هاست. در دوران بلوغ، یک تغییر طبیعی در ریتم شبانه روزی نوجوان ایجاد می شود که باعث می شود شب ها هوشیارتر از سابق باشد. متاسفانه، نوجوانان در این دوران مجبورند همچنان برای رفتن به مدرسه زود بیدار شوند و در نتیجه ، دچار کمبود خواب می شود. همین مسئله باعث می شود در روزهای تعطیل تمایل زیادی برای خوابیدن داشته باشند. این کمبود خواب می تواند بر قدرت تمرکز آنها تاثیر منفی بگذارد و حساسیت آنها را هم بیشتر کند و همین مسئله موجب می شود که نتوانند کارهایی که یک زمانی انجام آن برایشان ساده بود را به خوبی انجام دهند. این چالش جدید موجب افزایش خستگی و دمدمی مزاجی آنها می شود.
مغز نوجوانان هنوز در حال بالغ شدن است
عامل دیگر که دمدمی مزاجی نوجوانان را پیچیده تر می کند این است که مغز آنها هنوز از نظر فیزیکی در حال رشد است: مغز کودکان تا اوایل بیست سالگی هنوز به طور کامل رشد نکرده است. این مغز ناقص مسئول عدم بلوغ احساسی و شناختی است که موجب خسته شدن والدین از دست فرزندانشان می شود.
عدم بلوغ شناختی به مهارت های در حال رشد نوجوانان برمی گردد که هنوز به اندازه بزرگسالان قابل اعتماد و ماهر نیست. کسانیکه از نظر شناخت بالغ نیستند نمی توانند قضاوت درستی داشته باشند. تفکر نابالغ موجب دشواری در تصمیم گیری ها و فکر کردن درمورد عواقب کارهایشان در نوجوانان می شود. درنتیجه، نوجوانان معمولاً ناگهانی عمل می کنند و گاهی خودخواه می شوند.
رشد فیزیکی ناقص مغز همچنین تا حد زیادی مسئول عدم بلوغ احساسی نوجوانان است. نوجوانان خیلی بیشتر از افراد بزرگسال در تعدیل احساسات خود مشکل دارند. تعدیل احساس توانایی بسیار مهمی است چون به افراد این قدرت را می دهد که هوشیارانه (و با محدودیت) شدت احساساتی مثل عصبانیت، لذت یا ترس خود را تنظیم کنند. این کنترل کردن به آنها کمک می کند پستی و بلندی های احساسات خود را محدود کنند.
والدین باید از ساختار ناقص مغز، تغییرات خواب و تغییرات هورمونی، و عدم بلوغ احساسی و شناختی فرزندانشان آگاه باشند تا بتوانند رفتار آنها را به درستی قضاوت کنند. در نوجوانی، فرزندان دمدمی مزاج می شوند و تصمیمات بدی می گیرند، این از سر بدخواهی و لجبازی نیست. دلیل آن این است که نمی توانند در این دوران طور دیگری باشند. والدین باید علیرغم مقاومت فرزندانشان راهنمایی های مناسب و عاقلانه دراختیار آنها بگذارند و برای عملکردهای آنها محدودیت تعیین کنند. بااینکار والدین امنیت و آزادی لازم برای فرزندانشان را فراهم کرده و به رشد و بلوغ آنها کمک می کنند. کودکان برای ابراز فردیت خود و تمرین تصمیم گیری مستقل نیاز به فضا دارند و برای پیشرفتشان باید درمقابل عواقب تصمیم هایشان از آنها محافظت شود.
ترسیم شاکله روابط میان زنان و مردان از مباحث پر جنجال اجتماعی است که همواره دو مدافع سر سخت را در دو قطب نگرش یعنی روابط آزاد و روابط محصور به خود اختصاص داده است . این مباحث در نهج البلاغه تحت دو موضوع ارتباطات و رفتار صحیح اجتماعی آمده است .
1ـ ارتباطات
بسیاری از مشکلات جاری روابط انسانی جامعه ما به سبب سوء برداشت از لفظ غیرت است .
غیرت در کتب لغت به معنای حمیت یا برانگیختن احساسات ذکر شده است . در منابع دینی از آن به عنوان صفت برجسته مومنین ، نام برده شده است . در روایات آن چنان که تکبر در مقابل نامحرمان را برای زنان مجاز شمرده ، غیرت را نیز برای مردان جایز می شمارند ، اما مفهوم غیرت و حیطه عملکرد آن جزء مواردی است که باید به مردان مسلمان آموزش داده شود ، زیرا اعمال غیرت در غیر جایگاه آن ،عوارض سوئی به همراه دارد که می تواند فرهنگ سالم را به فرهنگی مخرب بدل نماید.
قلب لبیب ( لقبی که حضرت امیر در خطبه 55 خود را با آن معرفی نموده اند ) غیرت شخصی را که سبب خشک اندیشی و شکاکی می شود ، یکی از علت های اصلی رشد فساد در زنان می داند . مفهوم غیرت در مفاهیم دینی ، در حقیقت به معنای ایجاد فضای مناسب برای فعالیت زنان است .
فرد غیور خود را به زحمت می اندازد تا زنان در آسایش و آرامش محیطی به سر برند و از امنیت لازم برخوردار شوند .
خداوند غیور است و غیرت را دوست دارد و یکی از صفات مهم اولیای خود را غیرت قرار داده ، لذا غیرت ، حرکتی است در جهت گسترش امنیت عمومی و آسایش و فعالیت زنان ، نه محدودیت غیر منطقی آنان به کار می رود.
حضرت امیر در نهج البلاغه نامه 31 فراز 63 می فرمایند : " از اعمال غیرت در غیر محل خود بپرهیز ، زیرا این امر سبب می شود که زن سالم به سوی نادرستی و زن متعادل به سوی بد دلی کشانده شود .
2ـ شیوه های رفتاری
بسیاری از اندیشمندان فرهنگی در تقسیم سهم زن ومرد برای توسعه فرهنگ عفاف توجه کافی به نقش مردان در تثبیت فرهنگ عفاف نداشته و فکر می کنند که حجاب و حفظ فرهنگ عفاف ، امری مختص زنان است ، در حالی که چنین نیست . بنابه سخنان مولا ، طراحی رفتاری متوازن ، دو اصل را ایجاب می نماید :
حضرت علی (ع) در نامه 31 فراز 62 می فرمایند : " به وسیله خودداری های خود ( مراعات خود ) چشم های آنان را بپوشان ، همانا این تقوای رفتاری در پایداری عفت آنان بهتر است .
امیر کلام ، توسعه فرهنگ عفاف را نه تنها مسئولیتی دو جانبه ( از سوی مردان و زنان ) می دانند ، بلکه مسئولیت مردان را در ایجاد محیط مناسب روانی و ایجاد آمادگی بهتر برای مراعات زنان مهم تر دانسته و این امر را مقدمه تقوای رفتاری زنان و تداوم آن می دانند ؛ لذا به تقوی ومتانت رفتاری مردان در مقابل زنان امر می نمایند .
ـ توازن رفتار :
احترام به زنان به عنوان اصلی اساسی در سیره اهل بیت (ع) ، همیشه مطرح بوده است ، همان گونه که آیات کریمه الهی همواره شیوه برخورد صحیح با زنان را مورد تاکید قرار داده است و بر عبارت " عاشروهن بالمعروف " بسیار اصرار ورزیده است .
تاکید اهل بیت (ع) در احترام به زنان تا آنجا پیش می رود که یکی از خصوصیات اصلی کرامت و منزلت باطنی هر فرد را میزان احترامی می دانند که به زنان وامی گذارد و اهانت به آنان را عارضه ای از دنائت و پستی نفس مرد برمی شمارند .
اما از طرف دیگر ، اعمال تکریم و احترام عملی نباید از رویه معمول ، خارج گردد و شبهات مختلف را دامن زند . علی (ع) در ضرورت اتخاذ توازن و تعادلی مناسب ( اعتدال و عدم افراط و تفریط ) در احترام به زنان در نامه 31 فراز 63 می فرمایند : " ولا تعد بکرامتها نفسها . در بزرگداشت به زنان تعادل را رعایت نما . "
با این زاویه دید می توان یقین داشت که زنانی که در خانواده از عزت و احترام کافی برخوردارند نیازی به خود نمایی و خود فروشی در روابط اجتماعی ندارند و حد و حدود خود را در آن زمینه می دانند .
با این بحث مختصر چنین به نظر می آید که روابط سالم و ارتباطی شکوفا و سازنده در گرو روشن بینی و عقلانیت هر دو جنس است و نمی توان تنها از یک سو و یک جانبه به مسئله نگاه کرد .