بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت
بـــاز
هــــوای ســــحــــــــرم آرزوســــت
خـــلــــوت و مــــژگــــان تــرم آرزوسـت
شـکــــوه ی غـــربـــت
نــبــرم ایـن زمـان
دسـت تـــــــو و روی تــــو ام آرزوســت
خــــســتــــه ام از دیـــدن ایـن شـوره
زار
چـشـم شـقــــایــــق نـگـرم آرزوســـت
واقـــعـــه ی دیـــــــــدن روی تـــــــــو
را
ثــــانــــیــــه ای بـیـشـــتــرم آرزوسـت
جــلـــوه ی ایـــن مـــاه نـــکـــو را
بـبـیـن
رنــــــگ و رخ و روی تــــــو ام آرزوسـت
ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟
مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت
حـــسِّ تــــو
را مـی کنـــم ای جـان مـن
عــــزلـت بـــیـتــی دگــــرم آرزوســــت
خـانـه ی عـشـِاق مــهـاجـر
کـجـــاست؟
در سـفــــرت بـــال و پـــــرم آرزوســـت
حـسـرت دل بـــارد از ایـــن شـعـــر
مـن
جـام مـیـــی در حـرمــــــم آرزوســـــت
پرستار، حرفی از کلام خداوند
لایه های سنگین حزن بر دل بیمار فرو می
نشیند. چشم های بی رمق او درد را فریاد می کشد. توان از وجودش
پرکشیده است و او با جسمی خسته، لحظات دردآفرین بیماری را به کندی سپری
می کند. در این لحظات، تنها سایه پرستار است که بیمار را در مسیر پرفراز و
نشیب بیماری قوّت می بخشد. گرمای عشق
آفرین خدمتگزاری را در تن رنجور بیمارش تزریق می کند و لبخند را
بر لبانش مهمان می سازد. پرستار، حرفی از کلام خداوند است؛ شعاعی از ملکوت
پرحشمت و تابشی از زیبایی انسان. پرستار،
یعنی خلاصه عشق در کویر گداخته درد. پرستار، گرمی دستی است که بر
پیشانی تب داری می نشیند و امیدی است که از چشمان شفّاف مهربانی در وجود
پردرد لانه می کند
شریف ترین شغل
در میان شغل های گوناگون، برخی شغل ها دارای ویژگی اخلاقی و انسانی است؛ زیرا افزون بر این که با امور روزمره افراد جامعه سرو کار دارد، تأثیر به سزایی در سلامت و تربیت جامعه نیز ایفا می کند. از جمله این مشاغل، می توان پرستاری را نام برد. پرستاری، از شریف ترین شغل هاست؛ زیرا خدمتی بزرگ به افراد همنوع و بیماران به شمار می آید.
پرستاری یعنی...
پرستار یعنی بیمار دار و پرستاری یعنی
مراقبت و مواظبت از فرد دیگر. پرستاری یعنی همانند شمع،
نورافشانی نمودن و مهربانی و گرمای عشق را در تن های رنجور تزریق کردن. پرستاری
عشق است؛ عشق به خالق و مخلوقات. عشق به خالق است در رسیدگی به مخلوقات
خدا، و عشق به مخلوق است در
اطاعت خالق و رسیدگی و اهتمام به دردهای همنوعان و سلامت جامعه
و با این هدف است که عمل پرستار، محبوب حضرت حق می گردد. پرستاری، یعنی
همه جسم و جان عاشق شدن و با
تمام روح در خدمت گزاری دیگران برآمدن، یعنی شور زندگی را در
جان های خسته از درد و رنج، افکندن
پرستاری در قدیم
پرستاری، پیشینه و تاریخچه ای بسیار کهن دارد. مردمان گذشته، بر این عقیده بودند که گناه و کفر انسان ها، علت اصلی بیماری هاست و از این رو، معالجه و پرستاری بیماران، به گونه ای بسیار ابتدایی و به دست متولّیان امور دینی صورت می گرفت. در منابع آشوری، از قوم های ایرانِ قدیم، به نوعی، از پرستاری و پرستاران سخن به میان آمده است. شش قرن پیش از میلاد مسیح، در هند، شناخت و علم نسبت به طرزتهیه دارو، فداکاری نسبت به مریض، پاکی روح و پاک چشمی، چهار ویژگی اساسی و لازم در کار پرستاری به شمار می رفته است. بُقراط ـ حکیم و طبیب یونانی ـ بر این اعتقاد بود که پزشک، یا باید خود از بیمار پرستاری کند یا یکی از شاگردانش را بدین کار گمارد.
پرستاری در اسلام
دین مبین اسلام، با دستورات کاملی که حیات بخش و راهگشای مسلمانان است، در هر زمینه ای، چه جزئی و چه کلی، برنامه ای دارد که خط سیر افراد بشر را روشن کرده است. در زندگی بزرگان و رهبران الاهی، که نمونه های بارز در زندگی ما هستند، دستورات و فرمان هایی می بینیم که با دقت در آن ها، می توان نظر دین را در امر پرستاری به دست آورد. در تعالیم اسلامی، پرستاری از بیماران و محبت به آنان تأیید و تشویق شده است. امام صادق علیه السلام ، ضمن سفارش اکید به یکی از یاران خود در خصوص مراقبت از هم سفر بیمارش، این کار را ارزنده تر از نماز خواندن در مسجدالنبی خوانده اند. علّامه محمدباقرمجلسی ـ اندیشمند بزرگ اسلامی ـ در توضیح این حدیث و باعمومیت دادن آن، پرستاریِ همه برادران ایمانی و دینی را مشمول سخن امام دانسته است.
اولین مدرسه پرستاری در ایران
با شروع اقدامات پزشکی مبلغان مذهبی
آمریکایی در تبریز در سال 1260ش، اولین بیمارستان آمریکایی در
سال 1272 در تهران افتتاح و آموزش دختران برای پرستاری آغاز شد. بعدها در
سال 1284، در رشت و کرمانشاه هم مبلّغان مسیحی به تعلیم کارآموزانِ دختر
پرستار پرداختند. نخستین آموزشگاه های
مستقل پرستاری را نیز همین مبلّغان تأسیس کردند که عبارت بود از
آموزشگاه های پرستاری تبریز و ارومیه. هم چنین در سال 1295 در مشهد، تعلیم
پرستاری در بیمارستان ها آغاز
شد. در تیرماه 1315 اساس نامه و در مهرماه 1316، برنامه دروس
آموزشگاه های پرستاری به تصویب شورای عالی معارف رسید. در همین سال، پنج
مدرسه دولتی پرستاری، که
مربیان آن معلمان انگلیسی و آمریکایی بودند، در تهران، مشهد، تبریز،
اصفهان و شیراز آغاز به کار کردند
پرستاری زنان در صدر اسلام
اسلام از ابتدا بادیده احترام به پرستاری
نگریسته است. زن، به عنوان شخصیتی که مظهر مهر ومحبت و
عاطفه است، می تواند با صبوری و شفقّت، به مداوای مجروحان میدان نبرد بپردازد و
در راه پیروزی لشگریان اسلام مؤثر باشد. به همین دلیل، رسول اکرم صلی الله
علیه و آله هنگامی که عازم
میدان نبرد می شدند، برخی
از زنان داوطلب را برای پرستاری از مجروحان جنگی با خود می بردند و
پس از پایان جنگ، سهمی از غنایم جنگی را به آن ها اختصاص می دادند. خدمات
زنان پرستارِ صدر اسلام، مشهور
است و نام بسیاری از آنان، در کتاب های تاریخی ثبت گردیده است؛ به
عنوان نمونه، از «اُمّ سَنانِ»، «اُمّ سَلیم» و «اُمّ عَطیه» در جنگ های
خیبر و اُحُد نام می برند که با پرستاری از مجروحان
جنگی، در جهاد بر ضد کافران شریک بودند
پرستاری فاطمه علیهاالسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله
روش پرورش در مکتب اسلام، نیرومندترین مکتب
های تربیتی بشری بوده است؛ چرا که مصداق واقعی آن،
اولین زن تربیت شده اسلام فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر
صلی الله علیه و آله است که در دَه
سالگی، به میدان جنگ برای پرستاری زخمیان می رفت و بر روی زخم های
فداکاران اسلام، مرهم می نهاد تا به
زنان عالم سرمشق دهد وترجمان تعلیم و تربیت اسلام باشد. در غزوه احد،
چهارده نفر از نزدیکان و زنان اهل بیت در جست و جوی پیامبر صلی الله علیه
و آله سراسیمه و سرور و
پوشیده از شهر مدینه به
سرعت به طرف کوه های احد شتافتند، ولی نخستین زنی که خود را به میدان
جنگ رسانید، فاطمه زهرا علیهاالسلام یگانه دختر
باقی مانده پیامبر صلی الله علیه و آله بود
پرستاری زینب کبری علیهاالسلام و روزپرستار
حضرت زینب علیهاالسلام در سخت ترین لحظات زندگی و در شرایط طاقت فرسای خطر و مصیبت، تسکین دهنده دردهای برادر، غم خوار جسم بیمار امام سجاد علیه السلام ، پرستار کودکان یتیم ووحشت زده اهل بیت و آرام بخش خاطر زنان مصیبت زده و مضطرب کاروان کربلا بود. اگر روز تولد حضرت زینب علیهاالسلام روز پرستار نام گذاری شده، عملی به حق و شایسته است. پرستاری بی نظیر حضرت زینب علیهاالسلام از امام سجاد علیه السلام که در صفحات تاریخ نقش بسته است، به تمام پرستاران دل سوز مسلمان می آموزد که در هر شرایطی و به رغم مشکلات، دشواری ها و کمبودها، به وظیفه خطیر خود بپردازند و باحفظ روحیه ایثار، گذشت، تعهّدکاری، فداکاری و حفظ ارزش های اسلامی، مسؤولیت خطیر و مهم خود را به انجام برسانند، پاداش را از خدا بخواهند و به بزرگ پرستار اسلام، حضرت زینب علیهاالسلام ، تأسّی جویند.
اهمیت و ضرورت پرستاری
اهمیت والای پرستاری، در خدمتی که یک پرستار به بیماران می کند، جلوه می نمایاند؛ که اگر بیش تر از خدمت پزشک نباشد، کمتر نیست. مراقبت در مصرف به موقع داروها، رعایت رژیم غدایی، ملاطفت و حسن خلق پرستار، می تواند در بهبود بیمار، مفید و مؤثر باشد و اگر خللی در نحوه پرستاری پیدا شود، چه بسا موجب به هدررفتن زحمات پزشک شود. امروزه پرستاری چون دیگر شاخه های علوم، جنبه های تخصصی و روان شناختی پیدا کرده و دانشکده های پرستاری در سراسر جهان شکل گرفته اند، اما باید اذعان داشت که بخشی از چهره زیبای پرستاری، زیر سایه سنگین بی توجهی یا جهل، کدر و ناشناخته مانده است.
ارزشمندترین پرستاری
بی شک پرستاری، از اعمال ارزشمند جوامع انسانی است که در مکتب اسلام نیز دارای جایگاه والایی است و اگر از ویژگی های برخوردار باشند، ارزش آن دو چندان خواهد شد. همراه بودن با اخلاص، باعث محبوب تر شدن عمل پرستاری نزد خدا می شود و تحمّل سختی های راه که اقتضای شغل شریف پرستاری است، به قدر و منزلت پرستاری می افزاید. همراه بودن با شناخت و شناختن قدر و منزلت بیمار در نزد خداوند، به جهت موقعیتی خاص که دارد، به عمل پرستار ارزش بیش تری می بخشد. پرستاری از بستگان، یکی دیگر از عواملی است که بر ارزش پرستاری می افزاید. هر قدر انسان در کاری همانند پرستاری که خود دارای ارزش است، مشقت و دشواری بیش تری تحمّل کند، اجر و پاداش بیش تری خواهد داشت.
سلامت" مهم ترین"سین" هفتسین
در ایام نوروز، یک سری آداب و سنن در کشور ما رایج است که بر تغذیه و الگوی غذایی افراد تاثیر زیادی دارد. در تعطیلات نوروز، بازار میهمانی و دید و بازدید بسیار گرم است و مردم به دیدار فامیل، دوستان و آشنایان خود میروند. برخی از افراد نیز ایام تعطیل را در سفر میگذرانند. این تغییر در برنامه زندگی، چه به علت دید و بازدیدهای دوستانه و فامیلی و چه به علت سفر، دگرگونیهای مهمی در برنامه غذایی اشخاص ایجاد مینماید
در این مقاله سعی بر این شده که تغییرات
حاصل از ایام نوروز در تغذیه افراد و اثرات آن در سلامت جامعه مورد بررسی قرار
گیرد. در دید و
بازدیدهای ایام عید، مصرف تنقلات مختلف مرسوم است. یکی از این تنقلات، آجیل است. انواع
مغزها از قبیل پسته، بادام، فندق، تخمه، بادامزمینی، بادام هندی و... از تنقلاتی هستند که از
زمانهای قدیم استفاده از آنها در میهمانیها شایع بوده و هنوز هم رایج است
مغزها یا آجیل:
"مغزها" که اصطلاحا آنها را "آجیل" مینامند، مواد غذایی مفیدی هستند که حاوی مواد مغذی ضروری برای سلامت انسان بوده و میتوانند قسمتی از نیازهای تغذیهای افراد را برآورده نمایند. مغزها از منابع غنی پروتئین گیاهی هستند. چنانچه مغزها را با یکی دیگر از پروتئینهای گیاهی مانند حبوبات یا غلات مصرف نماییم، پروتئین آنها کامل شده و از ارزش تغدیهای بالایی برخوردار خواهند شد؛ مثلا استفاده از آجیل با گندم یا نخود بو داده موجب افزایش کیفیت پروتئین آنها میشود. انواع مغزها از منابع خوب ویتامینهای گروه B محسوب میشوند و با مصرف آنها میتوانیم قسمتی از نیازهای خود را به این دسته از ویتامینها برآورده سازیم. ویتامین های گروه B در فعالیت و سلامت سیستم عصبی و نیز در سلامت، طراوت و شادابی پوست موثر است. مغزها حاوی مقادیر مناسبی "روی" هستند. "روی" از املاحی است که در رشد کودکان و نوجوانان، بلوغ جنسی نوجوانان، افزایش قدرت ایمنی بدن و سلامت و شادابی پوست، موها و ناخنها تاثیر مهمی دارد. ماده معدنی دیگری که در مغزها به میزان مناسب وجود دارد "آهن" است. آهن از املاحی است که در تنفس سلولی دخالت دارد و در کمبود آن، اکسیژن به میزان کافی به سلولها نمیرسد. این ماده مغذی همچنین در خونسازی موثر است و چنان چه به میزان کافی در غذا موجود نباشد، شخص دچار کمخونی خواهد شد. ضمنا آهن در قدرت ایمنی موثر است و کمبود آن موجب آسیبپذیری در برابر بیماریها میشود. لازم به ذکر است که جذب آهن موجود در مغزها(آهن گیاهی) کمتر از جذب آهن موجود در منابع حیوانی( شامل انواع گوشت، تخم مرغ و جگر و قلوه) است. بنابراین چنان چه انواع آجیل همراه یک منبع غنی ویتامین C مانند مرکبات استفاده شود، جذب آهن موجود در آن افزایش مییابد. به این ترتیب مصرف آجیل برای انسان مفید است(البته میزان آهن آن از گوشت بسیار کمتر است(
حال این سوال پیش میآید که آیا ما میتوانیم در ایام نوروز به هر میزانی که تمایل داریم آجیل میل کنیم؟ مغزها چنان چه به طور صحیح مورد استفاده قرار نگیرند، میتوانند برای انسان مضر بوده و به سلامت شخص لطمه بزنند.
افراط در مصرف مغزها موجب افزایش وزن و چاقی میشود. با آنکه
چربی موجود در مغزها جزء چربیهای مفید است، ولی افراط در مصرف آن باعث چاقی
میشود. هم چنین باعث کور شدن اشتها و احساس سیری شده و مانع مصرف غذای اصلی به میزان کافی میشود. در حالی که
آجیل جزء تنقلات
محسوب میگردد و نمیتواند جانشین غذای اصلی شود. هم چنین چنان چه آجیل حاوی نمک باشد، برای سلامت
انسان مفید نیست و موجب افزایش فشار خون و اختلالات قلبی- عروقی میشود. افراط در مصرف آجیل به علت دارا بودن چربی
زیاد، میتواند موجب
اختلالات گوارشی و احساس سنگینی در دستگاه گوارش نیز شود. هم چنین مصرف
مقدار زیاد آجیل در بعضی افراد باعث ایجاد جوش در پوست میشود. پس چنان چه مواد غذایی به طور صحیح مورد
استفاده قرار
نگیرند و یا در مصرف آنها رعایت اعتدال نشود، میتوانند موجب بروز اختلالات مختلف در
انسان شوند
میوه ها:
یکی دیگر از مواد غذایی که مصرف آن در ایام نوروز متداول میباشد، میوه است. در میهمانیها و دید و بازدیدهای عید، مصرف میوه به خصوص انواع مرکبات(پرتقال، نارنگی، لیموشیرین، گریپ فروت) رواج زیادی دارد. خوشبختانه میوههای زمستانی مانند مرکبات و کیوی از منابع غنی ویتامین C محسوب میشوند. ویتامین C در افزایش قدرت ایمنی بدن و ترمیم زخمها موثر است، همچنین در سلامت لثهها و استحکام دندانها و استخوانها و سلامت و شادابی پوست تاثیر دارد. بنابراین مصرف این قبیل میوهها میتواند به حفظ سلامت انسان کمک نماید، بهخصوص چون این میوهها دارای پوست هستند و به هنگام مصرف، پوست آنها را جدا میکنیم، احتمال آلودگی ناشی از عدم شستوشو و ضدعفونی را کاهش میدهد. البته باید توجه داشته باشیم که چنانچه این قبیل میوهها به خوبی شسته نشوند آلودگی میتواند به هنگام جدا کردن پوست، توسط کارد به داخل میوه نفوذ نموده و آن را آلوده کند.
ضمنا میوهها، حاوی مقداری ویتامینهای گروه B نیز هستند.
چنان چه در دید و بازدیدهای عید از میوههایی مانند سیب و انگور و امثال آن که با پوست مصرف میشوند استفاده شود، بایستی از شستوشو و ضدعفونی کردن کامل و دقیق آنها اطمینان داشته باشیم، در غیر این صورت بهتر است پوست آنها را جدا کنیم. البته قسمتی از مواد مغذی موجود در میوه در زیر پوست آن وجود دارد و ضمنا پوست میوه حاوی مقدار قابل توجهی فیبر غذایی است که در سلامت انسان تاثیر مهمی دارد، ولی در هر حال برای پیشگیری از بیماری، باید از شستوشو و ضدعفونی کردن میوههایی که با پوست مصرف میشوند، اطمینان کامل داشته باشیم و به یاد داشته باشیم که زیاده روی در مصرف میوه هم میتواند باعث چاقی شود. این موضوع در مورد سبزی و سالاد نیز صدق مینماید. چنانچه در ایام نوروز در خارج از خانه، مثلا در میهمانی یا رستوران، غذا می خوریم باید به تمیز و بهداشتی بودن آن اطمینان کامل داشته باشیم. در غیر این صورت بهتر است از مصرف سبزی و سالاد در خارج از خانه پرهیز نماییم
در زیر مقاله 15 صفحه بصورت وردآفیس با محوریت نوروز وسلامتی تدوین شده است لطفا دانلود کرده ومطالعه بفرمائید
چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری )
یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند. برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند. بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند. در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد. در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است. در اصفهان چهارشنبه سوری را " چهار شنبه سرخی " نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار
ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش
است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون
عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در
غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که
هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و
پنجشنبه را عامه " شب جمعه " می گویند. در صورتی که آیین های کهن مثل
نوروز، مهرگان، سده و ... که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت
روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و
آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام " سور
"، در روز پنجه ( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سدهً چهارم، دوره سامانیان،
آگاهی در دست است : صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که " عادت قدیم "
و با افروختن آتش در " شب سوری " ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می
دهد : ... آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود
که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و
سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و ... امروز، با
رسمیت یافتن تقویم مصوب 1304، دیگر از جشن های پنجه ( که در خوارزم، آغاز سال، و
در پارس پایان سال بود ) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر
نیز - تا آن جا که آگاهی در دست است - فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم
چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارندهً رسم هایی از فرهنگ عامه است،
مردم به پیشواز نوروز می روند. این یادآوری لازم است که با وجود
تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس
نبودن " بوته و هیمه " ( به علت استفاده از گاز و برق به عنوان
وسیلهً حرارتی )، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در
خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهرهً نمادین خود را -
با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی - نگه داشته است.
اس ام اس چهرشنبه سوزی
چهار شنبه سوریه نیا پایین می سوزی
.
.
.
.
.
چیه؟ توقع داشتی اینجا آتیش باشه بسوزی؟؟
*********
چهارشنبه سوری نزدیکه.یه وقت نری از رو آتیش بپری.
.
.
آخه تجربه ثابت کرده اگه جیگر بره رو آتیش کباب میشه
***********
سلام چهارشنبه سوری جایی قرار نذاری کار واجب باهات دارم
آحه آتیش کم داریم آتیش پاره
***********
چهارشنبه سوری هر آتیشی که دیدی به یاد قلب منم باش آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته
********
چهارشنبه ای که میاد….
با یاد سرخی گونه هات..
درخشش چشمات
..
سوزانندگی لبهات..
داغی عشقت
از رو آتیش میپرم
دوستت دارم آتیش پاره
*********
تام کروز ، نیکلاس کیج ، جنیفر لوپز ، رابرت دنیرو ، یانی ، دیووید کاپرفیلد ، آنتونی رابیز ، خود من و بقیه ی ستارگان جهان ازت خواهش میکنیم چهارشنبه سوری مواظب خودت باشی
چهار شنبه سوریه نیا پایین می سوزی
.
.
.
.
.
.
..
.
چیه؟حیف که دلم نیومد .والا این پایین یه کپسولی میترکاندم تا دیگه به حرف
کنی
********
سلام چهارشنبه سوری جایی قرار نذاری کار واجب باهات دارم
.
.
.
.
.
.
.
آتیش پاره
********
دوستت دارم آتیش پاره چهارشنبه سوری مبارک
شما دوستان بزرگوار می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر درباره چهارشنبه سوری وفلسفه آن مقاله 10 صفحه ای زیر را که بصورت ورد افیس تهیه شده است رادانلود بفرمائید
هفته وحدت
اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی برای نجات بشریت از گمراهی و جهل، توسط پیامبراکرم(ص) به بشریت عرضه شد. اما از آنجا که روشنگری و آگاهی بخشی آن موجب میشد تا مردمان از بردگی خلاصی یابند، همواره دشمنان دین برای نابود کردن آن تلاش کرده و با انواع ترفندها، از آغاز نبوت پیامبر تا امروز قصد داشتند با ایجاد تفرقه بین مسلمین از اشاعه و رشد اسلام جلوگیری نمایند. در این میان مهمترین و بزرگترین دست آویز مخالفان حقیقت، بحث شیعه و سنی و اختلاف میان این دو مذهب از مسلمانان است. بنابراین لزوم حفظ وحدت میان مسلمین از جمله اموری است که همواره از سوی بزرگان و رهبران مذهبی مسلمان مورد توجه قرار گرفته است. حقیقت مفهوم «وحدت» و به عبارت صحیحتر «اتحاد» آن است که با حفظ عقاید قطعی و مسلم خود، در مقابل دشمن مشترک موضع واحدی داشته و از او غافل نباشیم. شهید مطهری(ره) قائل است وحدت اسلامی متوقف بر این نیست که فرق و مذاهب از میان برود. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357، حساسیت دشمنان اسلام برای ایجاد اختلاف و پراکندگی در میان مسلمانان بیشتر شد. بنابراین حضرت امام خمینی(ره) با درک این موضوع که دو مذهب تشیع و تسنن که از پیروان زیادی در سراسر جهان برخوردار هستند، هر اندازه بتوانند دیدگاههای خود را به یکدیگر نزدیک کنند، تأثیر بسیار مهم و ارزشمندی در اعتلا و عزت و سربلندی مسلمان در جهانی کنونی خواهند داشت و توطئههای هر روزه آنها را نقش بر آب خواهند کرد، روزهای دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول را تحت عنوان «هفته وحدت» نام گذاری کردند. و یکی از مهمترین راههای ایجاد وحدت میان جامعه مسلمین را عرضه نمودند. در این خصوص مدیریت وبلاگ اقای ابراهیم محمودزاده میگوید: «این هفته از دو منظر قابل توجه است. اول اینکه نامگذاری آن در ایام تولد حضرت ختمی مرتبت که ابتدای آن به نقل پیروان سنی و پایان آن به عقیده شیعیان است، و چون ایام شاد و مبارکی است، از نظر روان شناسی نیز بهترین زمان برای بحث در مقوله وحدت مسلمین است. و دوم هم توجه به بافت مذهبی کشور ایران است همانطور که میدانیم با اینکه مذهب رسمی کشور ما شیعه است و تعداد شیعیان در اینجا بیشتر است، اما اقوام و مردم بسیاری نیز مذهب سنی را انتخاب کرده و به آن معتقدند، بنابراین وجود اختلاف میان آنها موجب میشود که در ایران نیز اختلاف ایجاد شده و حتی امنیت کشور به خطر افتد و لذا حفظ وحدت و قرار دادن ایامی از سوی امام (ره) علاوه بر جنبه مذهبی و شرعی از نظر اجتماعی و امنیتی نیز اقدامی به جا و قابل تأمل است»
مقام معظم رهبری در خصوص هفته وحدت و لزوم اتحاد مسلمانان میفرماید:
«این هفته وحدت، این هفته مشترک الاحترام بین مسلمین را قدر بدانید، همه سعی کنند وحدت و اتحاد نیروها و در یک جبهه قرار گرفتن نیروهای مسلمین را که رمز سعادت و مایه سربلندی مسلمین و بزرگترین حربه ملتها در مقابل استکبار جهانی است مغتنم بشمارند و قدر بدانند». لزوم حفظ اتحاد همواره مورد توجه مسئولان نظام اسلامی در ایران بوده است. امسال نیز از سوی حضرت آیت الله خامنهای به عنوان سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نام گذاری شده است. شهید مطهری (ره) در خصوص اهمیت وحدت مسلمانان مینویسد: «چه خوب گفته است علامه فقیه کاشف الغطاء «بنی الاسلام علی کلمتین: کلمه التوحید و توحید الکلمه» یعنی اسلام بر روی دو اصل و دو فکر بنا شده است. یکی اصل پرستش خدای یگانه است، دیگر اصل اتفاق و اتحاد جامعه اسلامی اس
مسلمانان از نظر اختلافات مذهبی طوری نیستند که نتوانند وحدت داشته باشند، نتوانند با یکدیگر برادر و مصداق «انما المؤمنون اخوه» بوده باشند، زیرا خدایی که همه پرستش میکنند یکی است. همه میگویند: «لا الله الا الله» همه به رسالت محمد(ص) ایمان دارند و نبوت را به او پایان یافته میدانند و دین او را خاتم ادیان میشناسند. همه قرآن را کتاب مقدس آسمانی خود میدانند و آن را تلاوت میکنند و قانون اساسی همه مسلمین میشناسند، همه به سوی یک قبله نماز میخوانند و یک بانگ به نام اذان بر میآورند، همه در یک ماه معین از سال که ماه رمضان است روزه میگیرند، همه روز فطر و اضحی را عید خود میشمارند، همه مراسم حج را مانند هم انجام میدهند و با هم در حرم خدا جمع میشوند. و حتی همه خاندان نبوت را دوست میدارند و به آنها احترام میگذارند. اینها کافی است که دلهای آنها را به یکدیگر پیوند دهد. و احساسات برادری و اخوت اسلامی را در آنها برانگیز بدون شک هفته وحدت و طرح این مسئله و ضرورت آن میتواند گام مهمی در راستای وحدت مسلمانان باشد. تمامی مسلمانان باید با توجه به موارد اتفاق خویش اتحاد و انسجام خویش را حفظ کنند و با اتحاد خویش توطئههای دشمنان را نقش بر آب کنند خصوصاً ما شیعیان باید با الگو قرار دادن ائمه اطهار(ع) باید ثابت کنیم که پیرو واقعی آن بزرگواران هستیم. موسی بن جعفر(ع) میفرماید: «چنان رفتار کنید که هر کس شما را ببیند بگوید: خدا رحمت کند جعفر بن محمد را که چه خوب یارانش را تربیت کرده است»
در جای دیگری میفرماید:
«شما شیعیان موجب آبرومندی ما باشید، نه مایه آبرو ریزی ما».
زندگى اجتماعى امام محمد باقر (علیه السلام)
زندگى امام، آینه تمام نماى زندگى
شرافتمندانه انسانهاى موحد و متعالى است.یکى از بارزترین ویژگیهاى امام جامعیت
اوست توجه
به علم، او را از اخلاق و فضایل روحى غافل نمىسازد و روى آورى به معنویات و عبادت و بندگى، وى
را از پرداختن به زندگى مادى و روابط اجتماعى و اصلاح جامعه باز نمىدارد . در حالى که انسانهاى معمولى، در بیشتر
زمینهها
گرفتار افراط و تفریط مىشوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشهنشینى کشیده
مىشوند و اگر به کار و تلاش رو آورند، از انجام بایسته وظایف عبادى و معنوى، دور مىمانند
کار و تلاش در اوج زهد و تقوا
انسانهاى کم ظرفیت و کوتهاندیش، گمان مىکنند که لازمه زهد و تقوا، این است که خرقهاى پشمینه بر دوش افکنده و زاویه خلوتى را انتخاب کنند و روى از خلق بگردانند تا به خدا نزدیک شوند! اینان گمان مىکنند که تلاش براى تأمین معاش و کسب روزى، مخالف زهد و توکل است، و وظیفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مىباشد و روزى از هر جا که باشد مىرسد ! ولى برنامه امامان (ع)، و از جمله امام باقر (ع) غیر از این بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگى خدا، اهل کار و تلاش بودهاند، و از این که دیگران روزى آنها را تأمین کنند و خرج زندگى ایشان را بپردازند، بشدت بیزار بودهاند. محمد بن منکدر یکى از زهاد معروف عصر امام باقر (ع) است که همانند طاووس یمانى و ابراهیم بن ادهم و عدهاى دیگر، داراى گرایشهاى صوفیانه بوده است.او خود نقل مىکند: در یکى از روزهاى گرم تابستان، از مدینه به سمت یکى از نواحى آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواى گرم، محمد بن على (ع) را ملاقات کردم که با بدنى فربه و با کمک دو نفر از خدمتکارانش مشغول کار و رسیدگى به امور زندگى است.با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمى، به فکر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه کنم. به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم. او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت. فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم: خداوند، کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنین شرایطى به فکر دنیا و طلب مال اشد! براستى اگر مرگ در چنین حالتى به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد! امام باقر (ع)، دست از دست خدمتکاران برگرفت و ایستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم بىنیاز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به کسى دراز نکنم من زمانى از خدا بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانى خدا، مرگم فرا رسد! محمد بن منکدر مىگوید: پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض کردم: خداى رحمتت کند، منمىخواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمایى کردید
حضور سازنده و مؤثر در جامعه
امام باقر (ع) با این که توجه به استغناى نفس و لزوم تلاش براى کسب معاش داشت و عملا در این راستا گام مىنهاد، اما هرگز زندگى خود را وقف تأمین معاش نکرده بود، بلکه همت اصلى آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود. این درست است که نباید براى تأمین زندگى، سربار دیگران بود، ولى این نکته را نیز باید در نظر داشت که هدف اصلى و عالى زندگى، دستیابى به رفاه، و ثروت نیست و نباید در طریق تلاشهاى دنیوى، از ارزشهاى اصیل زندگى غافل بود. امام باقر (ع) در روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمى و عملى را براى جامعه خویش داشت. حضور در مجامع علمى و تأسیس جلسات فرهنگى، یکى از بهترین و ارزندهترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تکامل اجتماعى در ابعاد اخلاقى و معنوى و اقتصادى و...منوط به تکامل فکرى و فرهنگى است. براى تبیین نقش حیاتى امام باقر (ع) در جامعه اسلامى، یاد همین نکته کافى است که: جمع عالمان بر این عقیده اتفاق دارند که فقیهترین مردم در آغاز سلسله فقیهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع( بشمار مىآیند و سخن حسن بن على الوشاء که از معاصران امام رضا )ع) مىباشد، خود گواهى روشن بر مدعاى ماست که مىگوید: نهصد شیخ و بزرگ راوى حدیث را در مسجد کوفه مشغول تدریس یافتم که همگى از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) نقل حدیث مىکردند. محققان بر این عقیدهاند که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در حقیقت بنیانگذار دانشگاه اهل البیت هستند که حدود شش هزار رساله علمى از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است . اصول اربعمائه همان رسالههاى چهار صد گانهاى است که در میان محدثان شیعه، به عنوان کتب صول شناخته مىشود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مىآید، و چه بسا بیشتر محتویات کتب چهارگانه شیعه (کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از همین رسالههاى اربعمائه گرفته شده باشد.
مرجعیت و پاسخگویى به پرسشهاى مردم
ابو بصیر مىگوید: امام باقر (ع) در مسجد الحرام نشسته بود و گروه زیادى از دوستدارانش برگرد او حلقه زده بودند.در این هنگام طاووس یمانى به همراه گروهى به من نزدیک شد و پرسید: آن مردم در اطراف چه کسى حلقه زدهاند؟ گفتم: محمد بن على بن الحسین (باقر العلوم علیه السلام) است که نشسته و مردم دور او گرد آمدهاند. طاووس یمانى گفت: من نیز به او کار داشتم.آنگاه پیش رفت، سلام کرد و نشست و گفت: آیا اجازه مىدهید مطالبى را از شما بپرسم؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى بپرس! طاووس یمانى سؤالهایش را مطرح کرد و امام)ع) به او پاسخ بایسته را ارائه داد.ابو حمزه ثمالى نیز مىگوید: در مسجد رسول خدا نشسته بودم که مردى پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستى؟ به او گفتم: مردى از اهل کوفهام.چه مىخواهى و در جستجوى چه هستى؟ مرد گفت: آیا ابو جعفر، محمد بن على (ع) را مىشناسى؟ گفتم: بلى، به آن گرامى چه کار و حاجتى دارى؟ گفت: چهل مسأله آماده کردهام تا از وى سؤال کنم و آن چه حق بود بپذیرم. ابو حمزه مىگوید: از آن مرد پرسیدم، آیا تو فرق بین حق و باطل را مىدانى؟ مرد گفت: آرى... در این هنگام امام باقر (ع) وارد شد در حالى که گروهى از اهل خراسان و مردم دیگر در اطراف وى بودند و مسایل حج را از آن حضرت مىپرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در میان گذاشت و جواب لازم را دریافت داشت این نمونهها و موارد دیگر، بروشنى مىنمایاند که امام باقر (ع) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نیازهاى مختلف آنان رسیدگى مىکرده است. رسیدگى به محرومان درباره امام باقر (ع) گفتهاند: هرگز شنیده نشد که نیازمندى نیازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفى، مواجه شده باشد. امام باقر (ع) همواره توصیه مىکرد که وقتى نیازمندان به شما رو مىآورند و یا شما مىخواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نامها و عناوین را درباره آنان به کارگیرید و با عناوین و اوصاف زشت و بى ارزش و با بى احترامى با ایشان برخورد نکنید امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم با این که از نظر امکانات مالى، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق مىکرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان که روز جمعه، خود بر سایر روزها برترى دارد. و نیز این سخن را هم امام صادق (ع) فرموده است: در یکى از روزها به حضور پدرم رسیدم در حالى که میان نیازمندان مدینه، هشت هزار دینار، تقسیم کرده و یازده برده را آزاد ساخته بود.
همچنین برای کسب اطلاعات ومعارف بیشتر از این امام همام می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید
همچنین می توانید مقاله زیر راکه حدود100 وبصورت پی دی اف میباشد رو دانلودکرده و مطالعه بفرمائید
زندگینامه امام محمدباقر
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم
منبع
فیاض نور حق
سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش.
مختصری از
زندگینامه امام هادی(ع)
زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام. شیخ در مصباح مىنویسد: روایتشده است که حضرت ابو الحسن على بن محمد عسکرى (ع) در روز 27 ذى حجه به دنیا آمد. سپس وى مىگوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وى تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذکر کرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمى گفته است: ابو الحسن عسکرى (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجرى دیده به دنیا گشود». کلینى در کافى نویسد: آن حضرت در نیمه ذى حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخى نیز روایت کردهاند که تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در کشف الغمة نیز گفته شده است که آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد. شیخ مفید گوید: «محل تولد آن حضرت در صریا، یکى از قراى مدینه بود». نگارنده: در بسیارى از نسخ جاى ولادت آن حضرت را همین قریه و با همین املا نوشتهاند و در برخى از نسخ ضبط آن به صورت«صربا» بوده است. البته نام چنین محلى نه در معجم البلدان و نه در هیچ یک از کتب لغت ذکر نشده است. تنها ابن شهر آشوب در مناقب، در بخش الجلاء و الشفاء، گفته است: صریا قریهاى است که موسى بن جعفر آن را به فاصله سه میلى از شهر مدینه بنا کرده است. امام هادى (ع) به قولى در بیست و پنجم جمادى الاخره و به قول دیگر، در سوم رجب و به دیگر قول در روز دوشنبه بیست و هفتم جمادى الاخره در نیمه روز و در سال 254 هجرى، در شهر سامراء دیده از جهان فروبست. آن حضرت در روزگار خلافت معتز وفات یافت و بنابراین، عمر آن حضرت اندکى کمتر از چهل سال یا 41 سال و شش و یا هفت ماه بوده است. از این مدت، شش سال و پنج ماه با پدرش و 33 سال و چند ماه، به قولى نه ماه، پس از وى زیسته که این مدت را دوران امامت و خلافت آن حضرت محسوب کردهاند. آن امام (ع) دنباله خلافت معتصم و سپس خلافت واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین و معتز را درک کرد و در پایان حکومت معتمد، به شهادت رسید مدت اقامت آن حضرت در سر من راى، بیست سال و چند ماه بود و پس از وفات، در خانهاش واقع در سر من راى به خاک سپرده شد
مادر آن حضرت کنیزى بود به نام سمانه مغربیه. و در مناقب است که مادرش معروف به سیده ام الفضل بود.
کنیه وى ابو الحسن بود. برخى نیز وى را ابو الحسن ثالث مىخواندند.
ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقى، مرتضى و مشهورترین القاب وى متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفى مىکرد و به اصحابش مىفرمود از یاد کردن وى با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسى بود. نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادى و نقى نیز شهرت داشت. در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکرى. وى معروف به عسکرى بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار گوید: از استادان خود رضى الله عنهم، شنیدم که مىگفتند: محلهاى که على بن محمد و حسن بن على علیهما السلام در آن در سر من راى ساکن بودند، عسکر نامیده مىشد از این رو به هر یک از این دو امام عسکرى گفته مىشود». در نساب سمعانى است که عسکرى منسوب به عسکر در سر من راى است. سر من راى را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب که چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد براى آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار مىگرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مکان کرد و در آنجا کاخى زیبا ساخت و آن را سر من راى نامید که بدان سامرة و سامرا گفته مىشود. و از آنجا که پادگان نظامى معتصم در این شهر جاى گیر شد، آن را عسکر نیز مىخوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجرى بوده است. گفته سمعانى حاکى از آن است که عسکر نامى بوده که بر تمام سامرا اطلاق مىشده است.
بنا بر قولى گفتهاند نقش انگشترى آن حضرت عبارت: «حفظ العهود من اخلاق المعبود» بوده است. همچنین طبق قولى دیگر نقش انگشترى وى عبارت: «الله ربى و هو عصمتى من خلقه» و مطابق نظر برخى دیگر عبارت: «من عصى هواه بلغ مناه» بوده است.
مطلب رو مطالعه کنید نظر یادتون نره منتظرم
شیرینى یک ماه روزه دارى
بر شما گوارا
و عطر خوش رمضان هماره
در مشامتان جارى باد
شبکه امام رضا(ع) فرا رسیدن
عید سعید فطر
را به بازدید کنندگان خود
تبریک می گوید