درد، در بند بند وجودم می پیچد و پیش می رود! استخوان هایم تیر می کشد! درد، مغز استخوان هایم را می سوزاند! گوش و چشم و زبان و دست و پایم به فرمان من نیستند! انگار کسی با پنجه های آهنین، موهایم را یک به یک می کشد و پوست سرم را خراش می دهد! کاش به جای دو دست، بیست دست داشتم و با آنها، جای جای بدن دردآلودم را می فشردم و مالش می دادم! حس می کنم ضربان قلبم، گاه در سکوتی مرگبار خاموش می شوند و گاه، همچون ضربه های دست یک طبال، در حرکاتی ضربتی و مداوم، گونه طبل را زخمی می نمایند.
آه، خدایا، هیچ کس با من نیست. هیچ کس مرا نمی خواهد. هیچ کس انتظارم را نمی کشد. این درد و این تنهایی، آیا سزاوارش بودم؟! خدایا، با خودم چه کردم؟! آخر این، من نبودم! آه که وجودم دارد منقبض می شود. خدایا چه کنم؟ با این درد و این شراری که ذره ذره می سوزاندم، چه کنم؟ کاش خواب بودم! کاش معجزه ای می شد! خدایا...
همیشه وقتی مشکلی حاد و حل ناشدنی در زندگی خصوصی و خانوادگی و یا در ارتباطات اجتماعی انسان پدید می آید، نخستین چیزی که ذهن دریافت می کند، آن است که اگر فرد در طول مدت زندگی خویش، برنامه ای برای آموزش و یادگیری مسائل مهم و حیاتی داشته باشد، شاید هرگز گرفتار مصائب، رنج های گوناگون و وقایع ناخوشایند نگردد. چرا که هدف اندیشه و منطق مسئله ای به نام آموزش، اصولاً بر پایه یادگیری و دریافت و کسب اطلاعات بجا و صحیح از موارد و نکات حائز اهمیتی است که احتمال عدم شناخت و عدم آگاهی انسان از آنها، بسیار است. اینجاست که همین فرد ناآگاه، با ارائه آموزشی اساسی و درست قادر خواهد شد تا در مواقع ضروری به گشودن راهی مناسب و نیز حل مشکلات، آن هم به لحاظ موقعیت پیش آمده برای خود یا دیگران، بپردازد. چون آموزش صحیح، امکان دستیابی به عملکرد صحیح تری را برای انسان به ارمغان می آورد و موجب می شود تا او کلاف در هم تنیده و سردرگم بسیاری از نارسایی ها و ناهنجاری های زندگی را بگشاید یا درصدد پیشگیری قبل از بروز واقعه و یا ترمیم نقایص و کمبودهای موجود برآید تا بدین وسیله پلی میان خود و دیگران برای نیل به تکامل یک زندگی سالم و مفید و همه جانبه، زده باشد.
از جمله آموزش های مفیدی که مدت زمانی است به صورت نیاز جدی و اولیه هر جامعه، برای سالم زیستی انسان، در آمده، آموزش در راستای پدیده مخرب و شومی به نام اعتیاد است. آموزشی سودمند با کیفیتی سودمندتر برای افراد معتاد و حتی خانواده های آنان. اما متأسفانه نکته قابل توجهی که در این میان، تا حد نسبتاً زیادی پنهان مانده، ارتباط بین چگونگی و کیفیت اعتیاد و آموزش است.
خانواده در برابر اعتیاد
نقش خانواده به عنوان یکی از مهمترین ارکان آموزشی، قطعی و مسلم است. در تحقیقاتی که به عمل آمده، حقایقی درباره نقش خانواده و ارتباط آن با گرایش های فرد معتاد مشخص گردیده است. این که به عنوان مثال خانواده در چه طبقه و موقعیت اجتماعی قرار گرفته و میزان صمیمیت در میان اعضای خانواده در چه حدی بوده، همچنین رفاه و اشتغال خانواده یا این که نحوه تفکر و تحصیلات آن در کدام مرتبه و تقسیم بندی اجتماعی جای می گیرد. همین طور بررسی هایی درباره محور قدرت در خانواده، انجام شده است که ظاهراً از نظر تأمل، بسیار مهم و حائز اهمیت است.
مهرداد- ج- 32 ساله
هر کسی گفته خانواده در مقابل فرد معتاد، نقش مهمی دارد، درست گفته است. چون کسی که معتاد می شود بالاخره باید به یک چهار دیواری که به آن خانه گفته می شود و کسانی که در آن زندگی می کنند و هم خون آدم هستند، پناه ببرد! خوب، حالا اگر این پناه و چهار دیواری، سست بود و دنبال تحقیر و توهین، معلوم است دیگر! معتاد با کله می رود توی باتلاق اعتیاد!
حبیب _ س، 28 ساله
امان از رفیق بد و نااهل، از همه رفقایم بالاتر وخوش تیپ تر بودم! چنان تعریفی از من کردند که غرور تمام مغزم را پر کرد! البته پدرم هم معتاد بود و گاهی هم خانه نمی آمد. مادرم و خواهرم هم آدم های دست و پا چلفتی و عاجزی بودند. بنابراین رفتم طرف دوستانی که سر راهم قرار گرفته بودند. اما عاقبت شدم این موجودی که دارید می بینید! تنها و بی هدف و بدبخت! نزدیک سه ماه است که به خانه نرفته ام، یعنی رویم نمی شود! فقط یک معجزه می تواند من را نجات دهد، چون غرق غرقم! خوش به حال آنهایی که یک خانواده خوب دارند و زیر دست معلم های دلسوز درس خوانده اند.
اشرف- 43 ساله
از وقتی یادم می آید همیشه در خانه ما دعوا و یکی به دو بود! به هر حال من و برادرم بزرگ شدیم. برادرم رفت سربازی و من ازدواج کردم. فقط برای فرار از خانه! اما از چاله به چاه افتادم! شوهرم معتاد از آب درآمد. من را هم معتاد کرد. دو تا پسر دارم که از خانه رفته اند! هفته قبل شنیدم که پسر بزرگم را به خاطر اعتیاد و کیف زنی، گرفته اند! کاش دنیا نیامده بودم! اینها را بنویسید و دعا کنید زودتر بمیرم. مرگ بر من مادر که اراده نداشتم!
کاظم- م، 20 ساله
ببینم، پلیس مخفی هستی یا دکتر؟ آهان فهمیدم، برای مجله می خواهی! من معتاد نیستم! برو سراغ کسی که معتاد است. اگر می بینی این شکلی هستم، برای این است که مریضم! یعنی ناراحتی اعصاب دارم!! من فقط روزی دو نخ سیگار می کشم! برای خاطر هر چیزی هم که این سؤال ها را می کنی، فقط باید بدانی که از دست خانواده ام ناراحتم! چون دائم مرا سین- جین! می کنند! یکی پیدا نمی شود که بهشان بگوید این قدر به من گیر ندهند! بگذارند ما جوان ها، زندگی خودمان را بکنیم دیگر!... اگر راست می گویند بروند خودشان را اصلاح کنند که هفته ای هفت روز، جنگ می کنند! اصلاً خانه را کرده اند میدان جنگ. تازه، هر کدامشان هم به من و بقیه دستور می دهند که آن یکی را محل نگذاریم یا بی احترامی کنیم!
* ******
این اظهار نظرها، تنها نمونه های ریز و کوچکی هستند از وضعیت صدها هزار نفری که جذب پدیده خانمان برانداز اعتیاد گردیده اند. با توجه به این نمونه ها و نیز بر پایه بررسی ها و مطالعاتی که انجام شده است، نتیجه به دست آمده حکایت از آن داشته در بیشتر خانواده هایی که مورد تحقیق قرار گرفته اند، نقش پدر و مادر، بسیار کمرنگ بوده است. مثلاً پدر یا در خارج از شهر و حوزه خانوادگی خویش زندگی می کرده یا این که نسبت به خانواده و خاصه فرزندانش، بی تفاوت بوده و رفتار و نظری فاقد هرگونه عاطفه و محبت پدرانه داشته است. همین طور مادر، که یا فرمانروا و مستبد و سلطه جو بوده و یا خشک و عاری از مهر مادرانه. بنابراین کاملاً قابل پیش بینی است در چنین محیط ناراحت و نامتعادلی، آموزش در ابعاد مختلف نیز، هرگز جایگاهی نداشته باشد.
نقش رئیس خانواده در آموزش
وجود جایگاه و نقش رئیس در خانواده بسیار مهم و قطعی است. عملکرد پدر یا مادر یا هر فرد دیگری که رئیس خانواده به حساب می آیِد، اگر جدی، مدبّرانه و دوستانه و در عین حال، قاطعانه و سرشار از عاطفه نباشد، پایه های نگهدارنده پیوند و رعایت را در خانواده از بین خواهد برد و آن را به آشفته بازاری بدل خواهد نمود که در آن، هر فردی ساز خود را می زند و بس. بدیهی است در چنین محیطی، آموزش و راهکارهای مفید ناشی از آن نادیده گرفته می شود. بنابراین چگونگی و کیفیت آموزش نیز تحت این شرایط، بی معنی و بیهوده به نظر خواهد آمد.
آموزش مدرسه ای و مصوب
1 – کانون های آموزش دهنده، شامل محیط خانواده- مدرسه و سازمان های ارتباط جمعی.
2 - جامعه هدف اعتیاد، که بر این اساس، همه مردم و کل جامعه تحت آموزش مصوب واقع می شوند.
اجرای آموزش مدرسه ای و مصوب، حتی اگر زمان اندکی از اوقات گروه سنی مشغول به تحصیل (14 تا 24 ) را هم به خود اختصاص دهد، باز مفید و ماندگار خواهد بود. مشروط بر آن که از یک برنامه مشخص و آیین کار و نظم خاص لازم در مدرسه و کلاس و نیز کلام و رفتار معلم و استاد، برخوردار باشد. حال چنانچه این قطعیت را درباره آموزش مدرسه ای و مصوب بپذیریم، به این اصل اساسی و درخور توجه خواهیم رسید که می گوید کار مبارزه با انواع اعتیاد را باید از آموزش و نظام آموزشی و کیفیت مناسب این آموزش شروع کنیم نه از پزشک و پلیس.
ویژگی های آموزش سنتی و مصوب
با مقایسه ای ضمنی درباره کیفیت آموزش سنتی و آموزش مصوب به این نتیجه خواهیم رسید که دو تفاوت بزرگ و واقعیت مسلم، می تواند وجود داشته باشد.
1 - آموزش سنتی ما، آموزش ارشادی نبوده، در حالی که آموزش مصوب، برنامه ریزی شده و همراه با پیش اندیشی ها و پیش بینی ها است. همچنین آموزش مصوب، هدف یا اهدافی را مقابل خود دارد که به بازتاب نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه مربوط است.
2 - آموزش سنتی متوجه جامعه و اقتصاد سنتی ماست. آنچه روی در تولید اقتصادی داشته خارج از مدرسه آموخته می شود، در حالی که آموزش مصوب ما گرفته شده از برنامه های عمرانی و متمایل به صنعتی است.
بنابراین آموزش سنتی ما فارغ از بافت و زمینه و زیربنای اقتصادی زمان خود بوده، در حالی که آموزش مصوب ناشی از الزامات اقتصادی و اجتماعی زمان خود است. نهایت آن که برای کندن از یک اقتصاد و جامعه سنتی و رفتن به یک جامعه صنعتی، ناگزیر به طی یک دوره انتقال هستیم. دوره انتقالی که حس کنجکاوی علمی را در افراد و خاصه همان طیف سنی خاص (14 - 24 ) موجب شود. به نحوی که از خود سؤال کنند، انسان باید چه را بیاموزد و تا کجا بیاموزد و اصولاً چرا بیاموزد.
زمینه آموزشی
هیچ خطری برای جامعه، بالاتر از آن نیست که با استفاده از امکانات موجود، انسان هایی مصرفی به بار آورد؛ انسان هایی که مصرف گرا هستند بدون آن که بازدهی مفیدی داشته باشند. به عبارتی، جامعه مصرفی، فرد را به نحوی بار می آورد که اراده و توانی برای او باقی نماند. بدین ترتیب که در بسیاری از مسائل، انسان تبدیل به متقاضی دردمندی می شود که حتی برای بهبود خود، قادر به تلاش نیست. یعنی بیماری که حتی مسئول سلامت بدن خود هم نیست! چرا؟ چون احساس مسئولیتی در وجودش به چشم نمی خورد. چون امر مسئولیت چیزی نیست که ابتدا به ساکن قابل بروز یا رشد و نمود باشد بلکه احساسی است که می باید از کودکی در وجود شخص تلقین و جاسازی گردد تا هنگام نوجوانی و جوانی، به نحو احسن از آن بهره گیری شود.
دو صفت مهم
کنجکاوی علمی و مسئولیت پذیری، دو صفت بارزی است که باید در نهاد هر انسانی باشد. چون تنها در این صورت است که فرد، دست به شناخت محیط می زند که این امر، سرآغاز کنجکاوی های علمی است.
حال با توجه به این نکته مهم، چنانچه نظام آموزشی، روی در کنجکاوی علمی و لاجرم، تولید و آفرینش و خلاقیت نداشته باشد، حاصلی به نام خلأ خواهد داشت! آن وقت دقیقا ً همین خلأ خواهد بود که موجب بی تفاوتی و فرار انسان از مسئولیت خواهد شد. فرار از مسئولیت و بی تفاوتی هم همان حس شوم و زمینه ناهنجاری است که در اکثر اوقات، منجر به روی آوردن فرد به انواع اعتیاد می شود که رایج ترین و ابتدایی ترین شان را دخانیات تشکیل می دهد.
معتاد چگونه انسانی است؟
انسان معتاد جای خود را در مجموعه نظام اجتماعی و اقتصادی، حس نمی کند. نه سهیم است و نه مشارکت دارد. مواد مخدر برای او حالت پناهگاه دارد. معتاد حتی اگر خود، در کار درمان خود سهیم نشود، معالجه اش بی اثر خواهد ماند. بنابراین مشارکت و مسئولیت و کنجکاوی علمی و سپس تولید و آفرینندگی باید ذات نظام و محتوای اصلی آموزش و پرورش را تشکیل دهد. بهترین پناهگاه برای انسان، کار تولیدی و آفرینندگی است. این در ذات هر بشری هست. فقط باید آن را شناخت و کشف و ترغیب و بارور نمود.
وسایل ارتباط جمعی و آموزش ارزش ها
نقش آموزشی رسانه های گروهی قابل انکار نیست. آموزشی که در جهان امروز، دستگاه های ارتباط جمعی به مردم و خاصه نوجوانان و جوانان می دهند، می تواند فرهنگ ساز باشد، البته اگر صحیح، اصولی و مورد پذیرش باشد. چرا که اگر پیام ها متوجه مصرف باشد، تضاد به وجود می آید و خلأ انسان، محسوس تر می گردد.
کیفیت آموزش مدرسه ای
کیفیت خوب آموزش، از ایجاد خلأ فکری منتهی به فراهم شدن مقدمات اعتیاد جلوگیری می کند. چرا که برنامه آموزشی مدارس و کیفیت مناسب آن می تواند ذهن را به اشتغال سالم و مداوم رهنمون شود.
بدیهی است برای نیل به یک برنامه آموزشی موفق، نخست باید اصل برانگیختن کنجکاوی را در انسان پذیرفت. برای برانگیختن حس کنجکاوی علمی باید علم محیط شناسی و ابزار شناسی را محور آموزش قرار داد و موازی آن دست به اشاعه یک فرهنگ درست، در سطحی همگانی زد و به خاطر داشت که دستیابی به همه این آرمان ها و اهداف و ملاحظات، زمانی امکان پذیر خواهد بود که آموزش همسو و آکنده از کیفیت صحیح، از کودکی آغاز به کار کند و یا آن که، اگر قرار است این برنامه، روی طیف سنی یاد شده (??-??) اتفاق بیفتد، لااقل مصوب و مداوم باشد چون تنها در این صورت است که جامعه تبدیل به یک جامعه سالم، پویا و طبیعی و موفق خواهد شد. جامعه ای که تک تک افرادش، به طور واقعی، دارای امید، نشاط، تحرک و سلامت رفتار و روح و روان خواهند بود.
سوء مصرف مواد مخدر و داروهای غیرقانونی (اعم از طبیعی یا مصنوعی) به لحاظ ارتباط مستقیم، با مشکلات بهداشتی و نیز اختلالات مرتبط به رشد کودک و حتی جنین قبل از تولد، یکی از چالشهای علمی معاصر بوده و به نظر می رسد در بیان اختلالات و مشکلات کودکان ، بایستی توجهی ویژه به آن معطوف داشت.
اکنون پس از گذشت چند دهه از گسترش و شیوع سوء مصرف مواد در صورتهای مختلف، این سوال که " آیا اعتیاد، حد و مرز سنی دارد؟ " کمی نگران کننده به نظر می رسد. زیرا والدین، مربیان، آموزگاران و مسئولان کشوری را به یافتن پاسخی وا می دارد که غالباً تهدیدآمیز و یا آمیخته با خشم است.
طبق گزارش دنسن – گربر و روهرس (1981) کودکان به چهار شیوه ، قربانی سوء مصرف مواد می شوند:
1) جنین بدون مراقبت پیش از تولد (هنگامی که مادر مواد اعتیادآور حتی سیگار مصرف می کند).
2) پیش رسی و وزن پایین نوزاد در هنگام تولد (در نتیجه ی مصرف مواد اعتیاد آور توسط مادر).
3) نوزاد ناتوان، به خانه ی والدین بی مسئولیت، بی کفایت و سرشار از خشم فرستاده می شود.
4) کودکان و پیش دبستانی ها به وسیله والدین و سازمانهای اجتماعی ، مورد بی توجهی قرار می گیرند.
بنابراین به نظر می آید قبل از آنکه بگوییم «کودکان و نوجوانان سوء مصرف کننده ی مواد»، بهتر است «بگوییم قربانیان مواد مخدر» که در گسترده ای از مشکلات، با زندگی و مسائل مرتبط با آن کنار می آیند.
این توصیف از خطرات بالقوه ای که کودکان و نوجوانان را تهدید می کند، شاید صورت مسئله ای جدا از معتادان خیابانی و یا مبتلایان به HIV/AIDS باشد ، اما یک چیز را می توان به صورت مشترک لحاظ نمود و آن اینکه ، دیگر نمی توان تفاوتی در ارائه خدمات بهداشتی – درمانی قائل شد، زیرا که دیگر نمی توان با قاطعیت گفت: گروهی خاص و یا منطقه ای خاص مصون از تندباد اعتیاد هستند.
براساس گزارشات پیمایش ملی مصرف مواد و سلامت (NSDUH) ایالات متحده 6/11% جوانان سنین 12 تا 17 سال مصرف کنندگان مواد غیرقانونی در زمان پژوهش بوده اند. 55 درصد این جوانان به راحتی ماری جوآنا به دست می آورند. واکنش والدین در تایید یا رد مصرف مواد توسط این جوانان اثر مستقیم داشت، به گونه ای که والدینی که چنین رفتاری را تایید نمی کردند ، صرفاً 5/5 درصد کوکان آنان مصرف کننده ی مواد بودند . و والدینی که مصرف مواد را نه تایید و نه رد می کردند، 2/30 درصد، کودکانشان گزارش مصرف را در ماه گذشته دادند.
گزارشی دیگر از موسسه ملی سوء مصرف مواد (NIDA) ایالات متحده حاکی از آنست که حدود 6 درصد کودکان کلاس چهارم هرگاه که توانسته اند ، مواد استنشاقی را مصرف کرده اند. براساس این گزارش سایر مواد سوء مصرف شده در کودکان عبارتند از:
Lsd
داروهای کلوب (گروهی از داروها که در میهمانیهای پرسروصدا و پرتحرک رایج است)
متا آمفتامین ها
pcp (فن سیلیدین)
MDMA (اکستسی)
استروئیدهای آنابولیک
هروئین
داروهای نسخه ای
الکل.
طبق تحقیقات کارشناسان امور اجتماعی و روان شناسان ، علل و انگیزه های گرایش به اعتیاد بسیارند و ما در اینجا به اجمال به برخی از آنها اشاره می کنیم .
دوران بلوغ و نوجوانی یکی از حساس ترین دوره های زندگی به شمار می رود. در این دوره ی سنی خصوصیاتی از قبیل تشخص طلبی ، اعلام استقلال ، مخالفت جویی ، خودنمایی ، تبعیت از گروه های مرجع و ده ها صفت دیگر بروز می کند. دوره جوانی زمان بحران و شورش است. جوان با دارا بودن ویژگی خاص خود به دنبال هیجان است و در این راه اغلب به بیراهه کشیده می شود.
نتایج بررسی ها نشان می دهد که نوجوانان و جوانان ، بیشتر از گروه های سنی دیگر در معرض خطر اعتیاد قرار می گیرند.
درگیری های خانوادگی بین والدین موجب می شود که فرزندان از مراقبت و کنترل لازم برخوردار نباشند. این وضعیت و فضای نامناسب و نامساعد خانوادگی و عدم صمیمیت بین افراد خانواده موجب می گردد که فرزندان چنین خانواده ای برای خود دوستانی بیابند و با اهمال وغفلتی که در پرورش آنها شده، به سوی اعتیاد سوق داده شوند.
برخی از افراد سست عنصر و بی اراده وقتی می بینند دوستانشان با مصرف مواد مخدر نگرانی ها و گرفتاری های روحی خود را " خاموش می کنند " ، و حالت" آرامش " و" شادی موقتی" به دست می آورند، از روی کنجکاوی ترغیب می شوند تا با چند بار مصرف ، حالتی مانند آنان به دست آورند. اما همین گرایش موقت موجب اعتیاد می گردد و یک عمر بدبختی و پشیمانی را در پی می آورد.
بیکاری و فرار از مشکلات زندگی و عدم توانایی فرد در روبرو شدن با مسائل اجتماعی از دیگر عواملی هستند که موجب می شوند شخص، مواد مخدر را پناهگاهی برای خود تلقی کند و به آن پناه ببرد.
تنهایی و بی کسی و شکست های اجتماعی و نداشتن دوستانی صالح، امین، دلسوز و مهربان نیز ممکن است فرد را به طرف اعتیاد سوق دهد.
در اکثر اوقات عوامل روانی و فشارهای عصبی ، کششی برای اعتیاد در فرد به وجود می آورد. مشکلات و نیازهای روانی و عاطفی برآورده نشده و عوامل نامساعد و ناراحت کننده ی زندگی ، شخص را به طرف مواد مخدر سوق می دهد.
گروهی نیز با تصوری نادرست برای پیدا کردن آرزوهای گمشده خود به مصرف مواد مخدر روی می آورند و آن را منبع لذت و خوشحالی و رفع نیازمندی های خود می پندارند.
نمی توان انکار کرد که فراوانی مصرف مواد مخدر و در دسترس بودن و تهیه آسان آن، افراد معتاد و توزیع کنندگان را بر می انگیزاند و تأثیر بسیاری در معتاد کردن افراد زودباور به ویژه نوجوانان و جوانان دارد.
برخی از افراد ، ریشه اعتیاد را در رابطه با امور جنسی می دانند و تصور می کنند مصرف مواد مخدر لذت جنسی را افزایش می دهد، اما واقعیت این است که مصرف مواد مخدر نه تنها توانایی جنسی را زیاد نمی کند، بلکه موجب اختلال در تعادل هورمون های جنسی و عقیمی در مردان و نازایی در زنان می شود.
در نزد فرد معتاد، ترس، وحشت و بزدلی جانشین شجاعت و شهامت و از خودگذشتگی می شود و چون فرد معتاد به کار و شغل شرافتمندانه بی اعتنا می گردد، ناچار برای به دست آوردن مواد مخدر و توهم درآمد بیشتر به کارهای خلاف شرع، عقل و عرف اجتماع مانند تکدی و دزدی روی می آورد یا واسطه فروش مواد مخدر می شود.
باید دانست تا زمانی که مصرف کننده مواد مخدر داشته باشیم، موادمخدر از راه های مختلف به داخل کشور راه می یابد. بنابراین با اقدامات مؤثر در برخورد با قاچاقچیان مواد مخدر در داخل کشور و مناطق مرزی، راه حل های زیر نیز جهت کاهش، پیشگیری و درمان معتادان ارائه می گردد:
باید زمینه برای تحقیقات مراکز پژوهشی فراهم شود تا زمینه رشد این بلای خانمانسوز از میان برود و دیوار نامریی نیز در برابر اعتیاد به وجود آید. در بسیاری از کشورهای جهان ، کارشناسان پس از سال ها تجربه به این نتیجه رسیده اند که اصلی ترین راه مبارزه با مواد مخدر و خشکانیدن ریشه اعتیاد، برچیدن زمینه و انگیزه اعتیاد در نسل جوان است.
آموزش عمومی و پیشگیری از اعتیاد باید به عنوان یک فرهنگ در جامعه همگانی شود.
اساسی ترین نیازهای جوانان، تحصیل، اشتغال ، ازدواج، مسکن، امکانات سالم تفریحی و ورزشی و... می باشد . با شناخت دقیق نیازها و تصمیم جدی برای برطرف نمودن این نیازها در حد توان توسط خانواده ها، جوانان، مسئولین و...، می توان امید جدی به پیشگیری از اعتیاد و درمان معتادان داشت.
برنامه های مفید آموزشی، تربیتی، تفریحی و سرگرمی ، وسایل ارتباط جمعی ، بخصوص صدا و سیما می تواند در این زمینه ، نقش مؤثری داشته باشد. زیرا برنامه های تلویزیونی جذاب و آموزنده ، زمینه ساز گرایش جوانان به زندگی سالم و دوری از اعتیاد خواهند بود.
در تمام جهان، «بهداشت» مقدم بر «درمان» است. در اعتیاد نیز پیشگیری از طریق آموزش و تشویق مردم بخصوص نسل جوان باید در صدر کارهای ستاد مبارزه با مواد مخدر قرار بگیرد.
واضح است که برای دور نگهداشتن جوانان از این بلای خانمان سوز، نهادهایی چون مدرسه ، مؤسسه های فرهنگی و ورزشی، نیروهای انتظامی، مؤسسه های مذهبی و... می توانند بسیار مفید و ثمربخش باشند ، اما اهمیت هیچ کدام از آنها به پای خانواده نخواهد رسید. خانواده به عنوان اساسی ترین واحد جامعه نقش به سزایی در دور نگهداشتن فرزندان از مواد مخدر دارد.
سلامت وسعادت جامعه به سعادت وپویایی نظام خانواده وابسته است وسلامت وتعادل وتعالی نظام خانواده نیز به کیفیت روابط "درون خانوادگی" بین زن وشوهر , والدین وفرزندان بستگی دارد.
هرقدر روابط بین همسران بهتر وسالمتر وپرجاذبه تر باشد , زندگی شیرین تر, مستحکم تر وباصفاتر میگردد وفرزندان پرنشاط وموفقی تربیت خواهند کرد.
بنابراین بخش قابل توجهی از تبلور استعدادها وشکفته شدن توانمندیها ومسئولیت پذیری فرزندان در نتیجه ی یادگیری های مشاهده ای در حریم خانواده ودرکنار والدین مهربان ودلسوز فراهم میگرددوبالعکس, هرگونه محرومیت ازروابط مطلوب ومنطقی والدین ویا جدایی زن وشوهر ازیکدیگر ودوری فرزندان از والدین ویایکی از آنها, زمینه اضطراب وافسردگی وعقب ماندگی فرهنگی وانحرافات اخلاقی وکجرویهای اجتماعی را هموار میسازد.
یکی از این بلاهای خانمان سوز که آفتی بر پیکر جوامع بشری است مسئله مواد مخدر واعتیاد میباشد که قدرت تفکر وخلاقیت وتوان وکوشش وسازندگی ودیگر فاکتورهای اجتماعی را از انسانها گرفته وبنیان خانواده واعتقاد وباورهای دینی آنها را درمعرض نابودی وازهم پاشیدگی قرار میدهد ومتاسفانه روز به روز هم رو به گسترش است.
امروزه مسئله اعتیاد به مواد و داروها چه به مواد مجاز و غیرمجاز، بصورت یک مشکل جهانی و فراگیر در آمده است،آمارهای منتشره ،از سوی سازمانهای بین المللی، مخصوص سازمان بهداشت جهانی، کمیته کنترل جهانی مواد مخدر و سازمان یونسکو حاکی از افزایش فزاینده مصرف این مواد در سطح جهان است.بر هیچکس پوشیده نیست که گسترش این روند تیشه بر ریشه بنیادهای اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی یک جامعه می زند و آن را از درون دچار فساد میکند و در نهایت به انحطاط می کشد.
علل وزمینه های اعتیاد:اما عللی که در تحقیقات انجام شده بیشترین درصد را به خوداختصاص داده و عمده ترین علل اعتیاد به شمار می روند عبارتند از:1-معاشرت با دوستان معتاد 2-وجود عضو معتاد در خانواده 3-دردسترس بودن مواد 4-اختلافات ونابسامانی های خانوادگی 5-فقر اقتصادی 6-نداشتن سرگرمی وتفریحات سالم 7-بیماری های جسمانی 8-بیماریهای روانی 9-بیکاری 10-تجربه دنیای نشئه گی ناشی از لذت های آنی 11-تقلید 12-فقدان ایمان واراده وضعف باورها-معنویت واخلاقیات 13-کمبود مهر ومحبت 14-محرومیت ناشی از زندگی ماشینی امروز 15-وجود باندهای قاچاق و سیاستهای استعماری است. که هر کدام بحث مفصلی را می طلبد.
راههای پیشگیری و درمان اعتیاد
بنابراین با توجه به اهمیت پیشگیری در باب اعتیاد اقدامات ذیل را نباید از نظر دور داشت:1-ابتدا جامعه را از لوث مواد مخدر افیونی و دخانی پاک کرد و مبارزه با قاچاقچیان را دنبال کرد.2-با بالابردن بینش و آگاهی مردم باید تنفر در مردم نسیت به مواد مخدر را ایجاد کرد و پایان وعاقبت معتادان و سرنوشت ماتمکده دردناکی که داشته و دارند را به مردم نشان داد.3-وحرام بودن این مواد را طبق دستورات وقوانین حکومتی و از نظر دین وشریعت الهی گوشزد کرد.(هر چیز مضری که مخل آن جامعه باشد وتهدید بر کیان آن مملکت منتهی شود حکم شرعی دارد)4-معتقد ساختن مردم به انجام فرایض دینی وتقویت ایمان واعتقادات آنان برای رشد باورهای سالم وارتقاء اراده وعرق ملی 5-آگاهی بخشیدن مردم نسبت به زیان های بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی ،فرهنگی.سیاسی و مسجد ومدرسه، بیمارستان و رادیو و تلویزیون وسایل خبری به طور هماهنگ به کار گرفته شوند.6-تاسیس و گزارش مراکز درمانی جهت درمان قربانیان مواد مخدر(البته چندین سال هست ایجاد شده که به انها نطارت عملی صورت گیرد )7-باید از کارخانه های داخلی شروع کرد.وقتی خودمان مثلا سیگار تولید می کنیم و آن را به بازارهای داخلی و خارجی عرضه می کنیم. چطور می توانیم از ممنوع کردن آن سخن به میان آوریم.8-باید تمام مسائل موجود که سبب اعتیاد می شود ریشه کن نمود مثلا برای جوان بیکار کار فراهم کرد ، ایجاد امکانات رفاهی و تفریحی برای جوانان و…
هر قدر کودکان و نوجوانان شاهد در گیریها و نزاعهای بیش از حد والدین خود قرار گیرند و هیچگونه محبتی را بین والدین احساس نکنند،به اعتیاد روی می آورند و هر قدر والدین رابطه انسانی و محبت آمیز داشته باشند و کودکان از لحاظ عاطفی و نوع روابط اعضای خانواده رضایت داشته باشند به همان میزان از گرایش به سوی اعتیاد روی گردان خواهند شد.
حال برای اینکه ریشه های این معضل اجتماعی را بهتر بیان کنیم به چند علت وعامل موثر میتوان اشاره کرد.:
الف: ارتباط بین انسجام خانواده و اعتیاد جوانان:
هر قدر کودکان و نوجوانان شاهد در گیریها و نزاعهای بیش از حد والدین خود قرار گیرند و هیچگونه محبتی را بین والدین احساس نکنند،به اعتیاد روی می آورند و هر قدر والدین رابطه انسانی و محبت آمیز داشته باشند و کودکان از لحاظ عاطفی و نوع روابط اعضای خانواده رضایت داشته باشند به همان میزان از گرایش به سوی اعتیاد روی گردان خواهند شد.
.ب: رابطه بین کم توجهی به نیازهای جوانان واعتیاد:
هر قدر نیازهای عاطفی ، جسمی و روانی جوانان از سوی والدین بر آورده شود و هماهنگ با سایر افراد جامعه بتوانند از امکانات رفاهی و مالی و غیره برخوردار باشند. از گرایش آنان به اعتیاد مواد مخدرجلوگیری خواهد نمود.بنابراین در صورتیکه والدین به نیازهای کودکان در مراحل اولیه توجه نکنند و به آنها اهمیت ندهند،در گرایش آنها به اعتیاد تأثیر مثبت خواهند گذاشت.
ج: ارتباط بین میزان در آمد و وضعیت اقتصادی با اعتیاد:
اگر خانواده های کودکان از وضعیت اقتصادی ضعیفی بر خوردار باشند. دچار مشکلات فراوانی در جهت ادامه تحصیل و شغل و غیره می شوند.بنابراین بعضی از جوانان در اثر این مشکلات به اعتیاد روی می آورند. به همان اندازه اگر وضعیت اقتصادی خانواده مطلوب باشد و نیازهای مالی جوانان از سوی والدین بر آورده شود ، روحیه گریز از اعتیاد در آنها افزایش می یابد.
پس وضعیت اقتصادی خانواده ها در روی آوردن کودکان به اعتیاد مؤثر است.
د: ارتباط بین سطح سواد والدین و اعتیاد جوانان:
بالا رفتن سطح سواد و آگاهی والدین از مسائل و مشکلات فرزندانشان در جلو گیری از اعتیاد مؤثر است.
خلاصه این که اعتیاد علامت یک بیماری است ناشی از تضادها و بی عدالتی ها ،وموضوع مواد مخدر کلاف سردرگمی است که گره های کور آن به آسانی و آرامی گشوده نخواهد شد موضوع اعتیاد باید لابه لای مجموعه ای از مسایل داخلی وخارجی، عاطفی وفرهنگی وخانوادگی و اجتماعی در جامعه مورد بررسی قرار گیرد، نه دور میزهای چای و شیرینی و در سمینار های تشریفاتی که در موسسات تحقیقی ومراکز پژوهشی و غیره مطرح می شود. در آخر به این امیدیم که بتوانیم علفهای هرز اعتیاد و وابستگی های دارویی در جوامع انسانی را بخشکانیم
1) دیدگاه وابستگی که در ابتدا به وسیله ی یک گروه پژوهشی از جامعهشناسان بیان شد، شکل گیری اعتیاد را این گونه توضیح می دهد: سوء مصرف مواد با تعارض اولیه وابستگی در زندگی مرتبط است. این تعارض و ابهام در نقش مادر موجب استرس، نیاز شدید برای تأثیرگذاری و تیرگی تصویر ذهنی از خود که مایه اضطراب هستند، میشود و در نتیجه سوء مصرف مواد را گسترش میدهند.
2) فرضیه کاهش تنش، شامل مفاهیم تنش (حالتی از سائق بالا رونده، یک حالت آزاردهنده)، اضطراب و تقویت است. در اینجا سه مولفه، مهم تلقی شده است:
الف) نوع و مدت استرس که احتمال داده میشود، پایه تنش است.
ب) احتساب مواد مصرف شده.
ج) تفاوتهای فردی در آسیبپذیری نسبت به مواد
3) مدل یادگیری اجتماعی، ترکیبی از مدلهای سببشناسی از جمله فرضیه ی کاهش تنش، مفهوم انتظار و ژنتیک است. این نظریه مصرف مواد را به عنوان یک الگوی رفتاری یاد گرفته شده ی اجتماعی که به وسیله ی علائم اولیه (شرطی سازی کنشور، کاهش تنش عوامل شناختی، الگوبرداری و تعامل مکانیزهای ژنتیکی و رفتاری)، میداند.
4) مدل خانوادگی (رویکرد تعامل خانوادگی) بر روابط زوجین تاکید دارد. همانند بسیاری از رویکردهای معاصر، بر عواملی از قبیل، کمبودها در رفتار والدین مثل غیبت، تنش خانوادگی، عدم پذیرش، فاصلههای هیجانی، بیگانگی و عدم پاسخدهی والدین به نیازهای کودکان اشاره دارد.
5) مدل خانوادگی (رویکرد سیستمهای تحولی) مصرف مواد را بیماری خانواده میداند. مفاهیم «مرزبندی» و «تعادل حیاتی» را مطرح میکنند.
6) نظریههای اجتماعی ـ فرهنگی به عنوان نقطه ی تلاقی جامعهشناسان و مردمشناسان، بر سه عامل تاکید دارند:
الف) عوامل پویا یا درجهای از تنش که به وسیله ی فرهنگ ایجاد میشود.
ب) هنجارها درباره ی مصرف مواد
ج) درجهای که فرهنگ راهبردهای کنار آمدن با استرس را فراهم میآورد.
7) تجربه فقدان، ضمن تاکید بر حاشیه نشینی پدر، بر غیبت مادر در مصرف مواد مخدر اهمیت قائل شده است.
طرف داران این نظریه تجربه از دست دادن مثل مرگ یا جدایی را در مراحل زندگی کودک مؤثر دانسته و ضایعات ناشی از مرگ و فاصلههای دردناک را در زندگی جهت مصرف مواد موثر میدانند.
8) دیدگاه روان کاوی میگوید: دلایل مصرف مواد، وجود ناکامیهای بیرونی و یا بازداریهای درونی است، به گونهای که فرد جرأت فعالیت مجدد سوپرایگو(وجدان اخلاقی) را بدون کمک مصنوعی ندارد. براساس این دیدگاه سوء مصرف مواد به واسطه ی تعارضات درون فردی که منجر به تثبیت یا واپس روی به مرحله ی وابستگی دهانی در رشد می شود، شکل می گیرد.
برخی پژوهش ها نشان داده اند که مصرف مواد مخدر و اعتیاد به مواد مخدر در خانوادههایی که تنها دارای یک والد بودهاند (بویژه پدرانی که به تنهایی مسئولیت تربیت فرزندان را بر عهده داشتهاند) به مراتب بیشتر بروز نموده است، در حالیکه در خانوادههای صمیمی که روابط رضایتبخشی داشتهاند کمتر بروز میکند.
عواملی وجود دارند که احتمال یا امکان سوء مصرف مواد و اعتیاد را افزایش می دهند که به آنها عوامل خطرساز می گویند . این عوامل ضامن اعتیاد در آینده نیستند ، بلکه بیشتر پیشبینی کننده یا شاخص اعتیادِ بالقوه هستند . همچنین عواملی وجود دارند که احتمال مصرف و وابستگی را کاهش می دهند که به آنها عوامل محافظتکننده گفته می شود .
دراین مقاله برخی از گزارشات مرتبط با عوامل خطرساز و محافظتکننده آورده می شوند :
از نظر متخصصین ، بروز برخی اختلالات از جمله افسردگی ، اضطراب ، سطح پایین تحمل استرس ، تصویر ذهنی منفی از خود و فقدان شایستگی ، احتمال گرایش به مصرف مواد را بالا میبرد و در صورت بروز چنین علائمی بایستی نسبت به ارائه ی خدمات ویژه با هدف جلوگیری از بروز اعتیاد حساس بود.
اجتماع ستیزی اولیه و رفتار بزهکارانه از قبیل اختلال کرداری با سوءمصرف اولیه مواد و اعتیاد مرتبط است . عملکرد تحصیلی ضعیف و فقدان تعهد آموزشی نیز با احتمال افزایش سوءمصرف مواد مرتبط هستند .
سوءمصرف اغلب به دنبال یک دوره نگرشهای منفی نسبت به خود و سایرین ، گرفتاری اجتماعی با سایر همسالان ناراحت ، و رفتار غیرقابل قبول از نظر اجتماعی به منظور دستیابی به خود ارزشی و رضای خاطر ایجاد میشود .
پژوهشها بیانگر آن است که در مجموع ، مردان میزان بالاتری از سوءمصرف و اعتیاد را نسبت به زنان نشان می دهند . برخی گروهها و طبقات اجتماعی در مقایسه با سایر گروههای اجتماعی بیشتر در معرض موادمخدر هستند . زندگی در داخل شهر، مهاجرت و منابع اقتصادی محدود از جمله عوامل گرایش به اعتیاد هستند .
انضباط متناقض والدین، فقدان حمایت خانوادگی و وجود والدینی که فاقد مهارتهای لازم هستند با درگیری اولیه با الکل و سایر مواد مرتبط هستند . برای مثال مصرف الکل و سایر مواد توسط والدین ، باعث نظارت کمتر آنان بر فرزندان خود می شود .
کودکان از طریق مصرف مواد توسط همسالان و نیز بواسطه ی نگرشهای این همسالان نسبت به مصرف مواد تحت تأثیر هستند . همچنین عواملی مثل در دسترس بودن مواد ، شرایط فشارزای اجتماعی و فقر می تواند مصرف مواد را دامن بزند .
داروشناسی ، عبارتست از مطالعه ی داروها و اثرات آنها بر بدن . مکانیسم تقویتی مغز در ارتباط نزدیک با اثرات داروشناختی مواد است . از جمله اینکه شواهد بسیار قوی مبنی بر تعامل سیستم لیمبیک میانی مغز با اثرات داروها وجود دارد . در این سیستم ، دوپامین که یک انتقال دهنده ی عصبی است و بیشتر به هنگام شادی ما فعال است ، ظاهراً نقش حیاتی در ایجاد اثر تقویتی تحریک الکتریکی بخش میانی قدامی مغز دارد . در این چارچوب ، شاید مهم ترین عامل دارو شناختی روانیِ مؤثر در سوءمصرف داروها به قابلیت دارو در تقویت وضعیت موجود و ایجاد وضعیت مثبت بستگی داشته باشد .
تشخیص علایم خطر آفرین در خصوص سوء مصرف مواد در بین کودکان و نوجوانان ، یکی از مهمترین شاخص های خدمات رسانی ، و نیز ارزیابی شرایط خود و یا فرزندانمان است .
در این راستا بایستی یادمان باشد ، اگر علائم زیر در شخصی چه کودک و چه بزرگسال مشاهده گردید ، بدون ارزیابی غلط از توانمندی خود و یا احساس غرور بی جا مبنی بر اینکه « من هرگز معتاد نمی شوم » لازم است نسبت به دریافت کمک از سوی مشاوران و افراد متخصص بطور جدی حساس شد . به علائم زیر دقت کنید :
• نسبت به محیط بیاعتنا و از نظر کلامی و جسمانی ، رفتاری توهینآمیز دیده می شود .
• خشم فوقالعاده ، نوسانات زیاد در خلق و رفتارهای توأم با سؤظن و گمگشتگی .
• ظاهری افسرده و کمتر از حد معمول بیرون می روند .
• مرموز بوده و درباره ی آنچه که انجام میدهد و یا جائیکه می رود ، دروغ می گوید .
• وسایل باارزش خود را مفقود می کند یا دست به سرقت می زند .
• پول زیادی دارد و یا همیشه درباره ی پول سئوال می کند .
• از خانواده و فعالیتهای خانوادگی کناره گیری می کند .
• فقدان مراقبت از نظر بهداشت و آراستگی .
• بی خوابی یا خواب بسیار زیاد .
• کاهش وزن یا اضافه وزن .
• فقدان اشتها .
• فوقالعاده بیش فعال یا فوقالعاده کم انرژی .
• رها کردن دوستان قدیمی و فعالیتها .
• افت وخیز زیاد در عملکرد مدرسهای .
• از دست دادن علاقه به کارهای مدرسه و کسب نمرات پایین .
• خوابیدن درسر کلاس .
• از دست دادن تمرکز و مشکل در یادآوری مطالب .
• ترس از رویاروئی معلمین با والدین .
• در ارتباط رو در رو با معلمان مبالغه کردن .
علائم مصرف مواد در کودکان و دانشآموزان ( بطور کلی ) :
• دیرآمدن به مدرسه ، مدرسهگریزی ، کاهش نمرات .
• از دست دادن انگیزش ، انرژی ، خودانضباطی .
• از دست دادن علاقه جهت فعالیتها .
• فراموشی کوتاه یا بلندمدت .
• دامنه توجه کوتاه ، دشواری در تمرکز .
• عصبانیت ، خصم ، و تحریکپذیری پرخاشگرانه .
• ترشروئی ، فقدان هرگونه نگرش یا رفتار توأم با همدردی .
• مجادلات خانوادگی ، نزاع با اعضاء خانواده .
• گمکردن پول وچیزهای باارزش .
• تغییرات در دوستان ، طفره رفتن درباره ی دوستان جدید .
• ظاهری ناسالم و چشمهای قرمز .
• تغییرات در لباس یا آرایش .
• دشواری با قانون درخارج یا داخل مدرسه .
• اشتهاء زیاد و غیرمعمول .
• استفاده ازخوشبوکنندهها در اطاق .
• علاقه ی افراطی به گروه راک یا ترسیمهای مرتبط به دارو و اشعار با چنین دستمایه هایی .
• پیپ ، جعبههای کوچک یا محفظههای خاص ، کیسهای متورم یا کاغذی لوله شده ، یا سایر موارد غیرمعمول .
• رایحهای عجیب و غریب ، وجود تهسیگار و یا برگ گیاهان در زیرسیگاری یا جیبهای لباس .