سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فلسفه ای است که چارچوبهای آن را توحید، نبوت و معاد شکل میدهد. این بدان معناست که همه چیز از فکر و عمل میبایست بهگونهای باشد که محور اصلی، توحید باشد و رفتارها براساس شریعتی که پیامبران آوردهاند، سامان یابد و هدف در هر کاری زندگی اخروی باشد. البته این بدان معنا نیست که زندگی دنیوی بیارزش است، بلکه ارزش آن، به میزان دستیابی انسان به سعادت اخروی است. در آموزههای قرآنی به ما آموختهاند که از خدا بخواهیم تا حسنات دنیا و آخرت را برای ما تامین کند: (ربنا آتنا فیالدنیا حسنه و فیالآخره حسنه)این فلسفه، شیوهای از زندگی را در یک کلیت جهانی و زمانی به ما میآموزد که دارای سبکهای مختلفی در هر موضوع است. از این رو در آیات و روایات اسلامی، احکامی از گهواره تا گور بیان شده است تا انسان بر اساس آن زندگی خود را شکل دهد.
البته سبکهای مختلفی که در شیوه زندگی اسلامی ایجاد میشود به سبب مقتضیات زمانی و مکانی است، اما شیوه زندگی اسلامی در همه حال یکی است. به این معنا که اصولی چون دستیابی به بهداشت جسم و روح، اقتصاد سالم و شکوفا، آسایش و رفاه، آرامش و امنیت و مانند آن در همه سبکهای زندگی تامین میشود. پس تعدد سبکهای زندگی موجب نمیشود که اصول از دست برود، بلکه شیوه زندگی اسلامی تامینکننده همان فلسفه و اهداف آفرینش انسان و جهان است.اسلام از مسلمان میخواهد تا در معماری بهگونهای خانهسازی کند که ضمن تامین آسایش جسمی، آرامش روانی و روحی را نیز تامین کند. از این روست که معماری اسلامی حافظ حجاب و امنیت است؛ چنانکه تامینکننده گرما و سرما در فصول مختلف هم میباشد.
همچنین اسلام در شیوه زندگی بر آن است تا در بهداشت جسمی و روانی، هم نظافت و طهارت ظاهری تامین شود و هم طهارت روحی و روانی آدمی فراهم آید. اینگونه است که بر نظافت و طهارت در همه ابعاد تاکید میکند. خداوند در آیاتی از جمله 57 و 127 سوره بقره از مسلمانان میخواهد تا در مصرف مواد غذایی از غذاهای پاک و طیب بهره گیرند و از خبیث و ناپاک دوری کنند؛ زیرا مصرف اینگونه غذاها آسیبهای جدی به جسم و روح وارد میسازد. به عنوان نمونه هرچند منافع اندکی برای شراب و خمر است،ولی به سبب مضرات زیاد آن بر جسم و روح و عقل بشر، خداوند آن را حرام کرده است.در حوزه اقتصادی بر اموری تاکید میکند که ضمن برخورداری انسان از مواهب و نعمتهای الهی، از افتادن در دام زینتهای دنیا در امان بماند و گمان نکند که آنچه زینت دنیاست زینت انسان است، بلکه اموری است که انسان میبایست برای تعالی خویش از آن بهره گیرد. اینگونه است که بر تولید حداکثری و مصرف حداقلی در چارچوب قناعت و صرفهجویی تاکید میکند و زهد در مصرف را تشویق میکند. خداوند در آیاتی از جمله 61 سوره هود وظیفه انسان را عمران و آبادانی زمین میداند که به حوزه عمل اقتصادی ارتباط مستقیم پیدا میکند و از سوی دیگر در آیاتی دیگر از جمله آیه 141 سوره انعام و 31 سوره اعراف و 26 سوره اسراء از هرگونه تبذیر و اسراف بر حذر داشته و مردم را به صرفهجویی تشویق میکند.
برخی از رفتارهای انسانی چون چشم و همچشمی نه تنها به اقتصاد خانواده زیان میرساند بلکه آسیبهای جدی به روح و روان افراد وارد میکند؛ زیرا چشم و همچشمی ریشه در حسادت و تفاخر دارد که زیان آن پیش از آنکه به دیگری برسد به خود حسود بازمیگردد. اصولا خداوند کسانی را که اهل تفاخر هستند دوست ندارد؛ زیرا نمایش قدرت و ثروت گذشته از اینکه موجب میشود تا حسادت دیگران برانگیخته شود آنان را به سوی دنیاطلبی سوق میدهد و از آخرتگرایی دور میسازد. از این رو خداوند اهل تفاخر را دشمن میدارد و همان طوری که قارون را به خاطر تفاخر و نمایش قدرت و ثروت نابود کرد آنان را نیز نابود خواهد کرد.
اهمیت تغذیه جسم و آثار آن بر اعمال و رفتار انسان:اینکه در روایات داریم که عبادات را به ده قسمت کنیم؛ 9 قسم آن کار و یک قسم آن سایر عبادات (فروع دین و احکام) است، دلیل بر اهمیت کار و ایجاد درآمد است که حاصل عمده کار است و امرار معاش و در کنار آن نتایج دیگری هم حاصل میشود که موضوع بحث ما نیست. حال اگر درآمد از راه نامشروع باشد، حرام یا شبههناک باشد و... شارع مقدس این را در نظر گرفته که لقمه حرام آثار منفی در عبادات و اطاعات دارد، اثر در تفکر دارد. یعنی عبادتی که با لقمه، لباس و مکان حرام انجام شود عبادت نیست و از نظر فقهی هم اینها بایستی از راه حلال باشد و گرنه عبادت باطل است. لذا این لقمه است که در روحیه انسان و اولاد و تربیت او اثر مستقیم دارد. این اهمیت کار است که عبادت بزرگی است و مبنای اخلاقی و وجودی جامعه است.
اگر لقمه سالم باشد نماز ابزاری میشود برای بالا رفتن؛ «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (عنکبوت 45). این نماز یعنی پاکسازی از هر چه آلودگی است و میشود معراج مومن. اگر پاکسازی نشود بالا نمیبرد. نماز، غذای روح است ولی وقتی بالا میبرد که درون پاکسازی شده باشد؛ «الصلاه معراج المومن». پس اگر من بالا نمیروم و به اوج نمیرسم، چون پاکسازی نشدهام، نماز که یک غذای بسیار پاکی است خود میشود حجاب و مانع پرواز. این پرواز دو بال میخواهد که خضوع است و خشوع. این دو بال آثار خوردن لقمه حلال است و اینکه خداوند فرموده علاوه بر حلال بودن بایستی طیب باشد، اهمیت موضوع را میرساند.
ما خود را مدیون علما و حکمای دین و طب سنتی و اسلامی میدانیم که با تلاش فراوان در صدد برآمدهاند ما را به خودمان بشناسانند. روایات فراوان آداب غذا خوردن را از نظر کمی و کیفی، زمان و مکان و... بیان کرده منجمله رساله ذهبیه امام رضا (ع).اگر شما غذا میپزی نگاه شما بر غذا اثر دارد، سخنی میگویی اثر دارد، با وضو یا بیوضو باشی، پاک و ناپاک باشی (نیاز به غسل داشتن و طهارت ظاهری) اثر دارد چرا که تمام عناصر، تمام موجودات عالم دارای شعور هستند. در گذشته هنگام پختن غذای نذری هر کس اجازه آشپزی و یا کمک کردن نداشت، طهارت و اندیشه مثبت لازم بود و در آن شفا بود، در مکانی غذا طبخ میشد که نام خداوند متعال و اسما و صفات الهی آورده میشد. نام پیامبر و آل او علیهم السلام آورده میشد و از فضایل آنها سخن در میان بود ولی اکنون غذای نذری را از بیرون میآورند. تمام ظروف آب خوری آیاتی از کلام الله مجید و یا اسما الهی روی آن حک شده بود و اینها آثار خود را دارد.
حرفها و اندیشهها، غذاها و... همه اثر دارد، غیبت، تهمت، سخنچینی، حرف بیهوده، حسادت، بخل و تکبر و... همه اثر دارد. اینها ما را بیمار میکند و محبت و عشق، انسان را به سوی سلامتی سوق میدهد. صبر و بردباری، سکوت و تفکر به انسان نشاط میدهد. اینها معارف ماست، رساله حقوق امام سجاد (ع) تمام حق و حقوق افراد و جامعه را بیان کرده، حق و حقوق تمام اعضای بدن را بیان کرده، باید خواند، عمل کرد و آن را نشر داد.
با شناخت و معرفت نسبت به مفاهیم و معارف اسلامی و الهی گرهها باز میشود، بیماریها شفا پیدا میکند و یا آن قدر ظرفیتها بالا میرود که همه این گرفتاریها برایمان ناچیز میشود. انسان مؤدب میشود به آداب الهی. حضرت ابراهیم (ع) به خداوند عرض میکند: «همان کسی که مرا آفریده، او هدایتم میکند و کسی که مرا اطعام می کند و آبم میدهد و چون بیمار شوم او مرا بهبودی میدهد.» (سوره شعرا) و این ادب است که خود را نیازمند هدایت میداند و او را هادی، خود را گرسنه و تشنه میداند و اوست که غذا و آب میدهد، بیماری را از جانب خودش میداند و شفا را از او. نمیگوید خدایا چرا من باید بیمار شوم؟ خدا را زیر سئوال نمیبرد ولی برخی برعکس عمل میکنند، به هم میرسند میگویند خدا بد نده (وقتی کسی را بیمار میبینند)و او میگوید که حالا که داده! این دور از ادب است و خود باعث تولید گرفتاری و بیماری و دور شدن از نعمتهای الهی میشود، ناشکری است. کسی خوب امتحان میدهد، میگوید بیست شدم، ولی وقتی بد امتحان میدهد، میگوید به من صفر داده، پنج داده!
اسراف: «وکلوا وشربوا و لا تسرفوا انه لایحب المسرفین ـ بخورید، بیاشامید ولی اسراف نکنید. همانا خدا دوست ندارد کسانی را که اسراف میکنند.» (اعراف 31) در تغذیه جسم، اسراف بسیاری میشود، برخی فکر میکنند اسراف فقط آن غذایی است که اضافه میآید و دور ریخته میشود. درست است این اسراف است و آنها اعتقاد دارند که باقیمانده غذا را بخور که اسراف نشود و این درست نیست چون هم آن غذا با اینکه خورده میشود اسراف است چون اضافه بر نیاز خورده شده و اضافه بر آن اینکه باعث بیماری میشود و نیاز به هزینه درمان دارد و یکی از هزینههای درمان، وقت و عمری است که صرف درمان میشود. از این رو بهتر است که غذای کمتری طبخ شود.
نوع دیگر اسراف این است که اگر ما مزاج میوهجات، سبزیجات و انواع خوراکیها و اغذیهها را ندانیم و مزاج خود را نشناسیم و بر اساس نیاز بدن غذا مصرف نکنیم ممکن است این مواد غذایی نه تنها مفید واقع نشوند و فقط شکم پر کن باشند، بلکه همدیگر را خنثی کنند و تبدیل به تفاله شوند و تولید بیماری کنند. هزینهها میکنیم، شناخت نداریم، بیمار میشویم، هزینه درمان و آثار سوء مصرف دارو و... همه اسراف است. گاهی هزینههای هنگفت میکنیم برای یک عمل جراحی (در صورت لزوم باید هم انجام دهیم) برای بدن خاکی که به خاک تبدیل میشود، معلوم هم نیست بعد از بیهوشی، به هوش بیاییم یا خیر. اگر به هوش آمدیم بهبود یافتهایم یا خیر، اگر بهبود یافتیم چند روز و چند وقت دیگر امکان بهرهبرداری از این جسم را داریم و باید رفت. مسافریم ولی برای توشهای که آن طرف نیاز مبرمی داریم یعنی برای ایجاد قلب سلیم چه هزینهای کردهایم؟ در اینها لازم است تفکر کرد. در اینجا زیاده روی میکنیم و در آنجا کوتاهی! این مطالب باید بازتر شود و در این کوتاه سخن نمیگنجد.
در آثار مصرف دارو (یک خاطره):
دوستی میگفت بیمار شدم، رفتم خدمت پزشک. پس از معاینه گفتم آقای دکتر، شما زحمت کشیدهاید، درس خواندهاید، باید درآمد داشته باشید و زندگی کنید و لذا حق ویزیت را دادم و گفتم دارو را هم میگیرم و وجه آن را هم پرداخت میکنم چرا که داروساز و داروفروش هم میخواهند زندگی کنند و چون خودم هم میخواهم زندگی کنم داروها را نمیخورم. میبینیم چرخهای است از طبخ غلط غذا و انتخاب مواد اولیه، آن هم آلوده به مواد شیمیایی و آداب غلط در غذا خوردن و بیمار شدن و کارخانجات تولید انواع دارو، مصرف دارو و بیماری جدید و... وابستگی به واردات دارد. اینها را میشود پیشگیری کرد و این هزینهها را جای دیگر خرج کرد. اینها سرمایه ملی است. جامعه را رشد می دهد.
نتیجه اینکه:راه را گم کردهایم، هدف بینهایت را فراموش کردهایم (ابدیت را) از خالقمان دور شدهایم، نه خالق را میشناسیم نه فرامین او را، نه رسول او را میشناسیم نه حجتهای او را. اینها مفسران کتاب و فرامین الهی هستند. چرا که خود را نمیشناسیم. اگر خود را بشناسیم مسئله حل میشود. تمام این مطالب در دعایی که بسیار سفارش شده در تعقیبات نماز بخوانیم گنجانده شده است. (اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم عرف حجتک مانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.» (پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم. پروردگارا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی نمیتوانم حجت تو را بشناسم. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی دین خود را از دست می دهم.) (کافی، ج 1، ص 337).